۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۰, پنجشنبه

متی فصل ۹ ( ترجمه تفسیری)


متی   فصل ۹  ( ترجمه تفسیری)


  شفای افلیج
 ۱ پس عیسـی سوار قایق شـد و به شهـر خود، كفرناحوم كه در آن طرف دریاچه بود، بازگشت .  ۲ ناگهان عده ای ، پسر افلیجی را كه روی تشكی دراز كشیده بود نزد او آوردند. وقتی عیسی ایمان ایشان را دید به بیمار گفت : «پسرم ، غصه نخور! من گناهانت را بخشیدم.»  ۳ بعضی از روحانیون كه در آنجا حضور داشتند، با خود گفتند: «كفر می گوید؛ خود را خدا ساخته است .»  ۴ عیسی كه می دانست آنها چه فكر می كنند، از ایشان پرسید: «این چه افكار پلیدی است كه به خود راه می دهید؟  ۵ آیا بخشیدن گناهان آسانتر است یا شفا دادن مرض ؟  ۶ اكنون به شما ثابت می كنم كه من در این دنیا، اختیار بخشیدن گناه را دارم .» آنگاه رو به پسر افلیج كرد و گفت : «برخیز و تشكت را جمع كن و به خانه برو.»  ۷ پسر از جای خود جهید و به خانه رفت !  ۸ حاضرین ، با دیدن این معجزه ، ترسیدند و خدا را شكر كردند كه چنین قدرتی به انسان داده است .

  یک گناهکار شاگرد عیسی می شود
 ۹ عیسی بر سر راه خود، به یك باجگیر به نام «مَتّی » برخورد، كه در محل وصول باج و خراج نشسته بود. عیسی به او فرمود: "بیا و مرا پیروی كن !" متی فوراً برخاست و همراه او رفت .  ۱۰ یك روز عیسی و شاگردانش در خانه متی بر سر سفره غذا نشسته بودند. عده ای از باجگیران و اشخاص بدنام شهر نیز مهمان متی بودند.  ۱۱ وقتی روحانیون این را دیدند، اعتراض كنان به شاگردان عیسی گفتند: «چرا استاد شما با این قبیل افراد نشست و برخاست می كند؟»  ۱۲ عیسی در جواب ایشان گفت : «به این دلیل كه افراد سالم احتیاج به پزشك ندارند، بلكه بیماران به پزشك نیاز دارند.»  ۱۳ سپس اضافه كرد: «بروید، كمی در مورد این آیه كتاب آسمانی فكر كنید كه می فرماید: "من از شما هدیه و قربانی نمی خواهم ، بلكه دلسوزی و ترحم می خواهم ." رسالت من در این دنیا این است كه گناهكاران را بسوی خدا بازگردانم ، نه آنانی را كه گمان می كنند عادل و مقدسند! »

  پرستش دربارۀ روزه
 ۱۴ یك روز شاگردان یحیای تعمید دهنده نزد عیسی آمده ، از او پرسیدند: «چرا شاگردان شما مانند فریسیان روزه نمی گیرند؟»  ۱۵ عیسی در جواب گفت : «آیا میهمانان تا زمانی كه داماد با ایشان است می توانند ماتم كنند و روزه بگیرند؟ ولی یك روز خواهد آمد كه من از نزد دوستانم خواهم رفت . آن زمان ، وقت روزه گرفتن است .  ۱۶ هیچیك از شما به لباس پوسیده ، پارچه نو وصله نمی كند، زیرا وصله ، لباس را پاره می كند و سوراخ ، گشادتر می شود.  ۱۷ ویاكسی شراب تازه را در مَشك كهنه نمی ریزد، چون در اثر فشار شراب ، مشك پاره می شود؛ هم مشك از بین می رود و هم شراب ضایع می شود. شراب تازه را باید در مشك تازه ریخت ، تا هم شراب سالم بماند، هم مشك . »

  عیسی دختری را زنده می کند
 ۱۸ هنوز سخن عیسی تمام نشده بود كه سرپرست عبادتگاه آن محل سر رسید و او را پرستش كرد و گفت : «دخترم همین الان فوت كرد. ولی استدعا دارم بیایید و دستتان را بر او بگذارید تا زنده شود.»  ۱۹ عیسی و شاگردانش بسوی خانه او براه افتادند.  ۲۰ در این وقت ، زنی كه دوازده سال از خونریزی رنج می برد، از پشت سر عیسی آمد و به گوشه ردای او دست زد؛  ۲۱ چون با خود فكر كرده بود كه اگر چنین كند، بهبود خواهد یافت .  ۲۲ عیسی برگشت و او را دید و فرمود: «دخترم ، غصه نخور! ایمانت باعث شفایت شد!» آن زن همان لحظه بهبود یافت .  ۲۳وقتی عیسی به خانه سرپرست عبادتگاه رسید و با گروه نوحه خوانها و مردم مضطرب روبرو شد،  ۲۴ فرمود: »همه بیرون بروید. این دختر نمرده ؛ خوابیده است !» ولی آنها به حرف او خندیدند!  ۲۵ سرانجام وقتی همه بیرون رفتند، عیسی به داخل اطاق رفته ، دست دختر را گرفت ، و دختر صحیح و سالم از جای خود برخاست .  ۲۶ خبر این معجزه در سراسر آن نواحی پیچید.

