۱۳۹۴ فروردین ۴, سه‌شنبه

خدا ما را پیش از بنیاد عالم برگزید


تفسیر کاربردی   افسسیان  فصل ۱
۴ خدا ما را پیش از بنیاد عالم برگزید. کمی دربارۀ این کلمات تفکر کنید! پیش از آنکه آسمان و زمین و عالم هستی، به وجود آیند، زمانی که فقط خدا وجود داشت؛ در آن زمان، او برحسب خشنودی ارادۀ خود (آیۀ ۵)، نقشۀ نجات بشر را طرح کرد. بخشی از آن نقشه این بود که ما را که به عیسی مسیح ایمان می آوریم، به عنوان فرزندان خود انتخاب کند. براساس آیۀ ۵، خدا ما را از پیش برگزیده است تا فرزندان او گردیم این حقیقتی بسیارعظیم و مهم می باشد. در ابتدای زمان، پیش از آنکه خدا جهان را خلق کند، ما را انتخاب نموده است. بعضی اوقات ما انسانها گمان می بریم که این ما بودیم که خدا را انتخاب کرده ایم ولی این واقعیت ندارد! این خدا بود که ما را انتخاب کرد. و فقط به خاطر این عمل انتخاب اوهست که ما قدرت داریم که در مقابل، او را انتخاب کنیم. به خاطر اینکه او ما را انتخاب نموده است، ما هیچ دلیلی برای مغرور شدن و یا فخر کردن نخواهیم داشت. ما هیچ کار شایسته ای جهت انتخاب شدن خود انجام نداده ایم، خدا ما را پیش از آنکه متولد شویم برگزیده بود! ما فرزند خواندگی را به خاطر لیاقت و استعدادهای ذاتی خود کسب نکرده ایم، بلکه این هدیۀ فیض خدا برحسب خشنودی ارادۀ او بوده است (آیۀ ۵). پس با توجه به آنچه که گفته شد، نتیجه می گیریم که پیش از هرچیز، ما به خدا و محبّت عظیم او مدیون و بدهکار می باشیم. به جای آنکه به خود مغرور شویم و به دینداری و پرهیز کاری خودمان افتخار کنیم، باید به فروتنی و تواضع از خدای بزرگ مهربان سپاسگزاری کنیم. 
بعضی از مسیحیان معتقدند که این آیه به این مطلب اشاره می کند که خدا برخی را برگزیده که فرزندان او بشوند ولی عدۀ دیگری را انتخاب نکرده است. برای ما انسانها، درک این مطلب که چرا خدا بعضی را برگزیده و برخی را انتخاب نکرده است، غیر ممکن است. پولس رسول در رسالۀ اول تیموتائوس می نویسد: نجات دهندۀ ما خدا می خواهد که جمیع مردم نجات یابند و به معرفت راستی گرایند(اول تیموتائوس ۲: ۳-۴). خدا می خواهد که همه مردم نجات پیدا کنند. ولی متأسفانه، همه مردم نجات پیدا نخواهند کرد. نکتۀ مهمی که باید به یاد داشت این است که هرگاه کسی به عیسی مسیح ایمان داشته باشد، از سوی او انتخاب گردیده است (رومیان ۹: ۱۴-۲۱ وتفسیر آن را نیز مقالۀ عمومی « نجات-جبر یا اختیار؟» را مشاهده کنید). 
اینک سؤالی مطرح می شود: هدف خدا از انتخاب ما چه بوده است؟ او ما را برگزیده است تا درحضور او در محبّت مقدس و بی عیب باشیم. هرگز گمان نکنیم که چون خدا ما را انتخاب کرده است، دیگر لزومی ندارد که در پی داشتن تقدس و زندگی پاک تلاش کنیم. این طرز تفکر صحیح نیست. زندگی یک فرزند خدا باید از هرگونه گناه و ناپاکی خالی باشد. خدا شما را خوانده است تا در هر سیرت، مقدس باشید، زیرا مکتوب است: مقدس باشید زیرا که من قدوسم (اول پطرس ۱: ۱۵-۱۶).
۵ خدا ما را برگزیده است تا فرزند خوانده او شویم. همه ایمانداران پسران و دختران روحانی خدا می باشند. 
از یک جهت، ما نه تنها فرزند خواندگی بلکه بخشش گناهان، نجات، میراث روحانی و اجازۀ وارد شدن به ملکوت آسمان و بسیاری برکات روحانی دیگر را دریافت کرده ایم. ولی از سوی دیگر، به عنوان فرزندان خدا، مسئولیت خطیری برعهدۀ ما گذاشته شده است. ما مسئولیم که مقدس و بی عیب زندگی کنیم (آیۀ ۴).
ما به توسط عیسی مسیح، هدیۀ فرزند خواندگی را از سوی خدای پدر دریافت کرده ایم. زیرا تنها پس از ایمان آوردن به عیسی مسیح و پذیرفتن او به عنوان خداوند و نجات دهندۀ خویش است که به عنوان فرزند خواندۀ خدا وارد خانوادۀ او خواهیم شد (یوحنا ۱: ۱۲؛ غلاطیان ۳: ۲۶؛ ۴: ۵ و تفسیر آن را مشاهده کنید).
۶ هرگاه پولس هدیۀ عظیم خداوند را به خاطر می آورد، قلبش لبریز از شادی گردیده، زبانش به حمد و ستایش قادر مطلق گشوده می گردد. به راستی دلیل خدا از بخشیدن این همه هدایا و نعمت ها چه بوده است؟ برای ستایش جلال فیض خود که ما را به آن مستفیض گردانید درآن حبیب. خدا به طور داوطلبانه و آزادانه، ما را مشمول فیض و محبّت خود نموده و ما را به فرزند خواندگی خود پذیرفته است، تا جلال فیض او در آن حبیب یعنی عیسی مسیح، مورد ستایش قرا گیرد.
۷ دلیل اصلی خدا برای فرستادن پسرش به این جهان این بود که در وی به سبب خون او فدیه یعنی آمرزش گناهان را ممکن و مُیسر گرداند. عیسی مسیح به این جهان خاکی آمد تا بشریت را نجات دهد. زیرا بدون فدیه و بخشش گناهان، نمی توانیم فرزندان خدا گردیم. خدای پدر، با فدیه کردن ما کاری به مراتب عظیم تر از خلقت این عالم نجات داده است. زیرا برای خلقت این جهان، کلمه ای از دهان خدا کافی بود. خدا گفت و شد! ولی به جهت فدیه بشریت، لازم بود که پسر یگانۀ خدا، عیسی مسیح به جهان خاکی بیاید و برای پرداخت بهای سنگین گناهان ما فدا گردد. لازم بود که خدای پدر، عیسی مسیح را قربانی کند تا اینک با قیمت خون عیسی مسیح، ما نجات پیدا کنیم. 
پولس می گوید فدیه و بخشایش گناهان را در آن حبیب یعنی در عیسی مسیح، دریافت نموده ایم (آیات ۲؛ ۳، ۴، ۶، ۷، ۸، ۱۰، ۱۱ و ۱۳ را مشاهده کنید). نکتۀ اصلی تعالیم پولس این حقیقت روحانی است که مرکز ثقل زندگی و اعمال و وجود ما باید « در عیسی مسیح» بودن و قرار داشتن در عیسی مسیح باشد. زیرا تمامی قدرت و محبّت و رحمت و فدیه وبخشایش در عیسی مسیح قرار دارد. به وسیلۀ خون او، ما فدیه شده ایم. او برصلیب جان سپرد و خون خویش را برای پرداخت بهای گناهان ما ریخت تا جرم و گناه ما را بر دوش خود بردارد و به این ترتیب ما را از مجازات گناهانمان آزاد گرداند. او قربانی گناهان ما شد (مرقس ۱۰: ۴۵؛ رومیان ۳: ۲۳-۲۵؛ اول پطرس ۱: ۱۸-۱۹ و تفسیر آن را مشاهده کنید). 
یکی از جنبه های فدیه شدن، این است که به خاطر کار عظیم عیسی میسح آمرزش گناهان را یافته ایم. بار دیگر این حقیقت مهم را مشاهده می کنیم. که به خاطر فیض خدا بود که فدیه و آمرزش گناهان را دریافت کرده ایم و این صرفاً به خاطر محبّت و رحمانیت خدا است و هیچ ربطی به کارهای نیک و خوب و شایستۀ ما ندارد.
۸ خدا با گشاده دستی و لطف بی حد، فیض خود را به فراوانی عطا فرمود. او فیض و رحمت را بر سر ما بارانیده است. باشد که هرگز از ستایش جلال فیض او (آیۀ ۶)، باز نایستیم.
۹-۱۰ از طریق مکاشفه عیسی مسیح، خدا سرّ ارادۀ خود را به ما شناسانید. ارادۀ خدا این است کههمه چیز را خواه آنچه در آسمانها و خواه آنچه بر زمین است، در مسیح جمع کند (آیۀ ۱۰). یعنی اینکه مقصود خدا این است که تمام جهان خلقت مسیح را پادشاه و خداوند خود بخوانند (فیلیپیان ۲: ۹-۱۱؛ کولسیان ۱: ۱۵-۲۰ را مشاهده کنید). 
اراده خدا چه موقع به وقوع خواهد پیوست؟ آن زمان که زمانها به کمال رسد و انتظام کمال زمانها انجام شده باشد. آن زمانی را خدا از پیش مقرر فرموده است و فقط اوست که از آن وقت با خبر می باشد. 
پولس چه دیدِ باز و پهناوری دارد! در نظر پولس، نقشۀ خدا از پیش از خلقت عالم تا انتظام کمال زمانهاگسترش یافته است. هرچه در آسمان زمین است در این بینش و نقشه الهی وجود دارد. زمانی که پولس این کلمات را می نوشت، خود در زندان بود و چشمانش چیزی فراتر از دیوارهای زندان را نمی دید! ولی به قدرت روح القدس، او قادر بود پهناوری حکمت خدا و گستردگی نقشۀ او را ببینند. 
امکان دارد ما نیز در شرایط سخت و تنگناها قرار بگیریم. ولی بایستی چشمان روحانی خود را به سوی نقشه و بینش خدا باز کنیم تا اینکه وسعت ارادۀ خدا و قدرت بی همتای او را که از محدودیتهای ما بسیار فراتر است مشاهده کنیم. سِرّ این است: خدا پسریگانۀ خود را به این جهان فرستاد تا ما فدیه و آمرزش گناهان را از او دریافت کنیم. او عیسی را داد تا ما گناهکاران ضعیف را در برکات عظیم و پُر جلال خود سهیم گرداند.
۱۱-۱۲ پولس در این دو آیه، پیرامون یهودیان سخن می گوید. پولس که خود یک یهودی بود، در آیۀ ۱۱ می گوید: که ما (یهودیان) در وی (عیسی مسیح) میراث او شده ایم، چنانکه پیش معین گشتیم برحسب قصد او. سپس او در آیه ۱۲ خاطر نشان می کند. که یهودیان به چه خاطر انتخاب شده بودند:تا از ما که اول امیدوار به مسیح می بودیم، جلال او ستوده شود. از قرنها پیش از ظهور مسیح، یهودیان منتظر آمدن منجی خود بودند. انبیای اسرائیل از چگونگی آمدن نجات دهنده و مسیح موعود، نبوتها کرده بودند. از این جهت است که پولس رسول در آیۀ ۱۲ دربارۀ یهودیان می گوید: از ما که امیدوار به مسیح می بودیم.
۱۳ اینک پولس افسسیان غیر یهودی را مورد خطاب قرار می دهد و می گوید: «خدا برای شما نیز هدف و نقشه ای دارد. او شما را هم در مسیح قرار داده است». افسسیان نیز فرصت نجات یافتن و دریافت بخشایش گناهان را دارند. نجات تنها منحصر به قوم و ملت خاصی نیست. پولس به افسسیان می گوید که آنها نیزنجات یافته اند چگونه؟ به وسیلۀ شنیدن خبر انجیل نجات و ایمان آوردن به آن بشارت. و در وی شما نیز چون کلام راستی، یعنی بشارت نجات خود را شنیدید، در وی چون ایمان آوردید،
دلیل نجات یافتگی افسسیان چه بود؟ اینکه ایشان از روح قدوس وعده مختوم شده بودند. آنها به وسیلۀ روح‌القدس «مُهر» شده بودند. عیسی مسیح به ما وعدۀ روح‌القدس را داده است (یوحنا ۱۴: ۲۵). از این جهت است که پولس رسول می گوید که افسسیان ازروح قدوس وعده مختوم شده اند. 
معنی «مختوم» شدن به روح‌القدس چه می باشد؟ در آن زمان، پادشاهان صاحب مُهر و خاتم بودند ودر پایان نامه های خود، آن مُهر را می زدند. با قرار دادن علامت و مُهر خود برآن نوشته و یا نامه، خواننده را مطمئن می کردند که آن نوشته حقیقتاً به توسط پادشاه نوشته شده است و جعلی نیست. به همین ترتیب، زمانی که ما به روح‌القدس مختوم شده باشیم، خواهیم دانست که به عیسی مسیح تعلق داریم و زیر پوشش پادشاهی مسیح هستیم. 
توجه به این نکته مهم ضروروی می باشد که به جهت داشتن نشان و مُهر عیسی مسیح بر خود، توجه به دو مطلب اساسی لازم است. اول اینکه ما باید انجیل را بشنویم. دوم اینکه ما باید به عیسی مسیح ایمان بیاوریم.
۱۴ روح القدس، هم روح خدا است وهم روح مسیح. می توان گفت که روح‌القدس یکی از شخصیتهای خدا می باشد. خدا به توسط روح القدس، وارد قلب و زندگی ما می شود به وسیلۀ روح‌القدس ما گوشه ای از بهشت را مشاهده می کنیم. روح‌القدس بیعانۀ میراث ما را به ما داده است. ولی این بیعانه بخشش کوچکی از برکاتی است که خدا برای ما در نظر گرفته است. باید بدانیم که ما در این عالم برکات سماوی را به طور کامل دریافت نخواهیم نمود. ما در این جهان حاضر، میراث کامل سماوی را نخواهیم دید. از این جهت است که روح‌القدس بیعانۀ میراث ما را به ما داده است. با دادن این بیعانه، خداوند میراث کامل ما را تضمین کرده است. با دریافت روح‌القدس که بیعانۀ ما می باشد، مطمئن خواهیم بود که در آینده تمامی میراث به ما داده خواهد شد (رومیان ۸: ۱۶-۱۷؛ دوم قرنتیان ۱: ۲۲ را مشاهده کنید). 
پولس دربارۀ میراث آسمانی ما سخن می گوید و به ما یادآور می شود که آن میراث آسمانی و این هدایا و برکاتی را که الان داریم، به یک دلیل به ما داده شده است: تا جلال او (خدای پدر در عیسی مسیح)ستوده شود. توجه داشته باشیم که پولس رسول این عبارت «ستایش جلال خدا» را سه مرتبه تکرار کرده است (آیات ۶، ۱۲، ۱۴). همچنین می بینیم که پولس رسول عبارت «اراده» را سه مرتبه در آیات ۵، ۹، ۱۱ تکرار کرده است. پولس می خواهد که براین حقیقت تأکید کند که خدا همۀ کارها را برحسب خشنودی ارادۀ خود و به خاطر ستایش جلال خویش انجام می دهد. در اینجا متوجه می شویم که هدف و منظور خدا برای زندگی ما چیست. ما برحسب خشنودی ارادۀ خدا برگزیده شده ایم که به او ایمان آوریم تا اینکه به وسیلۀ ما جلال او ستوده گردد. 
انسانهای دنیوی می گویند: «من برحسب اراده و میل خودم زندگی خواهم کرد. وتمامی تلاش خود را جهت نفع خود و جلال دادن خود صرف می کنم.» ولی ایماندار می گوید: «من براساس نقشه های خدا زندگی خواهم کرد و برای جلال او زیست خواهم نمود» چقدر بین این دو تفاوت هست!
دعا و شکر گزاری (۱: ۱۵-۲۳) 
۱۵-۱۶ هرچند که پولس این نامه را دو هزار سال پیش وبرای افسسیان نوشته است، ولی این رساله برای ما نیز حاوی پیامی مهم است. در اینجا، دعای پولس فقط برای افسسیان نیست بلکه برای ما نیز هست. 
اگرپولس امروز زنده بود آیا او خبر ایمان و محبّت ما نسبت به مقدسین را می شنید؟ آیا او دلیلی برای شکر گزاری می داشت؟
۱۷ پولس رسول در دعای خود برای افسسیان (و برای ما) از خدا چه طلب می کند؟ او دعا می کند کهروح حکمت و کشف به ایمانداران عطا شود. ما انسانها برای شناخت خدا نیاز مبرمی به حکمت داریم وحکمت روحانی و مکاشفه همیشه از سوی خدا بدست می آید و نه از طرف دنیا و انسان. 
پولس از خدا می خواهد که به خاطر این حکمت و معرفت روحانی، ایمانداران افسس سه نکتۀ مهم را درک نمایند: اول اینکه بدانند که امید دعوت ایشان چه می باشد (آیۀ ۱۸)؛ دوم اینکه دولت جلال میراث خدا را درک نمایند (آیه ۱۸)؛ سوم اینکه به عظمت بی نهایت قوت او نسبت به ما مؤمنین(آیۀ ۱۹) پی ببرند.
۱۸ آن امید دعوت او چیست؟ ما برای چه امیدی دعوت شده ایم؟ پولس شرح داده است که امیدی که برای ما آن دعوت شده ایم، امید آزادی از گناه می باشد؛ امید به فرزندی خدا؛ امید به ماندن در عیسی مسیح و دریافت میراث جاودانی ما. خدا از ما دعوت کرده است تا این امید دریافت نماییم. 
این جلال میراث که خدا وعدۀ آن را به ما داده است چیست؟ ما بیعانۀ آن میراث پرجلال، یعنی روح‌القدس را دریافت داشته ایم (آیۀ ۱۴). ما باقی ماندۀ میراث پرجلال مان را در بهشت دریافت خواهیم نمود. مهم ترین بخش آن میراث، خود خداست. ما خواهیم توانست که تا ابد نزد خدا زندگی کنیم. واز مصاحبت کامل عیسی مسیح مملو گردیم. به علاوه، ما به شباهت عیسی مسیح در خواهیم آمد (اول بوحنا ۳: ۲) و با مسیح سلطنت خواهیم نمود (دوم تمیوتائوس ۲: ۱۲).
۱۹ خدا ما را دعوت نمود و با این دعوت الهی، زندگی مسیحی ما آغاز شد. در پایان زندگی خود، عیسی مسیح، میراث پرجلال ما را به ما خواهد بخشید. ودر این فاصله، خداوند ما را به کمک عظمت بی نهایت قوت او نسبت به ما مؤمنین برحسب عمل توانایی قوت او محافظت می نماید. قوت خدا بی حد و نهایت است و این قوت بی نهایت عظیم اوست که ما را در زندگی مسیحی مان توانایی خواهد بخشید.
۲۰-۲۱ خدا چه قدرت بزرگ و عظیمی دارد به وسیلۀ قدرت خدا بود که عیسی مسیح از مردگان قیام کرد. با این قدرت است که عیسی مسیح در آسمان بالاتر از هر ریاست و قدرت و قوت و سلطنت و هر نامی که خوانده می شود پادشاهی می کند (آیۀ ۲۱). او مافوق شیطان است. عیسی مسیح مافوق قدرتهای شیطانی و شریر سلطنت می کند. او برمرگ و شرارت پیروز است. او برهر چیز در آسمان و چه بر زمین چه گذشته و چه آینده حکومت می کند. او امروز پادشاه است و تا ابد نیز سلطان و خداوند عالم باقی خواهد ماند. 
آیا ممکن است که کسی به قوت و نیروی انسانی خویش، مرده را زنده کند؟ نه. ولی خدا قادر است این عمل را انجام دهد. برای خدا هیچ کاری محال نیست (مرقس ۱۰: ۲۷). و همان قدرتی که عیسی مسیح را از مردگان برخیزانید، ما را در زندگی روحانی مان کمک خواهد کرد. به وسیلۀ همان قوت بود که خدا ما را که در گناهان خود مرده بودیم (افسسیان ۲: ۱)، زنده ساخت (افسسیان ۲: ۴-۵) و این قوت خدا به وسیلۀ روح القدس، هر روزه در اختیار ما قرار دارد و ما را در امر اطاعت از خدا یاری می دهد. پس بیایید هر روز از خدا بخواهیم که به ما یاری داده ما را قوت عطا کند.
۲۲-۲۳ خدای پدر همه چیز را زیر پایهای او (مسیح) نهاد یعنی اینکه او را برهمه چیز تسلط بخشید (آیۀ ۲۲). زمانی که ما خود را تحت فشار گناه حس میکنیم و از شدت ضعف و شک احساس درماندگی می کنیم، خوبست به یاد داشته باشیم که همۀ این چیزها زیر پایهای او نهاده شده است. واگر مسیح برهمه چیز تسلط دارد، او به ما کمک خواهد کرد و آن مسائل را زیر پایهای ما نیز قرار خواهد داد! 
پولس در ادامه می گوید: مسیح سَرهمه چیز است او سَرِپ کلیسا می باشد. پولس رسول بار دیگر در افسسیان ۵: ۲۳، یادآور می گردد که عیسی مسیح سرکلیسا است و کلیسا بدن عیسی مسیح می باشد (آیۀ ۲۳). اگر کلیسا بدن مسیح است، طبیعتاً ما ایمانداران اعضای آن بدن محسوب می شویم (رومیان ۱۲: ۴-۵؛ اول قرنتیان ۱۲: ۱۲، ۱۲: ۲۷ و تفسیر آن را مشاهده کنید). 
کلیسا، پُری عیسی مسیح است. همانگونه که یک حکومت، پُری یک حاکم است، به همان ترتیب کلیسا نیز محل حکومت مسیح و پُری او می باشد. مسیح همه را درهمه پُر می سازد (آیۀ ۲۳). واز پُری او جمیع ما بهره یافتیم و فیض به عوض فیض (یوحنا ۱: ۱۶). این امر نباید باعث تعجب ما گردد، زیرا که عیسی مسیح، خدا و پادشاه کُل عالم است (یوحنا ۱۰: ۳۰؛ کولسیان ۱: ۱۵-۲۰؛ و مقالۀ عمومی: « عیسی مسیح » را مشاهده کنید).

پادشاه عظیم بر جمیع خدایان


تفسیر کاربردی   مزامیر  فصل ۹۵
۱-۵ این مزمور فرا خوان برای پرستش خداوند، پادشاه عظیم بر جمیع خدایان است (آیه ۴). در دوران قدیم بت پرستان به "خدایان" بسیاری اعتقاد داشتند که دارای نفوذ و قدرت محدود بودند: برخی از خدایان محدود به قوم خاصی بودند، برخی دیگر نیز محدود به یک قلمرو جغرافیایی خاص می‏شدند، برخی دیگر نیز مربوط به بعضی از جنبه‏های خاص طبیعت از قبیل دریا، کوه، یا آسمان می‏شدند، و برخی نیز در ارتباط با بعضی از جنبه‏های زندگی از قبیل باروری، یا جنگ قرار داشتند. اما چنین "خدایانی" حقیقی نبودند. بله، نیروهای متعدد شریر در جهان وجود دارد، اما خدایان متعدد وجود ندارد. فقط یک خدا وجود دارد، آن همپادشاه عظیم، خدای اسرائیل است. او خداوند تمامی زمین و تمامی جهان است.
------- زیرنویس -------
۶-۱۱ سراینده مزمور به فرا خوان خود برای پرستش خداوند ادامه می‏دهد؛ در اینجا او خداوند را خدای ما می‏خواند؛ او نه فقط خالق ما، بلکه او کسی است که ما را قوم خود نیز ساخت. این خالق، شبان ما نیز هست (یوحنا ۱۰: ۱۱، ۱۴)، و ما گله او هستیم (آیه ۷). 
سپس سراینده مزمور می‏گوید: امروز اگر شما صدای او را می‏شنوید، دل خود را سخت مسازید (آیه ۸). امروز روز تصمیم و انتخاب است؛ "امروز" روز نجات است (دوم قرنتیان ۶: ۱-۲). امروز روز شنیدن صدای خداوند است؛ اگر قلب خود را سخت کنیم بیش از این دیگر قادر به شنیدن صدای او نخواهیم بود. 
سراینده مزمور حالا نگاه خود را به عقب و به تاریخ اسرائیل می‏اندازد: به اجداد اسرائیلیها (آیه ۱۰)، به نسل بزرگسالانی که مصر را ترک کرده و در کوه سینا با خداوند عهد بستند و هرگز وارد سرزمین موعود نشدند (اعداد ۱۴: ۲۶-۳۵)؛ یعنی آنها هرگز به آرامی (آیه ۱۱) که خداوند برای آنها فراهم کرده بود دسترسی نیافتند (خروج ۳۳: ۱۴؛ تثنیه ۱۲: ۱۰). 
چرا؟ چون آنها قلب خود را نسبت به خداوند سخت ساختند (آیه ۸)؛ آنها بر علیه خداوند شکایت کردند (اعداد ۱۴: ۱-۴)؛ آنها با خداوند نزاع کرده و او را در مریبا و مسّا امتحان کرده و آزمودند (خروج ۱۷: ۱-۷؛ اعداد ۲۰: ۱-۱۳ مشاهده شود). آنها چنین کردند حتی با وجود اینکه دیده بودند که خداوند برای نجات آنها از دست مصریان و فراهم نمودن مایحتاج آنها در بیابان چه کارهایی انجام داده است (آیه ۹). از اینرو خداوند قسم خورد که آنها هرگز به آرامی من داخل نخواهند شد (آیه ۱۱). 
نویسنده عبرانیان آیات ۷-۱۱ را برای ترغیب مردم دوران خود و دوران ما نقل قول کرد که قلبهای خویش را همانند اسرائیلیهای دوران قدیم سخت مسازید، مبادا که شما نیز نتوانید وارد آرامی خداوند شوید (عبرانیان ۳: ۷-۱۹؛ ۴: ۱-۱۱ مشاهده شود). 
مهم است که دقت شود اسرائیلیها هرگز به یک "آرامی" دائمی در سرزمین موعود دست نیافتند؛ حتی در دوران یوشع و داود نیز مردم فقط مادامی که وفادار به خداوند باقی می‏ماندند می‏توانستند کسب "آرامی" کنند. اما امروز، مسیح یک آرامی دائمی، یک امنیت دائمی، و یک آشتی و صلح دائمی با خداوند را به ما هدیه کرده است. این آرامی امروز به هر شخصی بر روی زمین نیز هدیه می‏شود. امروزمردم حق انتخاب دارند در پیشروی به سمت "سرزمین موعود" یا روی برگرداندان از آن در بی ایمانی (عبرانیان ۳: ۱۲-۱۳). پیغام سراینده مزمور همانقدر به ما مربوط می‏شود که به نسل دوران خود او مربوط می‏شد: امروز . . . دل‌ خود را سخت‌ مسازید

۱۳۹۴ فروردین ۳, دوشنبه



ایمان

ایمان 
واژه ”‏ایمان“ در کتاب مقدّس‏ به مفهوم ایمان به خداوند است؛ هر چند در عهد جدید به مفهوم ایمان به مسیح نیز می‏باشد. ایمان همچنین اعتقاد راسخ به درستی تعالیم مسیح و اعتقاد به این حقیقت است که ما توسط مرگ مسیح نجات یافته‏ایم. ‏ 
ایمان صرفا یک تفکر استوار و نیرومند نیست. این توکل کامل به خداوند است. این خود را وابسته به خدا دانستن است. برای مثال، فرض کنید ما به پلی می‏رسیم و شخصی به ما می‏گوید از روی پل عبور کنیم، ما به محکم بودن یا نبودن این پل مطمئن نیستیم ، اما اگر برای عبور از پل دچار ترس شویم، این نشان می‏دهد که ما فاقد ایمان به آن شخص هستیم. ایمان یعنی عبور نمودن از روی پل. 
ما بواسطه ایمان نجات یافته‏ایم ‏(افسسیان ۲: ۸). ما از طریق ایمان صاحب تمامی برکات روحانی شده‏ایم. ‏لیکن بدون ایمان تحصیل رضامندی او محال است (عبرانیان ۱۱: ۶). و هر چه از ایمان نیست گناه است (رومیان ۱۴: ۲۳). 
ایمان ما بی نهایت برای خداوند مهم است. داشتن ایمان به مفهوم این است که ما تکیه خود را نه بر خودمان بلکه بر خداوند قرار داده‏ایم. ‏ایمان ما از نظر خداوند به عنوان عدالت و پارسایی ما بشمار می‏آید (پیدایش ۱۵: ۶ و تفسیر آن مشاهده شود). خداوند بیشتر از اعمال نیکوی ما، از ما می‏خواهد تا فروتنانه به او وابسته باشیم. 
هر چند وقتی ما چنین ایمانی داشته باشیم طبیعتا اعمال نیکو نیز به دنبال آن خواهد آمد (افسسیان ۲: ۱۰). رؤیت اعمال نیکوی ما نشان از حقیقی بودن ایمان ما دارد. اگر ایمان ما سبب سوق دادن ما بسوی محبت و اطاعت از خداوند و انجام اعمال محبت آمیز نشود، آنوقت ایمان ما دروغین و باطل و یک ایمان مُرده است. یک چنین ”‏ایمانی“ سبب نجات ما نمی‏شود (متی ۷: ۲۱؛ غلاطیان ۵: ۶؛ یعقوب ۲: ۱۴-۱۷، ۲۳-۲۴).

اسرائیل (یعقوب)

اسرائیل (یعقوب) 
اسرائیل عهد قدیم همانا قوم یهود است یعنی تمامی آنانی که از نسل ابراهیم بودند. واژه ”‏اسرائیل“ در عهد جدید نیز می‏تواند اشاره به آنانی باشد که فرزندان روحانی و حقیقی ابراهیم از طریق ایمان به مسیح هستند (غلاطیان ۶: ۱۶). 
در عهد قدیم از طرف خداوند به یعقوب که نوه ابراهیم بود نام اسرائیل عطا شد (پیدایش ۳۲: ۲۸؛ ۳۵: ۱۰). یعقوب دوازده پسر داشت که از ایشان دوازده طایفه اسرائیل پدید آمدند (پیدایش ۳۵: ۲۳-۲۶). نام اسرائیل در عهد قدیم اغلب اشاره به یعقوب دارد. 
اسرائیل بعد از مرگ سلیمان به دو پادشاهی تقسیم شد، پادشاهی جنوبی که یهودا نامیده می‏شد و پادشاهی شمالی که اسرائیل نامیده می‏شد (اول پادشاهان ۱۲: ۱-۲۴). بدینسان نه همیشه بلکه اغلب اوقات نام اسرائیل در اواخر کتاب عهد قدیم اشاره به پادشاهی شمالی دارد. 
امروزه اسرائیل نام ملتی در خاورمیانه است که در کرانه شرقی دریای مدیترانه واقع شده است. کشور کنونی اسرائیل در سال ۱۹۴۷ توسط یهودیان و در همان بخش از سرزمینی تاسیس شد که خداوند وعده آنرا به نسل ابراهیم داده بود (پیدایش ۱۲: ۴-۷؛ ۱۵: ۱۸-۲۱). اورشلیم هنوز از شهرهای اصلی کشور اسرائیل است، که پایتخت قوم یهود در دوران کتاب مقدّس‏ بود.

یوحنا فصل ۵ ( ترجمه تفسیری)


یوحنا   فصل ۵  ( ترجمه تفسیری)

  عیسی افلیجی را شفا می دهد
 ۱ پس از مدتی ، عیسی به اورشلیم بازگشت تا در مراسم یکی از اعیاد یهود شرکت کند.  ۲ داخل شهر، نزدیک دروازه ای به نام “دروازه گوسفند”، استخری بود به نام “بیت حسدا”، با پنج سکوی سرپوشیده در اطرافش .  ۳ در آنجا دسته دسته بیماران کور و لنگ و افلیج برروی زمین دراز کشیده بودند و منتظر بودند آب استخر تکان بخورد.  ۴ ( زیرا معتقد بودند که هر چند وقت یکبار، فرشته ای از آسمان می آید و آب استخر را تکان می دهد و اولین کسی که داخل استخر شود، شفا می یابد ).  ۵ یکی از بیمارانی که در آنجا بود، مردی بود که سی و هشت سال تمام زمینگیر بود.  ۶ وقتی عیسی او را دید و پی برد که بیماری اش طول کشیده است ، پرسید: “می خواهی شفا بیابی ؟”  ۷ بیمار جواب داد: “دیگر رمقی در بدنم نمانده است . کسی را نیز ندارم که وقتی آب تکان می خورد، مرا در استخر بیندازد. تا می آیم بخود حرکتی بدهم ، می بینم که قبل از من ، دیگری داخل آب شده است .”  ۸ عیسی به او فرمود: “برخیز، بسترت را جمع کن و به خانه برو!”  ۹ همان لحظه بیمار شفا یافت و بستر خود را جمع کرد و به راه افتاد. ولی آن روز که عیسی این معجزه را کرد، شنبه ، روز استراحت یهودیان بود.  ۱۰ پس سران قوم اعتراض کنان به مردی که شفا یافته بود گفتند: “چه می کنی ؟ مگر نمی دانی امروز شنبه است و نباید کاری انجام دهی ؟ پس چرا رختخوابت را جمع می کنی ؟”  ۱۱ جواب داد: “آن کسی که مرا شفا داد، به من گفت چنین کنم .”  ۱۲ پرسیدند: “چه کسی به تو چنین دستوری داده است ؟”  ۱۳ آن مرد جوابی نداشت بدهد چون عیسی در میان جمعیت ناپدید شده بود.  ۱۴ولی بعد، عیسی در خانه خدا او را یافت و فرمود: “ببین ، تو دیگر شفا پیدا کرده ای ، حالا اگر می خواهی وضعت بدتر از اول نشود، از گناهان سابقت دست بکش .”  ۱۵ او نزد سران قوم رفت و گفت : “کسی که مرا شفا داد، عیسی است .”  ۱۶ پس ، ایشان به آزار و اذیت عیسی پرداختند و او را متهم به قانون شکنی کردند چون روز شنبه این معجزه را انجام داده بود.  ۱۷ ولی عیسی جواب داد: “پدر من خدا همیشه کارهای نیک انجام می دهد، و من نیز از او پیروی می کنم .”  ۱۸ این حرف عیسی ، سران قوم را در ریختن خون او مصمم تر ساخت ، چون نه تنها قانون مذهبی را می شکست ، بلکه خدا را نیز پدر خود می خواند و به این ترتیب خود را با خدا برابر می ساخت .

  مقام و اختیارات عیسی
 ۱۹ عیسی ادامه داد: “باور کنید که من به میل خود کاری انجام نمی دهم ، بلکه فقط کارهایی را که از پدر خود می بینم ، بعمل می آورم .  ۲۰ زیرا پدرم خدا مرا دوست دارد و هر چه می کند، به من می گوید. من معجزه های بزرگتر از شفای این مرد انجام خواهم داد تا شما تعجب کنید.  ۲۱ حتی مرده ها را نیز زنده خواهم ساخت همانگونه که خدا این کار را می کند.  ۲۲ پدرم خدا داوری گناهان تمام مردم را به من واگذار کرده ،  ۲۳ تا همه به من احترام بگذارند همانطور که به خدا احترام می گذارند. اگر به من که فرزند خدا هستم احترام نگذارید، درواقع به خدا که پدر من است احترام نگذاشته اید، زیرا اوست که مرا نزد شما فرستاده است .  ۲۴ ”باز تکرار می کنم : هـر که به پیغام من گوش دهد و به خدا که مرا فرستاده است ایمان بیاورد، زندگی جاوید دارد و هرگز بخاطر گناهانش بازخواست نخواهد شد، بلکه از همان لحظه از مرگ نجات پیدا کرده ، به زندگی جاوید خواهد پیوست .  ۲۵مطمئن باشید زمانی فراخواهد رسید و در واقع الان فرا رسیده است که صدای من به گوش مرده ها خواهد رسید و هر که به آن گوش دهد، زنده خواهد شد.  ۲۶ پدرم خدا در خود حیات دارد و به من نیز که فرزند او هستم عطا کرده تا در خود حیات داشته باشم .  ۲۷ او به من اختیار داده است تا گناهان مردم را داوری کنم چون من پسر انسان نیز هستم .  ۲۸ از این گفته من تعجب نکنید، چون وقت آن رسیده است که تمام مرده ها در قبر صدای مرا بشنوند  ۲۹ و از قبر بیرون بیایند، تا کسانی که خوبی کرده اند، به زندگی جاوید برسند و کسانی که بدی کرده اند، محکوم گردند.  ۳۰ ”و اما من پیش از آنکه کسی را محاکمه نمایم ، نخست با پدرم مشورت می کنم . هرچه خدا به من دستور دهد، همان را انجام می دهم ، از این جهت محاکماتی که من می کنم کاملا عادلانه است ، زیرا مطابق میل و اراده خدایی است که مرا فرستاده ، نه مطابق میل خودم .  ۳۱ ”وقتی در باره خودم چیزی می گویم ، شما باور نمی کنید.  ۳۲ پس شخصی دیگر را شاهد می آورم و او یحیای پیامبر است  ۳۳ و به شما اطمینان می دهم که هر چه او در باره من می گوید، راست است .  ۳۴ از این گذشته ، شاهد اصلی من انسان نیست بلکه خداست . گفتم که یحیی شاهد است ، تا شما به من ایمان آورید و نجات بیابید.  ۳۵ یحیی مانند چراغی ، مدتی روشن بود و شما از نورش استفاده کردید و شاد بودید.  ۳۶ ولی من شاهدی بزرگتر از سخنان یحیی دارم و آن معجزاتی است که می کنم . پدرم به من گفته است این معجزه ها را بکنم و همین معجزه هاست که ثابت می کند خدا مرا فرستاده است .  ۳۷ خدا خود گواه من است ، خدایی که هرگز او را ندیده اید و صدایش را نشنیده اید.  ۳۸ علتش نیز این است که شما به سخنان خدا گوش نمی دهید، چون نمی خواهید به من که با پیغام خدا پیش شما فرستاده شده ام ، ایمان بیاورید.  ۳۹ ”شما کتاب آسمانی تورات را با دقت بخوانید، چون عقیده دارید که به شما زندگی جاوید می دهد. درصورتی که همان کتاب به من اشاره می کند و مرا به شما معرفی می نماید.  ۴۰ با اینحال شما نمی خواهید نزد من بیایید تا زندگی جاوید را بدست آورید.  ۴۱ ”نظر و تأیید شما برای من هیچ ارزشی ندارد،  ۴۲ زیرا شما را خوب می شناسم که در دلتان نسبت به خدا ذره ای محبت ندارید.  ۴۳ من از جانب خدا آمده ام و شما مرا رد می کنید؛ ولی حاضرید کسانی را قبول کنید که از طرف خدا فرستاده نشده اند بلکه نماینده خود شما و از جنس خودتان می باشند!  ۴۴ می دانید چرا نمی توانید به من ایمان بیاورید؟ چون می خواهید مردم به شما احترام بگذارند و به احترامی که از خدا می آید، توجهی ندارید.  ۴۵ ”با اینحال ، فکر نکنید که من در حضور خدا از شما شکایت می کنم . نه ، کسی که از شما شکایت می کند، موسی است ، همان موسی که به او امیدوارید.  ۴۶ شما حتی به موسی ایمان ندارید، چون اگر داشتید، به من نیز ایمان می آوردید، برای اینکه موسی در کتاب تورات در باره من نوشته است .  ۴۷ و چون نوشته های او را قبول ندارید، به من نیز ایمان نمی آورید.”

۱۳۹۳ اسفند ۲۸, پنجشنبه

بشارت

بشارت که از کلمه تبشیر به معنی گسترانیدن خبر خوش گرفته شده است، یکی از ارکان اصلی ایمان مسیحی است. آخرین کلامی که از عیسی مسیح در گوش شاگردان طنین‌ افکند این بود: «شما در اورشلیم و تمامی یهودیه و سامره و تا دورترین نقاط جهان شاهدان من خواهید بود» (اعمال‏ ۱‏:‏۸‏). در متی باب ۲۸ ‏آیه ۱۹ نیز می‌خوانیم که عیسی‌مسیح به شاگردان خود مأموریت می‌دهد که رفته، تمامی قوم‌ها را شاگرد سازند و آنان را به اسم پدر و پسر و روح‌القدس تعمید دهند. بنابراین در اهمیت بشارت شکی نیست. موضوع اینجاست که چطور باید بشارت داد.
در شمارۀ قبل به برخی از اصولی که باید در بشارت رعایت شود تا بشارت ما تبدیل به "فشارت" نشود، اشاره کردیم. در این شماره ضمن طبقه‌بندی مردم به گروه‌های مختلف، خواهیم دید که با هر گروه چگونه باید صحبت کرد تا پیام محبت مسیح به بهترین وجه به آنان منتقل شود. به‌عنوان مبشر، باید متوجه باشیم که مخاطبین ما از گروه‌ها، عقاید و زمینه‌های مختلف اجتماعی که گاه‌ بینهایت با هم فرق دارند، می‌آیند. امید است که با مد نظر داشتن نکات مطرح شده در این مقاله، و نیز با یاری جستن از هدایت و حکمتِ روح‌القدس، بتوانیم به درستی با هر گروه ارتباط ایجاد کنیم و به جای تحمیل یک سری عقاید، دریچه‌ای باشیم برای انتقال محبت خدا.
مردمی را که در اطراف ما هستند می‌توان به گروه‌های متعددی تقسیم کرد. ما در این مقاله تنها بر پنج گروه عمده که اغلب در خدمت بشارت با آنان برخورد خواهیم داشت متمرکز خواهیم شد، و راه‌های ایجاد ارتباط و گفتگوی صحیح با آنان را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
۱-‏‏گروه متعصب مذهبی
این گروه به مذهب خود پایبندند و بسیار نسبت به آن تعصب دارند. از آنجا که اصولاً تعصب در هر عقیده و مرامی باعث کوری درون می‌گردد و انسان را از رسیدن به حقیقت بازمی‌دارد، اینگونه اشخاص معمولاً حاضر به شنیدن، مطالعه و تحقیق و در نهایت قبول هیچ عقیده و تفکری غیر از عقیده و نظر خود نیستند. این گروه فکر می‌کنند که عقیده و دیدگاه خودشان کامل‌ترین است و دیگران همه در اشتباهند. این عده حتی نمی‌خواهند به عقاید غیر از خود گوش بدهند، و اگر کسی باورهای‌شان را زیر سؤال ببرد آن را توهین به اعتقادات خود تلقی می‌کنند.
ببینیم با این گروه که گاه حتی نمی‌خواهند سخن ما را بشنوند چگونه می‌توان ارتباط برقرار کرد و پیغام نجات ‌مسیح را به آنان رساند. بدین منظور روش‌های گوناگونی وجود دارد که ما در اینجا به دو مورد اشاره می‌‌کنیم:
الف: روش مستقیم یا ایجاد شوک
در انجیل یوحنا ۳:‏۳-‏‏۵ نیقودیموس را می‌بینیم که فردی مذهبی و متعصب در دین یهود است و شبانه به ملاقات عیسی می‌آید. ببینیم عیسی برای معرفی پادشاهی آسمان به او از چه روشی استفاده می‌‌کند. عیسی در همان ابتدا مستقیماً سر اصل مطلب می‌رود و از روش مستقیم یا ایجاد شوک استفاده می‌کند. او به نیقودیموس می‌گوید که برای ورود به پادشاهی خدا باید از سر نو مولود گردید. نیقودیموس، این مرد سالخورده، از بزرگان یهود بود. مردی محترم و تحصیل‌کرده بود و خود را استاد در امور دینی می‌دانست. اما عیسی از همان ابتدا تمام عقاید او و تصوری را که او در مورد خود داشت به چالش می‌گیرد و با بیان واقعیتی شوکه‌کننده، نیقودیموس را به خود می‌آورَد: نیقودیموس، این عالِم یهود که عمری را در مطالعۀ شریعت سپری کرده بود، تا از سر نو زاده نشود قادر به دیدن پادشاهی آسمان نخواهد بود!
ما نیز در برخورد با گروه‌های متعصب و مذهبی می‌توانیم با استفاده از این روش، آنان را به چالش بطلبیم و سؤالاتی از این قبیل از آنها بپرسیم: آیا اطمینان دارید که نجات یافته‌اید؟ آیا اگر همین امشب چشم از جهان فرو بندید، می‌دانید در کجا چشم باز خواهید کرد؟ آیا مطمئن هستید که تمام گناهان‌تان آمرزیده شده است؟
در اینجا لازم است این نکته را یادآور شویم که به هیچ عنوان نباید به بدگویی در مورد مذهب آنان بپردازیم یا اعتقادات‌شان را زیر سؤال ببریم. با این روش هیچ کس را نمی‌توان به‌سوی مسیح هدایت کرد. از بحث و مجادله نیز باید بپرهیزیم، و در نظر داشته باشیم که برای هر کس در آسمان وقتی مقرر شده است و این ما نیستیم که با زور و تلاش خود دیگران را با مسیح آشنا می‌کنیم، بلکه خداوند است که در نهایت باید قلب افراد را آماده سازد.
ب: روش نشان دادن محبت مسیح
همانطور که در شماره قبل ذکر شد، بهترین اسلحه ما در امر بشارت محبت است. اگر تعصب افراد باعث می‌شود نخواهند پیغام نجات را بشنوند، باید آنها را در دعا به‌حضور خدا ببرید و هیچ وقت ناامید نشوید. سعی کنید با ایجاد دوستی و نشان دادن محبتی که سرمنشاء آن مسیح است، نمونه‌ خوبی از خود برجای بگذارید تا "اعمال نیکوی شما را دیده، پدر شما را که در آسمان است بستایند" (متی ۵‏:‏۱۳).
۲-‏‏گروه مؤمن
واکنش این گروه نسبت به پیام انجیل قدری نرم‌تر است. این گروه واقعاً خدا را دوست دارند و می‌خواهند فرامین و دستورات او را در چارچوب شریعت دین خود حفظ کنند تا از این طریق خدا را خشنود ساخته، در نهایت به پشتوانۀ اعمال نیک‌شان رستگار شوند.
یکی از عواملی که باعث می‌شود این گروه پیام مسیح را نپذیرند، ترس آنها از خداست. اینگونه افراد فکر می‌کنند اگر مذهب‌ خود را رها کنند و از عیسی مسیح پیروی نمایند، خدا نسبت به آنان غضبناک شده ایشان را سخت تنبیه خواهد نمود. برای این افراد، تنها تکیه‌گاه‌شان در این دنیا همانا مذهب و اعتقادات مذهبی‌شان است.
بیشتر این افراد خدا را با سادگی دوست دارند و می‌خواهند به او نزدیک شوند. نکته‌ای که باید در مورد این گروه در نظر داشت این است که اکثر آنها آنچه را که از اجداد خود به ارث برده‌اند دنبال می‌کنند و خود شخصاً این راه را انتخاب نکرده‌اند. بنابراین خیلی مهم است بدانیم چگونه باید سر صحبت را با این گروه باز کنیم و آنها را با خدای زنده آشنا نماییم.
بدین منظور روش‌های گوناگونی وجود دارد که مختصراً به دو مورد اشاره می‌کنیم:
الف:روش طرح سؤال
این روش تا حدودی به "روش مستقیم" شباهت دارد. فیلیپس به‌هنگام بشارت انجیل به خواجه‌سرای حبشی که شخصی مذهبی بود و پس از انجام فرایض مذهبی از اورشلیم بازمی‏گشت، از همین شیوه استفاده کرد. او از خواجه‌سرا پرسید: «آیا آنچه می‌خوانی، می‌فهمی؟» (اعمال ۳۰:۸).
طرح سؤال، مخاطب شما را به فکر وا می‌دارد و راه گفتگو با او را باز می‌کند. برخی از سؤالاتی که می‌شود در این رابطه مطرح کرد و در مقاله قبل نیز بدان‌ اشاره شد عبارتند از:
در مورد شخصیت عیسی مسیح چه فکر می‌کنید؟ آیا می‌دانید کتاب‏مقدس در مورد زندگی پس از مرگ چه می‌گوید؟ آیا اطمینان دارید که گناهان‌تان آمرزیده ‌شده و عبادات و دعا‌های شما مورد قبول خدا واقع می‌شود؟
ب: روش تحسین
خیلی مهم است بدانیم که همه مردم بد و شریر نیستند و در کسانی که هنوز به مسیح ایمان نیاورده‌اند نیز چیزهای نیکویی وجود دارد. در این شیوه، با تحسین کردن از نکات مثبتی که در طرف مقابل‌تان می‌بینید، پلی برای ایجاد ارتباط با او برقرار می‌کنید.
به‌عنوان مثال می‌توانید به طرف مقابل‌تان که فرد مؤمنی است بگویید: عشق و علاقۀ‏ عمیق شما نسبت به خدا براستی قابل تحسین است! چه اطلاعات خوبی در مورد خدا دارید! احساس تعهد مذهبی شما تحسین‌برانگیز است!
بدین ترتیب طرف مقابل‌تان متوجه می‌شود که قصد انتقاد از او و اعتقادات او را ندارید، و آنچه در مورد مسیح به او می‌گویید از روی دوستی و دلسوزی است و صرفاً می‌خواهید او نیز با خدایی که زندگی شما را عوض کرده است، آشنا شود.
۳-‏‏گروه دلزده از مذهب
این گروه از مذهب و قوانین خشک مذهبی خسته شده‌اند و از هر نوع مذهبی فراری هستند. بااینحال همچنان به خدا اعتقاد دارند و از لابلای صحبت‌های‌شان می‌توان فهمید که علاقه‌مندند با خدا در ارتباط باشند.
خبر خوش برای این گروه این است که ما مسیحیان نیز قصد تبلیغ مذهبی را نداریم چون اساساً مسیحیت یک مذهب نیست، بلکه عبارت است از داشتن رابطه‌ای زنده با خدایی زنده -‏‏ رابطه‌ای که تنها از طریق عیسای‌مسیح امکان‌پذیر است.
ممکن است این گروه با این تصور که مسیحیت هم صرفاً یکی دیگر از بیشمار مذاهبِ موجود در دنیاست، در برخورد با ما عکس‏العمل تندی از خود نشان دهند. اما ناامید نشوید. اغلب این افراد وقتی متوجه می‌شوند که مسیحیت مذهب نیست بلکه ما از رابطۀ زنده با خدایی زنده سخن می‌گوییم، نرم خواهند شد و حاضر خواهند بود سخن‌مان را بشنوند.
ببینیم چگونه می‌توانیم با این گروه خسته از مذهب بهتر ارتباط برقرار کنیم و پیام نجات را به گوش‌شان برسانیم:
الف: روش ایجاد علاقه
نمونه‌ای از این روش را در متی ۴:‏۱۸-‏‏۲۰ می‏بینیم: «چون عیسی در کنار دریاچۀ جلیل راه می‌رفت، دو برادر را دید به‌ نام‌های شمعون ملقب به پطرس و آندریاس، که تور به دریا می‌افکندند، زیرا ماهیگیر بودند. به ایشان گفت: "از پی من آیید که شما را صیاد مردمان خواهم ساخت"». عیسی طوری با این دو ماهیگیر سخن گفت که برای‌شان جالب باشد. از آنجا که آنها صیاد ماهی بودند، عیسی از همین لغت استفاده کرد تا آنها را به صید جان‌های گمشده ترغیب کند.
ما نیز می‌توانیم با سخنان‏مان در مردم علاقه ایجاد کنیم. باید در مورد موضوعاتی صحبت کنیم که در آنان اشتیاق ایجاد کند و در نهایت راه برای یک مکالمۀ صحیح روحانی در مورد ضرورت نجات هموار شود. برای نمونه می‌توانیم از طرف مقابل خود بپرسیم: آیا می‌دانی خدا برای تو نقشه‌ای دارد؟ می‌دانستی که خدا تو را صدا زده است! خدا می‏خواهد ترا شفا دهد! خدا می‌خواهد تو را از این درد آزاد کند! او از اینکه تو این چنین در عذاب هستی خوشحال نیست! آیا می‌دانی خدا می‌خواهد به تو حیات ابدی بدهد؟
ب: روش غیر مستقیم
در این روش از آنجا که نمی‌توان به‌طور مستقیم سر صحبت را در مورد مسائل روحانی باز کرد، باید به‌هنگام گفتگوهایی که در مورد مسائل مختلف با مردم داریم منتظر فرصت باشیم تا موضوع به آرامی به مسائل روحانی کشیده شود و آن وقت در مورد نجاتی که در عیسی‏مسیح یافت می‌شود صحبت کنیم. در این میان می‏توانیم همان‏طور که با آنان صحبت می‏کنیم، در قلب خود نیز دعا کنیم تا خدا دل آنان را آماده سازد و روح‏القدس موضوع صحبت را کنترل کرده، به مسیر مسائل روحانی بکشاند.
عیسی‌مسیح در برخورد با زکای باجگیر از روش غیر مستقیم استفاده کرد. او اول به زکا گفت که می‏خواهد در منزل او مهمان شود، و بعد در فرصت مناسب با او سخن گفت و در نهایت باعث نجات روح او گردید.
۴-‏‏گروه بی‏خدا
این گروه نه به خدا، نه به مذهب و نه به هیچ‌ یک از مسائل روحانی ایمان و ‌علاقه‌ای ندارند. اینگونه افراد معتقدند که خدای هر ‌کس، خودش است، انسان در زندگی تا آنجا که باعث سلب آزادی دیگران نشود آزاد است هر کاری می‌خواهد بکند، و بعد از مرگ نیستی مطلق است. این گروه یکی از سخت‏ترین گروه‏‏ها برای پذیرش پیام انجیل عیسای‌مسیح هستند.
اغلب کسانی که در این گروه جای می‌گیرند افراد متفکر و تحصیل‌کرده‌ای هستند، بسیار اهل بحث و جدل‌اند، و مطالعات وسیعی دارند. بنابراین برای بشارت به آنان لازم است که شما نیز اهل مطالعه باشید، اطلاعات کافی از مکاتبی چون کمونیسم، خِردگرایی یا فرضیۀ تکامل داشته باشید، و خلاصه تا آنجا که ممکن است مجهز باشید. ضمناً ناگفته پیداست که برای بشارت به این گروه، نخست لازم است وجود خدا را برای‌شان اثبات کنیم و بعد صحبت را به نجات مسیح بکشانیم.
نمونه‌ای از اینگونه افراد را در اعمال ۱۷:‏۱۶-‏‏‏۳۴ می‌بینیم. پولس در این قسمت با جمعی از فیلسوفان اپیکوری و رواقی مواجه می‌شود که همگی افرادی بت‌پرست و بی‌خدا هستند و در عین حال اهل تفکر و مباحثه‌اند. ببینیم پولس، این بزرگ‌ترین و باتجربه‌ترین مبشر تاریخ، برای بشارت به این عده چه کرد و چه درس‌هایی می‌توان از او آموخت:
۱-‏‏ پولس در مورد این گروه تحقیق کرده و اطلاعات کاملی از اعتقادات آنها کسب کرده بود. او خطاب به آنان می‌گوید: «هنگامی که در شهر سیر می‌کردم و آنچه را که شما می‌پرستید نظاره می‌نمودم، مذبحی یافتم که بر آن نوشته شده بود: "تقدیم به خدای ناشناخته"» (آیه ۲۳)
۲-‏‏ پولس از همان ابتدا از روش تحسین استفاده می‌کند و به آنان می‌گوید: «ای مردان آتنی، من شما را از هر لحاظ بسیار دیندار یافته‌ام» (آیه ۲۲)
۳-‏‏ او از آنچه برای این گروه آشنا بود استفاده کرد تا پیغام نجات را به آنها برساند: «... حال آنچه را شما ناشناخته می‌پرستید، من به شما اعلام می‌کنم» (آیه ۲۳)
۴-‏‏ و بلاخره پولس از روش مستقیم یا ایجاد شوک استفاده می‌کند: «در گذشته خدا از چنین جهالتی چشم می‌پوشید. اما اکنون به همۀ مردمان در هر جا حکم می‌کند که توبه کنند. زیرا روزی را مقرر کرده که در آن به‌واسطۀ مردی که تعیین کرده است، جهان را عادلانه داوری خواهد کرد...» (آیات ۳۰ و ۳۱)
در آیه ۳۲ می‌بینیم که برخی از این افراد با شنیدن سخنان پولس و مخصوصاً آنچه که او دربارۀ رستاخیز مردگان می‌گوید، او را تمسخر می‌کنند، اما برخی نیز ایمان آوردند. در بشارت به این گروه باید از هر لحاظ مجهز باشید و با قوت روح‌القدس کلام خدا را بدون هیچ ترس و واهمه‌ای به آنان اعلام نمایید. مطمئن باشید که خدا در همین گروه نیز کسانی را انتخاب کرده است که نجات یابند و پیرو او شوند.
۵-‏‏ گروه تشنه
این گروه از مردم تشنه و آماده پذیرش پیغام مسیح هستند. آنان در جستجوی خدا هستند و چه بسا تابه‌حال از راه‌های مختلفی کوشیده‌اند به خدا نزدیک‏ شوند و او را بهتر بشناسند. بسیاری از اینگونه افراد در زندگی شخصی خود با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می‌کنند و در پی راه نجاتی می‌گردند.
این گروه آماده‌اند برای رسیدن به حقیقت هر راهی را به دور از تعصب امتحان کنند -‏‏ حتی مکاتب واهی و دروغین را.
رساندن خبر خوش نجات‏ عیسای ‏مسیح به این گروه کار دشواری نیست. کافی است با آنان رابطه ایجاد کرده، با حکمت روح‌القدس و محبت مسیح حقایق انجیل را برای‌شان توضیح دهیم.
چگونه می‌توان با این گروه ارتباط برقرار نمود و آنان را به سوی مسیح هدایت کرد؟
الف: گوش فرا دادن و درخواست کمک
همانطور که در مقاله قبل نیز دیدیم، وقتی با مردم وقت صرف می‌کنیم و به درد دل‌شان گوش می‌دهیم آنها نیز احساس می‌کنند که برای‌شان اهمیت قائلیم و به‌ ما اعتماد خواهند کرد. بدین ترتیب زمینه برای گفتگو در مورد کار نجات‌بخش مسیح آماده می‌شود.
یکی دیگر از راه‌های ایجاد ارتباط می‌تواند این باشد که از آنها کمکی درخواست کنیم. به‌عنوان مثال در یوحنا ۴:‏۵-‏‏۲۰ عیسای‏مسیح را می‌بینیم که از زن سامری آب می‌خواهد، و بدین ترتیب سر صحبت را با او باز می‌کند.
ب: شهادت زندگی خود را بازگو کنیم
شاید یکی از بهترین روش‌ها در برخورد با این گروه، بیان تجربیات شخصی خودتان باشد. شما می‌توانید بدون هیچ گونه تعصب، آنچه را که خداوند در زندگی شما انجام داده است با مخاطب خود در میان بگذارید، و برایش دعا کنید تا خداوند تخمی را که در قلب او پاشیده‌اید به ثمر بنشانَد.
نتیجه
در مقاله حاضر به اختصار به گروه‌هایی که معمولاً در جامعه با آنها در تماس هستیم اشاره کردیم و در هر مورد برخی از روش‌هایی را که می‌توان برای ایجاد ارتباط با آنها استفاده کرد، ذکر نمودیم. طبعاً روش‌هایی که در مورد یک گروه خاص ذکر شد تنها مختص به همان گروه نیست، بلکه گاه می‌توان بسته به هدایت روح‌القدس از روش‌های گوناگون دیگری نیز در جاهای مختلف استفاده کرد. به‌عنوان مثال، در میان گذاشتن تجربۀ شخصی‌تان از مسیح، در بشارت به هر گروهی قابل استفاده است.
ناگفته پیداست که در نهایت این ما نیستیم که با توانایی، قدرت و حکمت انسانی خود مردم را به سوی مسیح هدایت می‌کنیم، بلکه خود خداست که در قلب و روح‏ آنان عمل می‌کند و با دگرگون ساختن زندگی‌شان، آنها را به سوی خود جذب می‌نماید. ما در این میان تنها وسیله‏ای در دستان او هستیم.
و باز ناگفته پیداست که باید بینهایت مراقب بود که بشارت تبدیل به "فشارت" نشود. بیایید در رساندن پیام انجیل به مردم از بحث و مجادله بپرهیزیم، به عقاید دیگران احترام بگذاریم و از خداوند بخواهیم کمک‌مان کند تا مردم با دیدن زندگی و شنیدن شهادت ما، چهره مسیح را در ما ببینند و جذب محبت او شوند.
باشد که با قوت خداوند و هدایت روح‌القدس در این مأموریت بزرگ که خداوند بر دوش ما نهاده است شاهدین امینی برای او باشیم!

تفسیر کاربردی فیلیپیان فصل ۲


 

واژه تعمید

تعمید    

روشها و آموزشهای مختلفی در ارتباط با تعمید گرفتن در تاریخ کلیسا وجود داشته و دارد. اما تمامی کلیساها در این امر که انجام دادن تعمید امری واجب و ضروری و غیر قابل انکار است دارای نظر واحد هستند. در واقع تعمید یک اصل مهم در زندگی و آموزش عیسی مسیح است که کلیساها مبادرت به انجام آن در اولین فرصت ممکن می‏‏کنند. 
در عهد قدیم، تعمید همانا به منزله غسل طهارت بود (خروج ۳۰: ۱۷-۲۱؛ لاویان ۱۱: ۲۵). یحیای تعمید دهنده مردم را دعوت میکرد تا به منظور توبه یعنی جهت پاکی دل، مبادرت به گرفتن تعمید کرده و برای ظهور مسیح آماده شوند (مرقس ۱: ۴). عیسی ایمانداران را دعوت به تعمید روح‏القدس و آتش نمود (متی ۳: ۱۱؛ مرقس ۱: ۸). در عهد جدید، تعمید با آب و در نام پدر و پسر و روح‏القدس انجام می‏شود. 

  واژه تعمید     
واژه تعمید اسم مصدر متعدی و به مفهوم از روی قصد و تعمد کاری را انجام دادن است. متاسفانه اغلب اوقات واژه تعمید با واژه غسل در یک ردیف قرار می‏‏گیرد که در کل نادرست و کاملا نا همگون است. این اشتباه حتی در برخی از فرهنگ لغات نیز به چشم می‏‏خورد. 
واژه غسل به معنی شستن، و شستشو دادن در آب و یا غوطه‏‏‏ور ‏‏کردن در آب به منظور از بین بردن ناپاکی و نجاست و زایل ساختن چرکی ظاهری می‏‏باشد. که مفهوم این واژه کاملا در تضاد با مفهوم تعمید است که از روی قصد و تعمد و نه برای زایل ساختن نجاسات ظاهری بلکه برای به انجام رساندن کاری روحانی بواسطه غوطه‏‏‏ور ‏‏شدن در آب انجام می‏‏شود. 
واژه تعمید در گویش یونانی (Baptizo) به مفهوم غوطه‏‏‏ور ‏‏شدن در آب است. این واژه یونانی که در مرقس ۱: ۴ استفاده شده است در میان افراد یونانی زبان کاملا معمول و آشنا بوده است. این واژه در هر دورانی در ادبیات یونانی مورد استفاده قرار گرفته و شامل موارد متنوع زیادی به انضمام اعمال معمول هر روزه زندگی می‏‏شده است. واژه تعمید برای یونانی زبانان و شنوندگان آنها در دوران یحیی کاملا قابل فهم بود. در مفهوم این واژه جای هیچ تردیدی نبوده است. این درست مثل این است که وقتی ما از واژه "غوطه‏‏‏ور ‏‏شدن در آب" استفاده می‏‏کنیم هیچ کسی از آن برداشت "آب پاشیدن" یا "ریختن آب" نمی‏‏کند و برای همه کاملا روشن است که منظور فرو رفتن در آب است. واژه "تعمید" هرگز توسط یونانی‏‏‏ها ‏‏یا یهودیان به مفهوم "شست و شو" بکار گرفته نمی‏‏شد. 
مراسم تعمید یکی از رسوم کلیسای مسیحیان است که اغلب بطور نمادین "نخستین سوگند" یا "درب آیینهای مسیحی" و یا "درب کلیسا" نیز نامیده شده است. 
  تاریخچه تعمید     
در کتاب مقدس برای نخستین بار در ارتباط با یحیی تعمید دهنده به واژه تعمید برخورد می‏‏کنیم. یحیی از مردم می‏‏خواست تا از گناهان خویش توبه کرده و مبادرت به گرفتن تعمید کنند. از مفاد کتاب مقدس کاملا آشکار است که تعمید یحیی صرفا بر اساس توبه استوار بوده است و یحیی تعمید دهنده تمامی گناهکاران را دعوت به توبه و تعمید جهت روی برگرداندن از کارهای گذشته دعوت می‏‏کرده است (متی ۳: ۲؛ مرقس ۱: ۴؛ لوقا ۳: ۳). اما انجام عمل خود تعمید دارای تاریخی در ماورای کتاب مقدس است. 
عمل تعمید در نزد بت پرستان و سایر مذاهب قبل از مسیحیت بر اساس باور ایشان به خاصیت پاک کنندگی آب بوده است. در دوران بابل باستان، و بر طبق لوحهای مکلو، از آب به عنوان یک عامل پاک کننده روحانی در آیین ائا خدای منطقه اریدو واقع در سومر نام برده شده است. 
کتاب مردگان که از مصریان باستان بجا مانده است شامل بخشهایی در مورد تعمید کودکان تازه به دنیا آمده است تا آنها را از ناپاکی بوجود آمده در رحم مادر پاک سازند. مصریان بر این باور بودند که آب و بخصوص آب سرد رود نیل دارای قدرت احیا کنندگی است. و بدین خاطر مردگان را طی تشریفات خاصی و بر اساس آیینهای مربوط به افسانه اُزیریس خدای دنیای زیر زمین، در آب رود نیل تعمید می‏‏دادند. 
آیینهای مذهبی مصریان همچنین دیدگاه از نو زنده شدن از طریق آب را نیز بسط دادند. در آموزه‏های ‏‏ ایزیس (الهه طبیعت مصریان) در آب حمام گرفتن صرفا چیزی بیشتر از یک پاکی مذهبی بوده است. 
در آیین کوبله (یکی از اساطیر یونان) تعمید خون در مراسم تاروبولیم که شامل قربانی کردن گاو نر بود به عمل می‏‏آمد در مرحله نخست این تعمید برای باز یافت جوانی و شادابی بکار برده می‏‏شد، اما بعدها از اهمیت روحانی نیز برخوردار شد. هر چند این آیین در حدود قرن دوم منسوخ گردید. 
استفاده از آب برای مراسم عبادی در میان یهودیان بسیار معمول بود. شریعت موسی حکم می‏‏کرد که بخشی از کاهنان که در امور قربانی کردن حیوانات و یا آنانی که در تشخیص موارد معینی از بیماریها دخالت داشتند حتما خود را با آب شستشو دهند، هر یهودی که چیز ناپاکی را لمس می‏‏کرد و یا از نظر شرعی نجس و ناپاک می‏‏شد باید خود را در آب غسل می‏‏داد (اعداد ۱۹: ۱-۲۲؛ لاویان فصل ۱۴ ، ۱۵ و ۱۶: ۲۴-۲۸). روش شستشو و پاک نمودن بدن از نجاست همواره در اسرائیل مرسوم بوده است. شستشوی لباس حتی قبل از ارائه شریعت در کوه سینا، یکی از مسائل بسیار مهم برای تقدیس و تطهیر در میان اسرائیلیها بود (خروج ۱۹: ۱۰). استفاده از آب برای طهارت و پاکی در اغلب عبارات عهد قدیم استفاده شده است همانند حزقیال ۳۶: ۲۵ که خداوند می‏‏گوید: "و آب پاک بر شما خواهم پاشید و طاهر خواهید شد. و شما را از همه نجاسات و از همه بتهای شما طاهر خواهم ساخت". 
مسیحیان بر این باور نیستند که انجام تعمید چنانچه در عهد جدید تعلیم داده می‏‏شود بر اساس طریقی قرار دارد که در عهد قدیم رواج داشته است. زیرا در عهد قدیم، شستشو با آب یا در آب که صرفا بر اساس پاکی فیزیکی قرار داشت می‏‏تواند فقط سایه یا پیش زمینه‏ای ‏‏از تعمید در عهد جدید باشد که بر اساس پاکی روحانی قرار دارد (اول پطرس ۳: ۲۱). 
وقتی یحیی تعمید دهنده به دنیای قرن اول یهودیان وارد شد، تعلیمات وی شامل ضرورت تعمید نیز می‏‏شد. مردمان دوران او بر اساس سنتی که در میان یهودیان رواج داشت کاملا به امر تعمید آگاه بودند. هر چند تعمید او بر اساس آموزه شریعت یهودیان یا مراسم و رسوم سایر ادیان بت پرست قرار نداشت. مردم یهود در دوران یحیی، کاملا با مفهوم توبه و بخشش گناهان نیز آشنا بودند (اول پادشاهان ۸: ۳۳-۳۴؛ اشعیا ۵۵: ۶-۷). اما در مورد تعمید چطور؟ آیا یهودیان قرن اول با امر تعمید نیز آشنایی داشتند؟ 
همزمان با آغاز مسیحیت، یهودیان دارای سنتی بودند که بر اساس کتاب عهد قدیم قرار نداشت. این سنت شامل شستشو و تعمید افرادی بود که بدین یهودیت گرویده بودند و این تعمید در هفتمین روز پس از ختنه به انجام می‏‏رسید. البته یک سری سوال و جواب و تعلیمات خاص نیز به انجام می‏‏رسید تا از حقیقی بودن ایمان شخص برای پیوستن به یهودیت اطمینان حاصل شود. پس از اطمینان از ایمان شخص، وی را ختنه کرده و سپس او را پس از هفت روز در مقابل شاهدان، تعمید می‏‏دادند. در این تعمید، شخص را برهنه کرده و در آب فرو می‏‏بردند، و زمانیکه شخص از آب بیرون می‏‏آمد در واقع او پسر واقعی اسرائیل بود. شخص پس از انجام این مراسم، حق داشت تا به منظور انجام مراسم قربانی وارد معبد شود. 
یحیی تعمید دهنده زمانیکه به بیابان یهودیه رفته و به تعمید توبه و بخشش از گناهان موعظه می‏‏کرد با موفقیت چشمگیری روبرو شد. کتاب متی ۳: ۵ می‏‏گوید: "مردم از اورشلیم و تمام یهودیه و نواحی رود اردن پیش او می‏‏آمدند". لوقا نیز اضافه می‏‏کند که جمعیت برای تعمید به نزد او می‏‏آمدند. "انبوه مردم بیرون می‏‏آمدند تا از دست یحیی تعمید بگیرند" (لوقا ۳: ۷). 
کتاب عهد جدید بطور واضح اشاره می‏‏کند که تعمید یحیی از جانب خداوند بوده است (متی ۲۱: ۲۵). این تعمید برای هدف روحانی توبه و دریافت بخشایش گناهان بود. "یحیی تعمید دهنده در بیابان ظاهر شد و بجهت آمرزش گناهان به تعمید توبه موعظه می‏‏نمود" (مرقس ۱: ۴). یحیی از طرف خداوند خوانده شده بود و مجهز به کلام خداوند بود (لوقا ۳: ۲). مسیح به ما می‏‏گوید که تعلیم یحیی از آسمان بوده است (متی ۲۱: ۲۵). وقتی یحیی به تعمید برای آمرزش گناهان موعظه می‏‏کرد، مردم شنیده و اطاعت می‏‏کردند. آنها خود را تسلیم تعمیدی می‏‏کردند که اجازه آن از جانب خداوند عطا شده بود. این برای اولین بار در تاریخ بشر بود که علیرغم رسوم مذهبی یهودیان و غیر یهودیان و بت پرستها، یک شخص این فرصت را یافته بود تا برای آمرزش گناهان خود، تعمید بگیرد، هیچ تعمیدی قبل از این بر اساس آمرزش گناهان قرار نداشت. یک نکته مهم و ضروری که پس از مرگ عیسی در تعمید بوقوع پیوست این بود که ما حالا می‏‏توانیم در نام عیسی مسیح تعمید بگیریم.

۱۳۹۳ اسفند ۱۹, سه‌شنبه

رومیان فصل ۱۰ ( ترجمه قدیم)


رومیان   فصل ۱۰  ( ترجمه قدیم)
 ۱ ای‌ برادران‌ خوشی‌ دل‌ من‌ و دعای‌ من نزد خدا بجهت‌ اسرائیل‌ برای‌ نجات‌ ایشان‌ است‌.  ۲ زیرا بجهت‌ ایشان‌ شهادت‌ می‌دهم‌ که‌ برای‌ خدا غیرت‌ دارند لکن‌ نه‌ از روی‌ معرفت‌.  ۳ زیرا که‌ چون‌ عدالت‌ خدا را نشناخته‌، می‌خواستند عدالت‌ خود را ثابت‌ کنند، مطیع‌ عدالت‌ خدا نگشتند.  ۴ زیرا که‌ مسیح‌ است‌ انجام‌ شریعت‌ بجهت‌ عدالت‌ برای‌ هر کس‌ که‌ ایمان‌آورد.  ۵ زیرا موسی‌ عدالت‌ شریعت‌ را بیان‌ می‌کند که‌ “هر که‌ به‌ این‌ عمل‌ کند، در این‌ خواهد زیست‌.”  ۶ لکن‌ عدالت‌ ایمان‌ بدینطور سخن‌ می‌گوید که‌ “در خاطر خود مگو کیست‌ که‌ به‌ آسمان‌ صعود کند یعنی‌ تا مسیح‌ را فرود آورد،  ۷ یا کیست‌ که‌ به‌ هاویه‌ نزول‌ کند یعنی‌ تا مسیح‌ را از مردگان‌ برآورد.”  ۸ لکن‌ چه‌ می‌گوید؟ اینکه‌ “کلام‌ نزد تو و در دهانت‌ و در قلب‌ تو است‌ یعنی‌ این‌ کلام‌ ایمان‌ که‌ به‌ آن‌ وعظ‌ می‌کنیم‌.”  ۹ زیرا اگر به‌ زبان‌ خود عیسی‌ خداوند را اعتراف‌ کنی‌ و در دل‌ خود ایمان‌ آوری‌ که‌ خدا او را از مردگان‌ برخیزانید، نجات‌ خواهی‌ یافت‌.  ۱۰ چونکه‌ به‌ دل‌ ایمان‌ آورده‌ می‌شود برای‌ عدالت‌ و به‌ زبان‌ اعتراف‌ می‌شود بجهت‌ نجات‌.  ۱۱ و کتاب‌ می‌گوید “هر که‌ به‌ او ایمان‌ آورد خجل‌ نخواهد شد.”  ۱۲ زیرا که‌ در یهود و یونانی‌ تفاوتی‌ نیست‌ که‌ همان‌ خداوند، خداوند همه‌ است‌ و دولتمند است‌ برای‌ همه‌ که‌ نام‌ او را می‌خوانند.  ۱۳ زیرا هر که‌ نام‌ خداوند را بخواند نجات‌ خواهد یافت‌.  ۱۴ پس‌ چگونه‌ بخوانند کسی‌ را که‌ به‌ او ایمان‌ نیاورده‌اند؟ و چگونه‌ ایمان‌ آورند به‌ کسی‌ که‌ خبر او را نشنیده‌اند؟ و چگونه‌ بشنوند بدون‌ واعظ‌؟  ۱۵ و چگونه‌ وعظ‌ کنند جز اینکه‌ فرستاده‌ شوند؟ چنانکه‌ مکتوب‌ است‌ که‌ “چه‌ زیبا است‌ پایهای‌ آنانی‌ که‌ به‌ سلامتی‌ بشارت‌ می‌دهند و به‌ چیزهای‌ نیکو مژده‌ می‌دهند.”  ۱۶ لکن‌ همه‌ بشارت‌ را گوش‌ نگرفتند زیرا اشعیا می‌گوید “خداوندا کیست‌ که‌ اخبار ما را باور کرد؟”  ۱۷ لهذا ایمان‌ از شنیدن‌است‌ و شنیدن‌ از کلام‌ خدا.  ۱۸ لکن‌ می‌گویم‌ آیا نشنیدند؟ البته‌ شنیدند: “صوت‌ ایشان‌ در تمام‌ جهان‌ منتشر گردید و کلام‌ ایشان‌ تا اقصای‌ ربع‌ مسکون‌ رسید.”  ۱۹ و می‌گویم‌ آیا اسرائیل‌ ندانسته‌اند؟ اول‌ موسی‌ می‌گوید: “من‌ شما را به‌ غیرت‌ می‌آورم‌ به‌ آن‌ که‌ امتی‌ نیست‌ و بر قوم‌ بی‌فهم‌ شما را خشمگین‌ خواهم‌ ساخت‌.”  ۲۰ و اشعیا نیز جرأت‌ کرده‌، می‌گوید: آنانی‌ که‌ طالب‌ من‌ نبودند مرا یافتند و به‌ کسانی‌ که‌ مرا نطلبیدند ظاهر گردیدم‌.”  ۲۱ اما در حق اسرائیل‌ می‌گوید: “تمام‌ روز دستهای‌ خود را دراز کردم‌ به‌سوی‌ قومی‌ نامطیع‌ و مخالف‌

چگونگی برگزیده شدن قوم اسرائیل


رومیان   فصل ۹  ( ترجمه قدیم)

  چگونگی برگزیده شدن قوم اسرائیل
 ۱ در مسیح‌ راست‌ می‌گویم‌ و دروغ‌ نی‌ و ضمیر من‌ در روح‌القدس‌ مرا شاهد است‌،  ۲ که‌ مرا غمی‌ عظیم‌ و در دلم‌ وجَع‌ دائمی‌ است‌.  ۳ زیرا راضی‌ هم‌ می‌بودم‌ که‌ خود از مسیح‌ محروم‌ شوم‌ در راه‌ برادرانم‌ که‌ بحسب‌ جسم‌ خویشان‌ منند،  ۴ که‌ ایشان‌ اسرائیلی‌اند و پسرخواندگی‌ و جلال‌ و عهدها و امانت‌ شریعت‌ و عبادت‌ و وعده‌ها از آن ایشان‌ است‌؛  ۵ که‌ پدران‌ از آن‌ ایشانند و از ایشان‌ مسیح‌ بحسب‌ جسم‌ شد که‌ فوق‌ از همه‌ است‌، خدای‌ متبارک‌ تا ابدالاباد، آمین‌.  ۶ ولکن‌ چنین‌ نیست‌ که‌ کلام‌ خدا ساقط‌ شده‌ باشد؛ زیرا همه‌ که‌ از اسرائیلاند، اسرائیلی‌ نیستند،  ۷ و نه‌ نسل‌ ابراهیم‌ تماما فرزند هستند؛ بلکه‌ “نسل‌ تو در اسحاق‌ خوانده‌ خواهند شد.”  ۸ یعنی‌ فرزندان‌ جسم‌، فرزندان‌ خدا نیستند، بلکه‌ فرزندان‌ وعده‌ از نسل‌ محسوب‌ می‌شوند.  ۹ زیرا کلام‌ وعده‌ این‌ است‌ که‌ موافق‌ چنین‌ وقت‌ خواهم‌ آمد و ساره‌ را پسری‌ خواهد بود.  ۱۰ و نه‌ این‌ فقط‌، بلکه‌ رفقَه‌ نیز چون‌ از یک‌ شخص‌ یعنی‌ از پدر ما اسحاق‌ حامله‌ شد،  ۱۱ زیرا هنگامی‌ که‌ هنوز تولد نیافته‌ بودند و عملی‌ نیک‌ یا بد نکرده‌، تا اراده‌ خدا برحسب‌ اختیار ثابت‌ شود نه‌ از اعمال‌ بلکه‌ از دعوت‌کننده‌  ۱۲ بدو گفته‌ شد که‌ “بزرگتر کوچکتررا بندگی‌ خواهد نمود.”  ۱۳ چنانکه‌ مکتوب‌ است‌: “یعقوب‌ را دوست‌ داشتم‌ اما عیسو را دشمن‌.”  ۱۴ پس‌ چه‌ گوییم‌؟ آیا نزد خدا بی‌انصافی‌ است‌؟ حاشا!  ۱۵ زیرا به‌ موسی‌ می‌گوید: “رحم‌ خواهم‌ فرمود بر هر که‌ رحم‌ کنم‌ و رأفت‌ خواهم‌ نمود بر هر که‌ رأفت‌ نمایم‌.”  ۱۶ لاجرم‌ نه‌ از خواهش‌ کننده‌ و نه‌ از شتابنده‌ است‌، بلکه‌ از خدای‌ رحم‌ کننده‌.  ۱۷ زیرا کتاب‌ به‌ فرعون‌ می‌گوید: “برای‌ همین‌ تو را برانگیختم‌ تا قوت‌ خود را در تو ظاهر سازم‌ و تا نام‌ من‌ در تمام‌ جهان‌ ندا شود.”  ۱۸ بنابراین‌ هر که‌ را می‌خواهد رحم‌ می‌کند و هر که‌ را می‌خواهد سنگدل‌ می‌سازد. ۱۹ پس‌ مرا می‌گویی‌: “دیگر چرا ملامت‌ می‌کند؟ زیرا کیست‌ که‌ با اراده‌ او مقاومت‌ نموده‌ باشد؟”  ۲۰ نی‌ بلکه‌ تو کیستی‌ ای‌ انسان‌ که‌ با خدا معارضه‌ می‌کنی‌؟ آیا مصنوع‌ به‌ صانع‌ می‌گوید که‌ چرا مرا چنین‌ ساختی‌؟  ۲۱ یا کوزه‌گر اختیار بر گل‌ ندارد که‌ از یک‌ خمیره‌ ظرفی‌ عزیز و ظرفی‌ ذلیل‌ بسازد؟  ۲۲ و اگر خدا چون‌ اراده‌ نمود که‌ غضب‌ خود را ظاهر سازد و قدرت‌ خویش‌ را بشناساند، ظروف‌ غضب‌ را که‌ برای‌ هلاکت‌ آماده‌ شده‌ بود، به‌ حلم‌ بسیار متحمل‌ گردید،  ۲۳ و تا دولت‌ جلال‌ خود را بشناساند بر ظروف‌ رحمتی‌ که‌ آنها را از قبل‌ برای‌ جلال‌ مستعد نمود،  ۲۴ و آنها را نیز دعوت‌ فرمود یعنی‌ ما نه‌ از یهود فقط‌ بلکه‌ از امت‌ها نیز. ۲۵ چنانکه‌ در هوشع‌ هم‌ می‌گوید: “آنانی‌ را که‌ قوم‌ من‌ نبودند، قوم‌ خود خواهم‌ خواند و او را که‌ دوست‌ نداشتم‌ محبوبه‌ خود.  ۲۶و جایی‌ که‌ به‌ ایشان‌ گفته‌ شد که‌ شما قوم‌ من‌نیستید، در آنجا پسران‌ خدای‌ حی‌ خوانده‌ خواهند شد.”  ۲۷ و اشعیا نیز در حق اسرائیل‌ ندا می‌کند که‌ “هرچند عدد بنی‌اسرائیل‌ مانند ریگ‌ دریا باشد، لکن‌ بقیه‌ نجات‌ خواهند یافت‌؛  ۲۸ زیرا خداوند کلام‌ خود را تمام‌ و منقطع‌ ساخته‌، بر زمین‌ به‌ عمل‌ خواهد آورد.”  ۲۹ و چنانکه‌ اشعیا پیش‌ اخبار نمود که‌ “اگر ربالجنود برای‌ ما نسلی‌ نمی‌گذارد، هرآینه‌ مثل‌ سدوم‌ می‌شدیم‌ و مانند غَموره‌ می‌گشتیم‌.”

  بی ایمانی اسرائیل
 ۳۰ پس‌ چه‌ گوییم‌؟ امت‌هایی‌ که‌ در پی‌عدالت‌ نرفتند، عدالت‌ را حاصل‌ نمودند، یعنی‌ عدالتی‌ که‌ از ایمان‌ است‌.  ۳۱ لکن‌ اسرائیل‌ که‌ در پی‌ شریعت‌ عدالت‌ می‌رفتند، به‌ شریعت‌ عدالت‌ نرسیدند.  ۳۲ از چه‌ سبب‌؟ از این‌ جهت‌ که‌ نه‌ از راه‌ ایمان‌ بلکه‌ از راه‌ اعمال شریعت‌ آن‌ را طلبیدند، زیرا که‌ به‌ سنگ‌ مصادم‌ لغزش‌ خوردند.  ۳۳ چنانکه‌ مکتوب‌ است‌ که‌ “اینک‌ در صهیون‌ سنگی‌ مصادم‌ و صخره‌ لغزش‌ می‌نهم‌ و هر که‌ بر او ایمان‌ آورد، خجل‌ نخواهد گردید.”