۱۳۹۴ فروردین ۱۴, جمعه

دستگیری زنی به هنگام ارتکاب زنا


  تفسیر کاربردی   یوحنا  فصل ۸
دستگیری زنی به هنگام ارتکاب زنا (۸: ۱-۱۱) 
۱ عیسی بعد از آنکه تعلیم خود را در هیکل به پایان رساند، شبانه به کوه زیتون در نزدیکی اورشلیم رفت. این امر، هنگامی که در اورشلیم بود، عادت او بود (لوقا ۲۱-۳۷).
۲-۶ روز بعد، رهبران یهود زنی را نزد عیسی آوردند که در هنگام عمل زنا گرفته شده بود. در شریعت، موسی حکم کرده بودکه زن و مردی که در حین عمل زنا گرفته شوند باید سنگسار شوند (لاویان ۲۰: ۱۰؛ تثنیه ۲۲: ۲۲-۲۳). لذا رهبران یهود از عیسی سوال کردند که با چنین زنی چه باید کرد. آنان این را از روی امتحان بدو گفتند (مرقس ۱۲: ۱۳-۱۷ و تفسیر آن مشاهده شود). اگر عیسی می‌گفت که زن باید سنگسار شود، انسانی بی رحم جلوه می‌کرد. از طرفی مسئولان رومی نیز با وی مخالفت می‌کردند زیرا که این علیه قانون رومیان بود که یهودیان کسی را اعدام کنند. اما اگر عیسی می‌گفت که او را سنگسار نکنند، در اینصورت از شریعت یهود سرپیچی کرده بود و بدینصورت یهودیان می‌توانستند او را متهم به این کنند که قانون شریعت را نقض کرده است. لذا هرچه که می‌گفت در تضاد با یک حکم و یا حکم دیگر قرار می‌‌گرفت و در نتیجه بی اعتبار می‌‌شد. 
عیسی در پاسخ شتاب نکرد؛ او سر را به زیر افکنده به انگشت خود بر روی زمین می‌‌نوشت. کسی نمی‌داند که او چه می‌‌نوشت.
۷-۸ عیسی بدام ایشان نیفتاد و درواقع فرمود: «او باید سنگسار شود زیرا که گناه کرده است. اما کسانی که سنگسار می‌کنند باید خود بدون گناه باشند». 
منظور عیسی این بود که باید انگیزه‌ها و هدف ایشان از سنگسار کردن زن کاملاً پاک باشد. هیچ قاضی بی گناه نیست اما با این حال، باید قضاوت کند اما با انگیزه پاک. باید عادلانه و بر طبق شریعت داوری کند. این رهبران یهود به خاطر دلایل شریرانه زن را متهم کرده بودند. حتی ممکن است که زن به طور غیر قانونی گرفتار شده بود. اگر یهودیان زن را به طور غیر مشروع سنگسار می‌کردند، آنان نیز به خاطر ارتکاب قتل مجازات می‌‌شدند.
۹-۱۰ مامی مدعیان زن بیرون رفتند پیشوایان اول از همه رفتند زیرا که منظور عیسی را خیلی سریع درک کردند. آنها در دل خود می‌دانستند که شایسته این نیستند که سنگ را به سوی زن پرتاب کنند. 
در این حکایت درس بزرگی برای همه ما نهفته است. چقدر ما به سرعت «سنگ» برداشته به سوی برادر یا خواهر خود پرتاب می‌کنیم! این سنگها چیزهایی هستند مانند بدگوئی، تهمت، شهادت دروغ و پچ پچ کردن. بگذارید که ابتدا به خود بنگریم. آنگاه مشاهده خواهیم کرد که شایسته پرتاب «سنگ» به هیچ کس نیستیم، مگر به خودمان (متی ۷: ۱-۵؛ رومیان ۲: ۱؛ دوم قرنتیان ۱۱: ۳۱ و تفسیر آنها مشاهده شود).
۱۱ عیسی خود زن را محکوم نکرد اما گناهش را محکوم کرد: «برو و دیگر گناه مکن». از این حکایت نباید چنین برداشت کنیم که عیسی، گناهان ما را نادیده می‌گیرد. او هرگز گناه را نادیده نمی‌گیرد. در روز جزا، نباید منتظر رحمت باشیم. در آن روز ما نتیجه کارهایمان را خواهیم یافت و طبق اعمالمان داوری خواهیم شد. اما اگر در این زندگی واقعاً توبه کنیم، این فرصترا خواهیم داشت تا رحمت و آمرزش را به دست آوریم. 
توجه داشته باشید بر طبق آنچه که نوشته شده است، عیسی گناه زن را نیامرزید. شاید به این دلیل که هنوز توبه نکرده بود. وی هنوز طلب بخشایش نکرده بود. شخص برای دریافت آمرزش باید توبه کند.
نور جهان (۸: ۱۲-۲۰) 
۱۲ عیسی خطاب به مردم فرمود: «من نور عالم هستم» (یوحنا ۹: ۵؛ ۱۲: ۴۶ مشاهده شود). نور عیسی همان نور خدا است.خدا نور است (اول یوحنا ۱: ۵) نور نشانه راستی و حقیقت و معرفت است؛ نشانه حیات نیز هست. در او (عیسی) حیات بود و حیات نور انسان بود (یوحنا ۱: ۴ و تفسیرآن مشاهده شود). عیسی کل زندگی یک انسان را با نور پر می‌کند. عیسی هر انسان را منور می‌گرداند (یوحنا ۱: ۹)، درست همانگونه که خورشید به انسان نور می‌‌بخشد. برخی از انسانها کور هستند و نمی‌توانند خورشید را ببینند. برخی نیز چشمان خود را می‌بندند و نمی‌خواهند او را ببینند. اما خورشید وجود دارد و همچنان می‌درخشد، چه انسان آن را ببیند و چه نبیند. در مورد مسیح نیز چنین است. 