  شفای دو نابینا و یک لال
 ۲۷ وقتی عیسی از خانه آن دختر بیرون می آمد، دو مرد نابینا بدنبال او افتاده ، فریاد می زدند: «ای پسر داود پادشاه ، به ما رحم كن «.  ۲۸ آنان با عیسی وارد خانه ای شدند كه در آن زندگی می كرد. عیسی از ایشان پرسید: «آیا ایمان دارید كه می توانم چشمان شما را باز كنم ؟« گفتند: «بلی آقا، ایمان داریم«.  ۲۹ پس او دست بر چشمان ایشان گذاشت و فرمود: «چون ایمان دارید، پس شفا بیابید! «.  ۳۰ ناگهان چشمان ایشان باز شد و توانستند ببینند. عیسی با تأكید به ایشان فرمود تا در این مورد به كسی چیزی نگویند.  ۳۱ اما به محض اینكه از خانه بیرون رفتند، به هر كه رسیدند ماجرا را بازگو كردند.  ۳۲ وقتی از آنجا خارج می شدند، عیسی با مردی روبرو شد كه بخاطر روح ناپاكی كه در او بود، نمی توانست حرف بزند. ۳۳ پس عیسی آن روح ناپاك را از او اخراج كرد، و زبان او فوراً باز شد. همه مردم غرق حیرت شدند و گفتند: «در اسرائیل هرگز چنین چیزی دیده نشده است«.  ۳۴ اما روحانیون گفتند: «او به این دلیل می تواند ارواح ناپاك را از وجود مردم بیرون كند كه رئیس ارواح ناپاك یعنی شیطان در وجود اوست «.  ۳۵ در آن زمان ، عیسی به تمام شهرها و دهات آن منطقه رفته ، در عبادتگاه های یهود تعلیم می داد و برقراری ملكوت خداوند را به مردم اعلام می كرد؛ او هر جا می رفت ، امراض مردم را شفا می بخشید.  ۳۶ دل او بشدت برای مردم می سوخت ، زیرا مشكلات فراوان داشتند و نمی دانستند به كجا بروند و از چه كسی كمك بخواهند. آنها مانند گوسفندانی بی چوپان بودند.  ۳۷ عیسی به شاگردانش گفت : «محصول زیاد است ، اما كارگر كم .  ۳۸ پس از صاحب محصول تقاضا كنید تا برای جمع آوری محصول ، كارگران بیشتری بكار گیرد«

۱۳۹۴ اردیبهشت ۸, سه‌شنبه

شفای افلیج


متی   فصل ۹  ( ترجمه تفسیری)


  شفای افلیج
 ۱ پس عیسـی سوار قایق شـد و به شهـر خود، كفرناحوم كه در آن طرف دریاچه بود، بازگشت .  ۲ ناگهان عده ای ، پسر افلیجی را كه روی تشكی دراز كشیده بود نزد او آوردند. وقتی عیسی ایمان ایشان را دید به بیمار گفت : «پسرم ، غصه نخور! من گناهانت را بخشیدم.»  ۳ بعضی از روحانیون كه در آنجا حضور داشتند، با خود گفتند: «كفر می گوید؛ خود را خدا ساخته است .»  ۴ عیسی كه می دانست آنها چه فكر می كنند، از ایشان پرسید: «این چه افكار پلیدی است كه به خود راه می دهید؟  ۵ آیا بخشیدن گناهان آسانتر است یا شفا دادن مرض ؟  ۶ اكنون به شما ثابت می كنم كه من در این دنیا، اختیار بخشیدن گناه را دارم .» آنگاه رو به پسر افلیج كرد و گفت : «برخیز و تشكت را جمع كن و به خانه برو.»  ۷ پسر از جای خود جهید و به خانه رفت !  ۸ حاضرین ، با دیدن این معجزه ، ترسیدند و خدا را شكر كردند كه چنین قدرتی به انسان داده است .

  یک گناهکار شاگرد عیسی می شود
 ۹ عیسی بر سر راه خود، به یك باجگیر به نام «مَتّی » برخورد، كه در محل وصول باج و خراج نشسته بود. عیسی به او فرمود: "بیا و مرا پیروی كن !" متی فوراً برخاست و همراه او رفت .  ۱۰ یك روز عیسی و شاگردانش در خانه متی بر سر سفره غذا نشسته بودند. عده ای از باجگیران و اشخاص بدنام شهر نیز مهمان متی بودند.  ۱۱ وقتی روحانیون این را دیدند، اعتراض كنان به شاگردان عیسی گفتند: «چرا استاد شما با این قبیل افراد نشست و برخاست می كند؟»  ۱۲ عیسی در جواب ایشان گفت : «به این دلیل كه افراد سالم احتیاج به پزشك ندارند، بلكه بیماران به پزشك نیاز دارند.»  ۱۳ سپس اضافه كرد: «بروید، كمی در مورد این آیه كتاب آسمانی فكر كنید كه می فرماید: "من از شما هدیه و قربانی نمی خواهم ، بلكه دلسوزی و ترحم می خواهم ." رسالت من در این دنیا این است كه گناهكاران را بسوی خدا بازگردانم ، نه آنانی را كه گمان می كنند عادل و مقدسند! »

  پرستش دربارۀ روزه
 ۱۴ یك روز شاگردان یحیای تعمید دهنده نزد عیسی آمده ، از او پرسیدند: «چرا شاگردان شما مانند فریسیان روزه نمی گیرند؟»  ۱۵ عیسی در جواب گفت : «آیا میهمانان تا زمانی كه داماد با ایشان است می توانند ماتم كنند و روزه بگیرند؟ ولی یك روز خواهد آمد كه من از نزد دوستانم خواهم رفت . آن زمان ، وقت روزه گرفتن است .  ۱۶ هیچیك از شما به لباس پوسیده ، پارچه نو وصله نمی كند، زیرا وصله ، لباس را پاره می كند و سوراخ ، گشادتر می شود.  ۱۷ ویاكسی شراب تازه را در مَشك كهنه نمی ریزد، چون در اثر فشار شراب ، مشك پاره می شود؛ هم مشك از بین می رود و هم شراب ضایع می شود. شراب تازه را باید در مشك تازه ریخت ، تا هم شراب سالم بماند، هم مشك . »

  عیسی دختری را زنده می کند
 ۱۸ هنوز سخن عیسی تمام نشده بود كه سرپرست عبادتگاه آن محل سر رسید و او را پرستش كرد و گفت : «دخترم همین الان فوت كرد. ولی استدعا دارم بیایید و دستتان را بر او بگذارید تا زنده شود.»  ۱۹ عیسی و شاگردانش بسوی خانه او براه افتادند.  ۲۰ در این وقت ، زنی كه دوازده سال از خونریزی رنج می برد، از پشت سر عیسی آمد و به گوشه ردای او دست زد؛  ۲۱ چون با خود فكر كرده بود كه اگر چنین كند، بهبود خواهد یافت .  ۲۲ عیسی برگشت و او را دید و فرمود: «دخترم ، غصه نخور! ایمانت باعث شفایت شد!» آن زن همان لحظه بهبود یافت .  ۲۳وقتی عیسی به خانه سرپرست عبادتگاه رسید و با گروه نوحه خوانها و مردم مضطرب روبرو شد،  ۲۴ فرمود: »همه بیرون بروید. این دختر نمرده ؛ خوابیده است !» ولی آنها به حرف او خندیدند!  ۲۵ سرانجام وقتی همه بیرون رفتند، عیسی به داخل اطاق رفته ، دست دختر را گرفت ، و دختر صحیح و سالم از جای خود برخاست .  ۲۶ خبر این معجزه در سراسر آن نواحی پیچید.

  شفای دو نابینا و یک لال
 ۲۷ وقتی عیسی از خانه آن دختر بیرون می آمد، دو مرد نابینا بدنبال او افتاده ، فریاد می زدند: «ای پسر داود پادشاه ، به ما رحم كن «.  ۲۸ آنان با عیسی وارد خانه ای شدند كه در آن زندگی می كرد. عیسی از ایشان پرسید: «آیا ایمان دارید كه می توانم چشمان شما را باز كنم ؟« گفتند: «بلی آقا، ایمان داریم«.  ۲۹ پس او دست بر چشمان ایشان گذاشت و فرمود: «چون ایمان دارید، پس شفا بیابید! «.  ۳۰ ناگهان چشمان ایشان باز شد و توانستند ببینند. عیسی با تأكید به ایشان فرمود تا در این مورد به كسی چیزی نگویند.  ۳۱ اما به محض اینكه از خانه بیرون رفتند، به هر كه رسیدند ماجرا را بازگو كردند.  ۳۲ وقتی از آنجا خارج می شدند، عیسی با مردی روبرو شد كه بخاطر روح ناپاكی كه در او بود، نمی توانست حرف بزند. ۳۳ پس عیسی آن روح ناپاك را از او اخراج كرد، و زبان او فوراً باز شد. همه مردم غرق حیرت شدند و گفتند: «در اسرائیل هرگز چنین چیزی دیده نشده است«.  ۳۴ اما روحانیون گفتند: «او به این دلیل می تواند ارواح ناپاك را از وجود مردم بیرون كند كه رئیس ارواح ناپاك یعنی شیطان در وجود اوست «.  ۳۵ در آن زمان ، عیسی به تمام شهرها و دهات آن منطقه رفته ، در عبادتگاه های یهود تعلیم می داد و برقراری ملكوت خداوند را به مردم اعلام می كرد؛ او هر جا می رفت ، امراض مردم را شفا می بخشید.  ۳۶ دل او بشدت برای مردم می سوخت ، زیرا مشكلات فراوان داشتند و نمی دانستند به كجا بروند و از چه كسی كمك بخواهند. آنها مانند گوسفندانی بی چوپان بودند.  ۳۷ عیسی به شاگردانش گفت : «محصول زیاد است ، اما كارگر كم .  ۳۸ پس از صاحب محصول تقاضا كنید تا برای جمع آوری محصول ، كارگران بیشتری بكار گیرد«.

شفای جذامی



متی   فصل ۸  ( ترجمه تفسیری)


  شفای جذامی
 ۱ هنگامی كه عیسی از فراز تپه به زیر می آمد، بسیاری به دنبال او براه افتادند.  ۲ ناگهان یك مرد جذامی خود را به عیسی رساند، و در مقابل اوزانو زده ، او را سجده كرد و با التماس گفت : «ای آقا، اگر بخواهی ، می توانی مرا شفا ببخشی .»  ۳ عیسی دست خود را بر او گذاشت و فرمود: «البته كه می خواهم ؛ شفا بیاب !» و فوراً جذام او از بین رفت !  ۴ آنگاه عیسی به او فرمود: «بدون این كه با كسی درباره شفایت گفتگو كنی ، نزد كاهن برو تا تو را آزمایش كند. سپس هدیه ای را كه شریعت موسی برای جذامی های شفا یافته تعیین كرده ، تقدیم كن تا همه بدانند كه شفا یافته ای.»

  شفای خدمتکار افسر رومی
 ۵ وقتی عیسی به شهر كفرناحوم رسید،  ۶ یك افسر رومی نزد او آمد و از او خواهش كرد كه خدمتكار افلیج او را كه در خانه افتاده و از درد بخود می پیچید، شفا دهد.  ۷ عیسی به او گفت : «بسیار خوب ، می آیم و او را شفا می دهم .»  ۸ اما افسر در جواب عرض كرد: «سرور من ، من اینقدر لیاقت ندارم كه شما به خانه من بیایید. اگر از همین جا دستور بفرمایید خدمتكارم خوب خواهد شد.  ۹ من خودم دستورهای افسران ارشد را اطاعت می كنم ، و از طرف دیگر سربازانی نیز زیر دست خود دارم كه اگر به یكی بگویم "برو" می رود و به دیگری بگویم "بیا" می آید؛ اگر به خدمتكارم بگویم "فلان كار را بكن " می كند. می دانم اگر شما هم دستور بفرمایید، این مرض از بدن خدمتكارم بیرون خواهد رفت .»  ۱۰ عیسی از سخنان او حیرت كرد! پس رو به جمعیت كرد و گفت : «در تمام سرزمین اسرائیل نیز چنین ایمانی در كسی ندیده ام .  ۱۱ این را به شما بگویم كه عده زیادی از قومهای غیریهود، مانند این افسر رومی ، از سراسر دنیا آمده ، در درگاه خداوند با ابراهیم و اسحاق و یعقوب همنشین خواهند شد؛ ۱۲ و بسیاری از یهودیان كه می بایست به درگاه خداوند راه یابند، بیرون انداخته خواهند شد، در جایی كه تاریكی و گریه و عذاب حكمفرماست.» ۱۳ سپس رو به افسر رومی كرد و گفت : «به خانه ات برگرد. مطابق ایمانت ، انجام شد.» خدمتكار او همان لحظه شفا یافت !

  شفای انواع بیماران
 ۱۴ هنگامی كه عیسی به خانه پطرس رسید، مادر زن پطرس تب كرده و در رختخواب بود.  ۱۵ اما وقتی عیسی دست او را گرفت ، تب او قطع شد و برخاست و به پذیرایی پرداخت .  ۱۶ همان شب ، عده زیادی از دیوانگان را نزد عیسی آوردند، و او با گفتن یك كلمه ، تمام ارواح ناپاك را از وجود آنان بیرون كرد و تمام بیماران را شفا بخشید.  ۱۷ به این وسیله ، پیشگویی اشعیای نبی به انجام رسید كه : «او ضعفهای ما را برطرف كرد و مرض های ما را از ما دور ساخت .»  ۱۸ وقتی عیسی متوجه شد كه جمعیت بزرگی نزد او جمع شده اند به شاگردانش فرمود تا آماده شوند و به كناره دیگر دریاچه بروند.  ۱۹ درست در همان لحظه ، یكی از علمای دین یهود نزد او آمد و گفت : «استاد، به هر قیمتی كه شده ، شما را پیروی خواهم كرد.»  ۲۰ اما عیسی به او گفت : «روباه ها برای خود لانه دارند و پرندگان آشیانه ؛ اما من كه مسیح هستم ، جایی برای استراحت ندارم .»  ۲۱ یكی دیگر از مریدانش به او گفت : «آقا، اجازه بفرمایید تا زمان فوت پدرم بمانم ؛ وقتی او مُرد و او را دفن كردم ، خواهم آمد تا شما را پیروی نمایم .»  ۲۲ عیسی به او گفت : «الان از من پیروی كن ، و بگذار آنانی كه روحشان مرده است ، مرده های خود را دفن كنند.»  ۲۳آنگاه عیسی و شاگردانش وارد قایق شدند و به سمت دیگر دریاچه براه افتادند.  ۲۴ ناگهان دریاچه طوفانی شد بطوری كه ارتفاع امواج از قایق نیز می گذشت و آب به داخل آن می ریخت . اما عیسی در خواب بود.  ۲۵ شاگردانش به او نزدیك شدند و بیدارش كرده ، فریاد زدند: «استاد، به داد ما برسید؛ غرق می شویم ! .»  ۲۶ عیسی جواب داد: «ای كم ایمانان ! چرا می ترسید؟» سپس برخاست و فرمان داد تا باد و طوفان آرام گیرند؛ آنگاه آرامش كامل پدید آمد.  ۲۷ شاگردان كه حیرت و ترس وجودشان را فراگرفته بود، به یكدیگر می گفتند: «این چه نوع انسانی است كه حتی باد و دریا نیز اطاعتش می كنند؟»

  شفای دیوانه
 ۲۸ وقتی به سرزمین جدری ها كه در طرف دیگر دریاچه بود رسیدند، دو دیوانه زنجیری به ایشان برخوردند. این دو دیوانه در قبرستان زندگی می كردند و آنقدر خطرناك بودند كه كسی جرأت نداشت از آن منطقه عبور كند.  ۲۹ تا چشمشان به عیسی افتاد، شروع كردند به فریاد كشیدن كه : «ای فرزند خدا با ما چه كار داری ؟ آیا آمده ای تا قبل از وقت ، ما را عذاب دهی ؟»  ۳۰ از قضا در آن حوالی گله خوكی می چریدند.  ۳۱ پس ارواح ناپاك از عیسی خواهش كرده ، گفتند: «اگر می خواهی ما را بیرون كنی ، ما را به درون جسم این خوكها بفرست .»  ۳۲ عیسی به آنها گفت : «بسیار خوب ، بروید.» ارواح ناپاك از وجود آن دو نفر بیرون آمدند و داخل خوكها شدند. ناگاه تمام گله ، دیوانه وار بطرف پرتگاه دویدند و خود را به دریاچه انداختند و خفه شدند.  ۳۳ خوك چرانها با دیدن این صحنه ، وحشت زده به شهر فرار كردند و تمام ماجرا را برای مردم نقل نمودند. ۳۴ در نتیجه ، تمام اهالی شهر بیرون ریختند تا عیسی را ببینند، وقتی به او رسیدند از او خواهش كردند كه از آنجا برود و ایشان را بحال خودشان بگذارد.

۱۳۹۴ اردیبهشت ۷, دوشنبه

احکام تورات


  احکام تورات
 ۱۷ گمان مبرید كه آمده ام تا تورات موسی و نوشته های سایر انبیاء را منسوخ كنم . من آمده ام تا آنها را تكمیل نمایم و به انجام رسانم .  ۱۸براستی به شمامی گویم كه از میان احكام تورات ، هر آنچه كه باید عملی شود، یقیناً همه یك به یك عملی خواهند شد.  ۱۹ پس اگر كسی ازكوچكترین حكم آن سرپیچی كند و به دیگران نیز تعلیم دهد كه چنین كنند، او در ملكوت آسمان از همه كوچكتر خواهد بود. اما هر كه احكام خدا را اطاعت نماید و دیگران را نیز تشویق به اطاعت كند، در ملكوت آسمان بزرگ خواهد بود.  ۲۰ این را نیز بگویم كه تا شما بهتر از علما و پیشوایان دین یهود نشوید، محال است بتوانید وارد ملكوت آسمان گردید.  ۲۱ گفته شده است كه هر كس مرتكب قتل شود، محكوم به مرگ می باشد.  ۲۲ اما من می گویم كه حتی اگر نسبت به برادر خود خشمگین شوی و براو فریاد بزنی ، باید تو را محاكمه كرد؛ و اگر برادر خود را «ابله » خطاب كنی ، باید تو را به دادگاه برد؛ و اگر به دوستت ناسزا گویی ، سزایت آتش جهنم می باشد.  ۲۳ پس اگر نذری داری و می خواهی گوسفندی در خانه خدا قربانی كنی ، و همان لحظه بیادت آید كه دوستت از تو رنجیده است ،  ۲۴ گوسفند را همانجا نزد قربانگاه رها كن و اول برو و از دوستت عذرخواهی نما و با او آشتی كن ؛ آنگاه بیا و نذرت را به خدا تقدیم كن .  ۲۵ هرگاه كسی از تو شكایت كند و تو را به دادگاه ببرد، كوشش كن پیش از آنكه به دادگاه برسید و قاضی تو را به زندان بیندازد، با شاكی صلح كنی ؛  ۲۶ و گر نه ، در زندان خواهی ماند و تا دینار آخر را نپرداخته باشی ، بیرون نخواهی آمد.  ۲۷ گفته شده است كه زنا مكن .  ۲۸ ولی من می گویم كه اگر حتی با نظر شهوت آلود به زنی نگاه كنی ، همان لحظه در دل خود با او زنا كرده ای  ۲۹ پس ، اگر چشمی كه برایت اینقدر عزیزاست ، باعث می شود گناه كنی ، آن را از حدقه درآور و دور افكن . بهتر است بدنت ناقص باشد، تا این كه تمام وجودت به جهنم بیفتد.  ۳۰ و اگر دست راستت باعث می شود گناه كنی ، آن را ببر و دور بینداز. بهتر است یك دست داشته باشی ، تا اینكه با دو دست به جهنم بروی .  ۳۱ گفته شده است : اگر كسی می خواهد از دست زنش خلاص شود، كافی است طلاقنامه ای بنویسد وبه او بدهد.  ۳۲ اما من می گویم هر كه زن خود را بدون اینكه خیانتی از او دیده باشد، طلاق دهد و آن زن دوباره شوهر كند، آن مرد مقصر است زیرا باعث شده زنش زنا كند؛ و مردی نیز كه با این زن ازدواج كرده ، زناكار است .  ۳۳ باز گفته شده كه قسم دروغ نخور و هرگاه به نام خدا قسم یاد كنی ، آن را وفا كن .  ۳۴ اما من می گویم : هیچگاه قسم نخور، نه به آسمان كه تخت خداست ،  ۳۵ و نه به زمین كه پای انداز اوست ، و نه به اورشلیم كه شهر آن پادشاه بزرگ است ؛ به هیچیك از اینها سوگند یاد نكن .  ۳۶ به سر خود نیز قسم مخور، زیرا قادر نیستی مویی را سفید یا سیاه گردانی .  ۳۷ فقط بگو: «بلی » یا «نه ». همین كافی است . اما اگر برای سخنی كه می گویی ، قسم بخوری ، نشان می دهی كه نیرنگی در كار است  ۳۸ گفته شده كه اگر شخصی چشم كسی را كور كند، باید چشم او را نیز كور كرد و اگر دندان كسی را بشكند، باید دندانش را شكست .  ۳۹ اما من می گویم كه اگر كسی به تو زور گوید، با او مقاومت نكن ؛ حتی اگر به گونه راست تو سیلی زند، گونه دیگرت را نیز پیش ببر تا به آن نیز سیلی بزند.  ۴۰ اگر كسی تو را به دادگاه بكشاند تا پیراهنت را بگیرد، عبای خود را نیز به او ببخش .  ۴۱ اگر یك سرباز رومی به تو دستور دهد كه باری را به مسافت یك میل حمل كنی ، تو دو میل حمل كن .  ۴۲ اگر كسی از تو چیزی خواست ، به او بده ؛ و اگر از تو قرض خواست ، او را دست خالی روانه نكن .  ۴۳ شنیده اید كه می گویند با دوستان خود دوست باش ، و با دشمنانت دشمن ؟  ۴۴ اما من می گویم كه دشمنان خود را دوست بدارید، و هر كه شما را لعنت كند، برای او دعای بركت كنید؛ به آنانی كه از شما نفرت دارند، نیكی كنید، و برای آنانی كه به شما ناسزا می گویند و شما را آزار می دهند، دعای خیر نمایید  ۴۵ اگر چنین كنید، فرزندان راستین پدر آسمانی خود خواهید بود، زیرا او آفتاب خود را برهمه می تاباند، چه بر خوبان ، چه بر بدان ؛ باران خود را نیز بر نیكوكاران و ظالمان می باراند.  ۴۶ اگر فقط آنانی را كه شما را دوست می دارند، محبت كنید، چه برتری بر مردمان پست دارید، زیرا ایشان نیز چنین می كنند.  ۴۷ اگر فقط با دوستان خود دوستی كنید، با كافران چه فرقی دارید، زیرا اینان نیز چنین می كنند.  ۴۸ پس شما كامل باشید، همانگونه كه پدر آسمانی شما كامل است 

راز خوشبختی



متی   فصل ۵  ( ترجمه تفسیری)


  راز خوشبختی
 ۱ روزی كه جمعیتـی انبـوه گرد آمده بودند،عیسی به همراه شاگردان خود بر فراز تپه ای بر آمد و بنشست .  ۲ آنگاه شروع به تعلیم ایشان كرد و فرمود:  ۳ خوشابحال آنان كه نیاز خود را به خدا احساس می كنند، زیرا ملكوت آسمان از آن ایشان است .  ۴ خوشابحال ماتم زدگان ، زیرا ایشان تسلی خواهند یافت .  ۵ خوشابحال فروتنان ، زیرا ایشان مالك تمام جهان خواهند گشت .  ۶ خوشابحال گرسنگان و تشنگان عدالت ، زیرا سیر خواهند شد.  ۷ خوشابحال آنان كه مهربان و باگذشتند، زیرا از دیگران گذشت خواهند دید.  ۸ خوشابحال پاك دلان ، زیرا خدا را خواهند دید.  ۹خوشابحال آنان كه برای برقراری صلح در میان مردم كوشش می كنند، زیرا ایشان فرزندان خدا نامیده خواهند شد.  ۱۰ خوشابحال آنان كه به سبب نیك كردار بودن آزار می بینند، زیرا ایشان از بركات ملكوت آسمان بهره مند خواهند شد.  ۱۱ هرگاه بخاطر من شما را ناسزا گفته ، آزار رسانند و به شما تهمت زنند، شاد باشید.  ۱۲ بلی ، خوشی و شادی نمایید، زیرا در آسمان پاداشی بزرگ در انتظار شماست . بدانید كه با پیامبران گذشته نیز چنین كردند.  ۱۳ شما نمك جهان هستید و به آن طعم می بخشید. اما اگر شما نیز طعم خود را از دست دهید، وضع جهان چه خواهد شد؟ در اینصورت ، شما را همچون نمكی بی مصرف دور انداخته ، پایمال خواهند ساخت .  ۱۴ شما نور جهان می باشید. شما همچون شهری هستید كه بر تپه ای بنا شده و در شب می درخشد و همه آن را می بینند.  ۱۵ چراغ را روشن نمی كنند تا آنرا زیر كاسه بگذارند، بلكه روی چراغدان ، تا كسانی كه درخانه هستند از نورش استفاده كنند.  ۱۶ پس نور خود را پنهان مسازید، بلكه بگذارید نور شما بر مردم بتابد، تا كارهای نیك شما را دیده ، پدر آسمانی تان را تمجید كنند.

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲, چهارشنبه

عیسی به آنها فرمود



تعدادِ زیادی از یهودیانِ عادی به عیسی ایمان آوردند و عیسی به آنها فرمود :
((( اگر شما در کلامِ من بمانید براستی شاگردانِ من خواهید بود. )))؛

عیسی دانای مطلق و بینای مطلق نیز هست و میدانست که ایمانِ آنها ضعیف میباشد ، بهمین دلیل بآنها آموزش داد که ایمانِ حقیقی یعنی در کلامِ من ماندن و از آن اطاعت کردن؛


شاگردِ حقیقی بودن در صورتی امکان پذیر میشود که هر کدام از ما ایمانداران در کلامِ او بمانیم و ارادهِ او را بجا آوریم ؛

عیسی مسیح فرمود:
و حقیقت را خواهید شناخت و حقیقت شما را آزاد خواهد کرد ؛
از چی ما را آزاد خواهد کرد ؟
معلومه ، از اسارتِ گناه ، اسارتِ شریعتِ شخصی ، بدونِ ایمان و دریافتِ فیض؛
این اسارت ها تک تکِ ما را به مَرگِ اَبدی محکوم میکند ؛
عزیزان ، تنها حقیقت ، عیسی مسیح میباشد که قادر است ما را آزاد کند ، آزادی جُز بدین راه امکان پذیر نخواهد بود ؛
عیسی مسیح به یهودیان فرمود :
اگر فرزندِ ابراهیم می بودید ، کارهای او را بجا میآوردید ، ولی حالا میخواهید مرا بکشید ؛
((((( این کارِ مذهب است یعنی کشتن ))))) ؛

و یهودیان گفتند : « ما که حرامزاده نیستیم ! » ما یک پدر داریم و آن خودِ خداست؛
معمول است که فرزندانِ نا صالح همیشه به عادل بودنِ پدر و مادرشان ببالند ، اماّ در حقیقت نامِ پدر و مادرشان را آلوده و لکه دار میکنند و یهودیانِ مذهبی و بی ایمان نیز همین مسیر را می پیمودند ؛
آنها ادعا میکردند که هرگز غلام و بردهِ کسی نبودند ، اماّ آنها در اشتباهِ بزرگی بسر میبردند چون از لحاظِ دنیوی اسیر و بردهِ رومیان بودند و از لحاظِ روحانی بردهِ گناه، آنها چرا بردهِ گناه بودند ؟ چون در آن گناه زندگی میکردند ، چطور میشود که بردهِ گناه ، از گناه آزاد باشد ؟ ؛

تصورِ یهودیان بر این بود که فرزندِ ابراهیم هستند و از حقً فرزن بودن بر خوردارند ، در حالیکه آنها شاید از نظرِ جسمانی فرزندانِ ابراهیم بوده باشند اماّ از نظرِروحانی فرزندِ او نبودند ، و عیسی داشت بآنها میگفت که شما فرزندانِ شیطان هستید و دارید اعمالِ پدرِ خود شیطان را بجا میآورید ؛

(((( اگر خدا ، پدرِ روحانیِ ایشان بود امکان نداشت که پسرِ یگانهً او و کلامش را نشناسند ! ))) ؛
آنها میخواستند مسیح را بکشند ، پس پدرِ ایشان شیطان بود که از اوّل قاتل بوده ، همان شیطانی که باعث شد قائن برادرِ خود هابیل را بکشد ، در واقع اوّلین قاتلِ تاریخِ بشریت بوسیلهِ شیطان آغاز شد ؛
شیطان گناه را واردِ زندگیِ نسلِ بشر کرد و در نتیجه انسانها محکوم به مَرگِ اَبدی شدند ، در واقع شیطان را از نظرِ روحانی میشود قاتلِ تک تکِ انسانها نامید ، و بعد از این هر نوع دروغ نیز از او که پدرِ دروغگویان است به انسانها رسیده است که اگر باور ندارید به مذهب نگاه کنید ، حتی به خادمینِ کاذب نگاه کنید که چطور هر روز در مسیحیت یک مذهب می سازند و به آن مذهب نیز افتخار میکنند ؛

و یهودیان به دروغهای شیطان بیشتر اعتماد داشتند ، چون عیسی حقیقت و راستی را بیان میکرد اماّ آنها دروغِ شیطان را باور میکردند ؛

یهودیانِ مذهبی اگر قادر بودند حتی یک گناه در عیسی پیدا کنند ، مجاز بودند که باو باور نداشته باشند ، اماّ آنها میدانستند که عیسی بمعنای واقعی بی گناه است ؛

((((( اماّ باز هم دروغهای شیطان را باور کردند و این داستان ادامه دارد ....... )))) ؛(((((((((( حتی با کمالِ تأسف در مسیحیتِ مریض که دنیا را پوشانده است ! )

نصیحت به جوانان



امثال   فصل ۱  ( ترجمه تفسیری)


  ارزش مثلها
 ۱ مثلهای‌ سلیمـان‌، پادشاه‌ اسرائیـل‌، كه‌ پسر داود بود:  ۲ این‌ مثلها به‌ شما كمك‌ خواهند كرد تا حكمت‌ و ادب‌ بیاموزید و بتوانید معنی‌ سخنان‌ پرمغز را درك‌ كنید.  ۳ آنها به‌ شما یاد خواهند داد چگونه‌ رفتار عاقلانه‌ داشته‌ باشید و با صداقت‌ و عدالت‌ و انصاف‌ عمل‌ كنید.  ۴ این‌ مثلها به‌ جاهلان‌ حكمت‌ می‌بخشند و به‌ جوانان‌ فهم‌ و بصیرت‌.  ۵ با شنیدن‌ و درك‌ این‌ مثلها، حتی‌ دانایان‌ داناتر می‌شوند  ۶ و دانشمندان‌ چاره‌ اندیشی‌ كسب‌ می‌كنند تا بتوانند معانی‌ گفتار پیچیده‌ حكیمان‌ را بفهمند.

  نصیحت به جوانان
 ۷ نخستین‌ قدم‌ برای‌ كسب‌ دانش‌، خداترسی‌ است‌. كسی‌ كه‌ حكمت‌ و ادب‌ را خوار می‌شمارد، احمق‌ است‌.  ۸ ای‌ جوان‌، نصیحت‌ پدرت‌ را بشنو و از تعلیم‌ مادرت‌ رویگردان‌ نشو،  ۹ زیرا سخنان‌ ایشان‌ مانند تاج‌ و جواهر، سیرت‌ تو را زیبا خواهند ساخت‌.  ۱۰ وقتی‌ گناهكاران‌ تو را وسوسه‌ می‌كنند، تسلیم‌ نشو.  ۱۱ اگر آنها به‌ تو بگویند: «بیا در كمین‌ مردم‌ بنشینیم‌ و آنها را بكشیم‌  ۱۲ و مانند قبر، آنها را ببلعیم‌ و از هستی‌ ساقط‌ كنیم‌؛  ۱۳ از این‌ راه‌ ما اشیاء قیمتی‌ فراوان‌ به‌ چنگ‌ خواهیم‌ آورد و خانه‌های‌ خود را از این‌ غنایم‌ پر خواهیم‌ ساخت‌؛  ۱۴ هر چه‌ به‌ دست‌ بیاوریم‌ به‌ تساوی‌ بین‌ خود تقسیم‌ خواهیم‌ كرد؛ پس‌ بیا و با ما همدست‌ شو!»  ۱۵ پسرم‌ تو با آنها نرو و خود را از چنین‌ افرادی‌ دور نگه‌دار؛  ۱۶ زیرا آنها همیشه‌ در پی‌ گناه‌ و قتل‌ هستند.  ۱۷ یك‌ پرنده‌ وقتی‌ می‌بیند برایش‌ دام‌ گذاشته‌اند، از آن‌ دوری‌ می‌كند.  ۱۸ ولی‌ این‌ افراد اینطور نیستند. آنها خودشان‌ را به‌ دام‌ می‌اندازند و با دست‌ خود گور خود را می‌كنند.  ۱۹ این‌ است‌ سرنوشت‌ تمام‌ كسانی‌ كه‌ در پی‌ سود نامشروع‌ هستند. چنین‌ اشخاص‌ خود را نابود می‌كنند.

  ندای حکمت
 ۲۰ حكمت‌ در كوچه‌ها ندا می‌دهد.  ۲۱ مردم‌ را كه‌ در سر چهارراه‌ها و نزد دروازه‌ شهر جمع‌ شده‌اند صدا كرده‌، می‌گوید:  ۲۲ «ای‌ احمق‌ها! تا كی‌ می‌خواهید احمق‌ بمانید؟ تا كی‌ می‌خواهید دانایی‌ را مسخره‌ كنید و از آن‌ متنفر باشید؟  ۲۳ اگر سرزنش‌ مرا می‌پذیرفتید من‌ روح‌ خود را بر شما نازل‌ می‌كردم‌ و شما را دانا می‌ساختم‌.  ۲۴ بارها شما را صدا كردم‌ ولی‌ توجه‌ نكردید، التماس‌ نمودم‌ اما اعتنا ننمودید.  ۲۵ شما نصیحت‌ و نكوهش‌ مرا نپذیرفتید.  ۲۶ من‌ نیز در روز مصیبتتان‌ به‌ شما خواهم‌ خندید، و هنگامی‌ كه‌ بلا دامنگیرتان‌ شود شما را مسخره‌ خواهم‌ كرد.  ۲۷ وقتی‌ بلا مانند طوفان‌ شما را فرا گیرد و مصیبت‌ مثل‌ گردباد شما را احاطه‌ كند، و سختی‌ و بدبختی‌ شما را از پای‌ درآورد،  ۲۸ به‌ داد شما نخواهم‌ رسید، و اگر چه‌ با اشتیاق‌ بدنبالم‌ بگردید، مرا نخواهید یافت‌؛  ۲۹ زیرا از دانایـی‌ متنفر بوده‌اید و از خداوند اطاعت‌ نكرده‌اید.  ۳۰ نصیحت‌ مرا گوش‌ نگرفته‌اید و نكوهش‌ مرا نپذیرفته‌اید.  ۳۱ بنابراین‌ ثمره‌ راهی‌ را كه‌ در پیش‌ گرفته‌اید خواهید دید.  ۳۲ زیرا سركشی‌ احمقان‌، ایشان‌ را خواهد كشت‌ و بی‌خیالی‌ نادانان‌ آنها را از پای‌ در خواهد آورد.  ۳۳ ولی‌ همه‌ كسانی‌ كه‌ به‌ من‌ گوش‌ دهند، از هیچ‌ بلایی‌ نخواهند ترسید و در امنیت‌ زندگی‌ خواهند كرد.»

۱۳۹۴ اردیبهشت ۱, سه‌شنبه

پرهیز از تظاهر



متی   فصل ۶  ( ترجمه تفسیری)


  پرهیز از تظاهر
 ۱ مراقب باشید كه اعمال نیك خود را در انظار مردم انجام ندهید، تا شما را ببینند و تحسین كنند، زیرا در اینصورت نزد پدر آسمانی تان اجری نخواهید داشت .  ۲ هرگاه به فقیری كمك می كنی ، مانند ریاكاران كه در كنیسه و در بازار از خود تعریف می كنند تا مردم به آنها احترام بگذارند، دربارة كار نیك خود داد سخن سر نده ، چون به این ترتیب ، اجری را كه می بایست از خدا بگیری ، از مردم گرفته ای .  ۳ اما وقتی به كسی صدقه ای می دهی ، نگذار حتی دست چپت از كاری كه دست راستت می كند، آگاه شود،  ۴ تا نیكویی تو در نهان باشد. آنگاه پدر آسمانی كه امور نهان را می بیند، تو را اجر خواهدداد.

  دعا و روزۀ مسیحی
 ۵ و اما درباره دعا. هرگاه دعا می كنی ، مانند ریاكاران نباش كه دوست دارند در عبادتگاه ها یا در گوشه و كنار خیابانها نماز بخوانند تا توجه مردم را به خود جلب كنند و خود را مؤمن نشان دهند. مطمئن باش اجری را كه باید از خدا بگیرند، همین جا از مردم گرفته اند.  ۶ اما تو هرگاه دعا می كنی ، در تنهایی و در خلوت دل ، پدر آسمانی را عبادت نما؛ و او كه كارهای نهان تو را می بیند، به تو پاداش خواهد داد.  ۷ وقتی دعا می كنید، مانند كسانی كه خدای حقیقی را نمی شناسند، وِردهای بی معنی تكرار نكنید. ایشان گمان می كنند كه با تكرار زیاد، دعایشان مستجاب می شود. ۸ اما شما این را بیاد داشته باشید كه پدرتان ، قبل از اینكه از او چیزی بخواهید، كاملا از نیازهای شما آگاه است .  ۹ پس شما اینگونه دعا كنید: «ای پدر ما كه در آسمانی ، «نام مقدس تو گرامی باد.  ۱۰ ملكوت تو برقرار گردد. «خواست تو آنچنان كه در آسمان مورد اجراست ، بر زمین نیز اجرا شود. «  ۱۱ نان روزانه ما را امروز نیز به ما ارزانی دار.  ۱۲ خطاهای ما را بیامرز چنانكه ما نیز آنان را كه به ما بدی كرده اند، می بخشیم .  ۱۳ ما را از وسوسه ها دور نگاه دار و از شیطان حفظ فرما؛ «زیرا ملكوت و قدرت و جلال تا ابد از آن توست . آمین !  ۱۴ پدر آسمانی ، شما را بشرطی خواهد بخشید

  امّا اگر خطاهای مردم را نبخشید، پدر شما نیز خطاهای شما را نخواهد بخشید
 ۱۵ كه شما نیز آنانی را كه به شما بدی كرده اند، ببخشید.  ۱۶ و اما درباره روزه . وقتی روزه می گیرید، مانند ریاكاران خود را افسرده و ناتوان نشان ندهید. ایشان با این كار می خواهند به مردم بفهمانند كه روزه گرفته اند. مطمئن باشید كه ایشان تمام اجر خود را به همین صورت از مردم می گیرند.  ۱۷ اما تو وقتی روزه می گیری ، سر و صورت خود را تمیز و مرتب كـن ،  ۱۸ تا كسی متوجه نشود روزه گرفته ای . آنگاه پدر آسمانی تو كه از همه چیز آگاه است ، تو را اجر خواهد داد.

  ثروت و خوراک و پوشاک
 ۱۹ ثروت خود را بر روی این زمین نیندوزید زیرا ممكن است بید یا زنگ به آن آسیب رساند و یا دزد آن را برباید.  ۲۰ ثروتتان را در آسمان بیندوزید، در جایی كه از بید و زنگ و دزد خبری نیست  ۲۱ اگر ثروت شما در آسمان باشد، فكر و دلتان نیز در آنجا خواهد بود.  ۲۲ چشم ، چراغ وجود انسان است . اگر چشم تو پاك باشد، تمام وجودت نیز پاك و روشن خواهد بود.  ۲۳ ولی اگر چشمت با شهوت و طمع تیره شده باشد، تمام وجودت هم در تاریكی عمیقی فرو خواهد رفت . چه تاریكی وحشتناكی !  ۲۴ نمی توانی به دو ارباب خدمت كنی . باید فقط یكی از آنها را دوست داشته باشی و فقط به یكی وفادار بمانی . همچنین نمی توانی هم بنده خدا باشی و هم بنده پول .  ۲۵ پس نصیحت من این است كه برای خوراك و پوشاك غصه نخورید. برای همین زندگی و بدنی كه دارید شاد باشید. آیا ارزش زندگی و بدن ، بیشتر از خوراك و پوشاك نیست ؟  ۲۶ به پرندگان نگاه كنید. غصه ندارند كه چه بخورند. نه می كارند، نه درو می كنند، و نه در انبارها ذخیره می كنند، ولی پدر آسمانی شما خوراك آنها را فراهم می سازد. آیا شما برای خدا خیلی بیشتر از این پرندگان ارزش ندارید؟  ۲۷ آیا غصه خوردن می تواند یك لحظه عمرتان را طولانی تر كند؟ ۲۸ چرا برای لباس و پوشاك غصه می خورید؟ به گلهای سوسن كه در صحرا هستند، نگاه كنید. آنها برای لباس غصه نمی خورند.  ۲۹ با این حال به شما می گویم كه سلیمان هم باتمام شكوه و ثروت خود، هرگز لباسی به زیبایی این گلهای صحرایی نپوشید.  ۳۰ پس اگر خدا در فكر گلهایی است كه امروز هستند و فردا از بین می روند، چقدر بیشتر در فكر شماست ، ای كم ایمانان .  ۳۱ پس غصه خوراك و پوشاك را نخورید. چون بی ایمانان درباره این چیزها دائماً فكر می كنند و سخن می گویند. شما با ایشان فرق دارید.  ۳۲ پدر آسمانی شما كاملا می داند شما به چه نیاز دارید. ۳۳ اگر شما قبل از هرچیز، به ملكوت و عدالت خدا دل ببندید، او همه این نیازهای شما را برآورده خواهد ساخت .  ۳۴ پس غصه فردا را نخورید، چون خدا در فكر فردای شما نیز می باشد. مشكلات هر روز برای همان روز كافی است ؛ لازم نیست مشكلات روز بعد را نیز به آن بیفزایید