کسی که مرا متابعت کند، نور حیات را یابد. تنها کسانی که به عیسی ایمان آورده، او را پیروی کنند می‌‌توانند او را بیابند. تنها کسانی که عیسی را مطابعت می‌کنند از ظلمت جهان رهایی می‌‌یابند. در اینجا «ظلمت» مظهر گناه، جهل روحانی و موت روحانی است. کسانی که مسیح را متابعت می‌کنند، هرگز در ظلمت سالک نشوند. ایشان شبیه به کسانی هستند که شب هنگام ره می‌‌پیمایند و چراغ درخشانی را در پیش روی خود حمل می‌کنند. 
کسانی که عیسی را پیروی می‌کنند، خود مبدل به نور می‌‌شوند (متی ۵: ۱۴ و تفسیر آن مشاهده شود). اما آن نور خود ایشان نیست، بلکه نور عیسی است که در زندگی آنها می‌درخشد. عیسی منشاء تمامی نوری است که به جهان می‌‌آید (یوحنا ۱: ۹ و تفسیر آن مشاهده شود).
۱۳ فریسیان شهادت عیسی را در مورد خودش نپذیرفتند. در یک دادگاه، قاضی شهادت شخص را در مورد خودش به طور کامل نمی‌پذیرد، زیرا که انسان معمولاً فقط آن را می‌گوید که به نفع خودش می‌‌باشد. او هیچگاه کل حقیقت را بیان نمی‌دارد. بنابراین، بر طبق عهد عتیق، برای روشن شدن حقیقت شهادت یک شخص، حداقل شهادت دو شاهد ضروری است (تثنیه ۱۹: ۱۵؛ یوحنا ۸: ۱۷). اما عیسی تنها یک شاهد بود، لذا در نظر یهودیان، شهادت عیسی نمی‌ توانست راست یا قابل اعتماد تلقی شود (یوحنا ۵: ۳۱ و تفسیر آن مشاهده شود). 
فریسیان نخواستند نور عیسی را ببینندو گفتند: «شاهد دیگر تو کجاست؟ ما تو را باور نمی‌ کنیم.» اما نور نیازی به شاهد ندارد چرا که با درخشیدن، خود بر خود شهادت می‌‌دهد. شخصی که می‌گوید: «نوری وجود ندارد» نور را محکوم نمی‌کند، بلکه خودرا محکوم می‌کند زیرا که کور است.
۱۴ عیسی فرمود: « شهادت من راست است و من تنها شاهد نیستم بلکه خدا نیز بر من شهادت می‌‌دهد » (آیه ۱۸). بعداً عیسی فرمود که برای شهادت دادن به خود صلاحیت دارد زیرا که می‌داند که کیست و می‌داند که از سوی خدا آمده است و به سوی خدا بازخواهد گشت اما فریسیان نمی‌دانستند که عیسی که بود. بنابراین چگونه می‌توانستند با شهادت او مخالفت کنند؟
۱۵ فریسیان تنها به حسب جسم حکم می‌کردند. آنان آنچه را که با چشم خود دیده و با گوش خود می‌‌شنیدند، می‌شناختند و هیچ چیز در مورد امور روحانی نمی‌دانستند. 
عیسی مطابق شیوه فریسیان قضاوت نمی‌کرد. وی برای داوری به این زمین نیامده بود. و هدف او از آمدن نیز این نبود. هنگامی که عیسی بر روی زمین بود، به داوری بر انسان‌ها نپرداخت (لوقا ۱۲: ۱۳-۱۴؛ یوحنا ۸: ۱۱).
۱۶ اما عیسی داوری بود از نوع دیگر (یوحنا ۳: ۱۷ و تفسیر آن مشاهده شود). وی اینک داور ما است و در انقضای عالم نیز داور ما خواهد بود (یوحنا ۵: ۲۲ و ۲۷). و اگر عیسی ما را داوری کند، می‌توانیم مطمئن باشیم که رای و حکمش درست است. زیرا که او تنها نیست. او بر طبق انچه که از خدا می‌‌شنود، داوری می‌کند (یوحنا ۵: ۳۰ و تفسیر آن مشاهده شود). وی بر حسبضوابط انسانی داوری نمی‌کند. 
در نظر فریسیان، عیسی در جهان تنها می‌نمود. اما خدا با او بود و او هیچ کاریرا تنها و به میل خود انجام نمی‌داد (یوحنا ۵: ۱۹؛ ۸: ۲۹ مشاهده شود).
۱۷-۱۸ اگر شهادت دو مرد بر طبق شریعت عهد عتیق معتبر باشد، در اینصورت شهادت خدا و پسر نیز یقیناً باید معتبر باشد (یوحنا ۸: ۱۳-۱۴ و تفسیر آن مشاهده شود).
۱۹ عیسی فقط به فریسیان فرمود که پدر شاهد اوست (آیه ۱۸). آنگاه فریسیان با تمسخر گفتند: «پدر تو کجاست؟» منظور ایشان، پدر انسانی عیسی بود. 
اما عیسی به پدر آسمانی‌‌اش اشاره می‌کرد، که فریسیان او را نمی‌شناختند. او به ایشان فرمود: «هرگاه من را می‌‌شناختید پدر من را نیز می‌شناختید.» شخصی که مسیح را نشناسد، نمی‌تواند شناختی کامل و راستین در مورد خدا داشته باشد (یوحنا ۱: ۱۸ و تفسیر آن مشاهده شود).
۲۰ یوحنا ۷: ۳۰ و ۴۴ و تفسیر آن مشاهده شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر