۱۳۹۴ تیر ۳۱, چهارشنبه

خالكوبي


با توجه كه هيچ چيز از ظاهر نميتواند بر درون ما تاثير بگذارد آيا من بعنوان يك مسيحي ميتوانم خالكوبي انجام دهم ؟ نظر كتاب مقدس درباره خالكوبي چيست ؟
نويسنده : محمد رضا طاهري (عادل)
بدن خود را بجهت مرده مجروح مسازید، و هیچ نشان بر خود داغ مکنید. من یهوه هستم
از گذشته تا امروز در تمامى كشورها از جمله كشور ما ايران خالكوبى يا نقش زدن در روي بدن رواج داشته و همچنان نيز دارد و اين عمل با انگيزه هاي مختلفي در ميان مردان و زنان انجام ميگرفته است زنان معمولاً برای زیباتر شدن اقدام به خالکوبی می‌کرده‌اند. گاه نیز به دلایل خرافی همچون افزون شدن مهر شوهر، سپید بختی و یا دورکردن چشم بد این عمل را انجام می‌داده‌اند. محل خالکوبی بستگی به دلیل خالکوبی داشته‌است. طرح بوته گل یا گنجشک در زیر گردن برای زیبایی به کار می‌رفته‌است. نقش سروو یا بوته گل بر سینه و خال تکی بر چانه و یا میان دو ابرو، همگی از خالهای زیباکننده بوده‌اند. خال محبت بر زبان نقش می‌شده‌است و خال چشم بد و افزونی مهر شوهر در زیر ناف بکار می‌رفته‌است. پهلوانان و شبه پهلوانان، معمولاً خال را بر بازو یا سینه و به نقش شیر و اژدها می‌کشیدند.
اما سوال اينجاست فلسه بوجود آمدن خالكوبي چيست ؟ و من بعنوان يك ايماندار به مسيح چگونه ميتوانم ديدگاه كتاب مقدس را درباره اين موضوع درك نمايم ؟
در كتاب مقدس ميخوانيم مسيح در ميان مسائل پاكى درون و بيرون اهميت خاصى به *پاكي درون* ميدهد "وگفت: آنچه از آدم بیرون آید، آن است که انسان را ناپاک میسازد، زیرا که از درون دل انسان صادر میشود، خیالات بد و زنا و فسق و قتل و دزدی و طمع و خباثت و مکر و شهوتپرستی و چشم بد و کفر و غرور و جهالت. تمامی این چیزهای بد از درون صادر میگردد و آدم را ناپاک میگرداند" ( مرقس ٧: ٢٠-٢٣) وحتي در بسيار از موارد فريسيان را به داشتن ظاهري بكر و بر خلاف عموم ( رداي بلند و اجراي بعضي اعمل و ... ) محكوم ميكرد "خداوند وی را گفت: همانا شما ای فریسیان بیرون پیاله و بشقاب را طاهر می سازید ولی درون شما پر از حرص و خباثت است. ای احمقان آیا او که بیرون را آفرید، اندرون را نیز نیافرید؟ بلکه از آنچه دارید، صدقه دهید که اینک همه چیز برای شما طاهر خواهد گشت" ( لوقا ١١ : ٣٩-٤١ ) و اين نمونه ها در كتاب مقدس بسيار هستند اما سوالي كه پيش مي آيد اين است كه آيا مسيح گفت ظاهر شما مهم نيست ؟
من شما را دعوت ميكنم در به اتفاق با نگاه دقيق تر در كتاب مقدس كنكاش نماييم ، اولين سخن در باره خالكوبي در كتاب لاويان نوشته شده است ، همانطور كه از اين كتاب متوجه ميشويم، ميدانيم در گذشته قوم اسراييل در حوزه ملت هاي بت پرست قرار داشت و ملل بت پرست آن را احاطه كرده بودند جالب است بدانيد امروزه كليسا نيز همان حالت را دارد و ما نيز در ميان كسانى هستيم كه خداي حقيقي را رد ميكنند و به مرده پرستي و ... روي آورده اند ، جالبتر اينكه علاوه بر هشدار براي خالكوبي در آيه ١٩ باب ١٩ كتاب لاويان نوشته شده "حیوانات خانگی را با حیوانات غیر همنوع آنها وادار به جفت‌ گیری نکنید. در زمین خود دو نوع بذر نکارید و لباسی که می‌پوشید، نباید از دو نوع پارچهٔ مختلف باشد"
كمي صبر كنيد ! آيا خداوند درباره مراقبت از مخلوط پشم يا پلي استر سخن ميگويد ؟ نخير ، اين قسمت را اينگونه بايد درك كرد كه در پشت اين يادآوري فيزيكي به قوم اسراييل بسياري از توصيه هاي روحاني وجود دارد كه درباره به اصطلاح 'مد روز' آن زمان ميباشد و امروز هم درباره ما صِدق ميكند .
يكي از اقداماتي كه در آن دوره همسايگان بت پرست اسراييل انجام ميدادند خالكوبي بود و اين نقوش صرفأ نشان دهنده اعتقادات يا قبيله و خداى آنها بود بعنوان مثال زماني كه ايليا با انبياي بعل روبرو شد و از آنان درخواست كرد از خداي خود كمك بخواهند بعد از آنكه جوابي دريافت نكردند همانطور كه در ميان آن اقوام معمول بود مشغول به تيغ زدن و مجروح كردن بدن هايشان شدند تا خداي ايشان به آنها پاسخي بدهد و آن قسمت هايي كه بر روي آنها تيغ ميكشيدند نشانه هاي خدايشان بود تا بدينوسيله جواب آنها را بدهد ، حال ما ميدانيم كه خداي ما زنده و شنواست ، به ياد داشته بياوريم خدا از قوم اسراييل خواست از قرار دادن هر نوع نشانه فيزيكئ در بدن خود جلوگيري نمايند تا از هيچ نظر به شباهت ملل بت پرست اطراف خود نباشند يا اگر بخواهيم بهتر درك كنيم به اين علت كه نه تنها در سوال از خداوند بلكه در جسم هم همشكل دنيا و افراد ملل مختلف نشوند .
اما اينجا سوالى پيش مى آيد كه آيا امروز هم اين اصل براى ما مسيحيان نيز صدق ميكند ؟ اجازه بدهيد نظر كلام خدا را جستجو كنيم .
در كتاب روميان باب دوازده آيه دوم ميخوانيم "و همشکل این جهان مشوید بلکه به تازگی ذهن خود صورت خود راتبدیل دهید تا شما دریافت کنید که اراده نیکوی پسندیده کامل خدا چيست" اين آيه نشان دهنده وجود پايبندى امروزه كليسا به همان توصيه گذشته خداوند به قوم اسراييل ميباشد ، بازهم شايد سوالى بوجود بيايد كه آيا خالكوبى را نيز در اين اصل ميتوان گنجانيد ؟ اجازه بدهيد براي درك بهتر كاربرد ديگر اين دستور و پاسخ به اين سوال مثالي بزنيم ؛
امروزه هيچ مسيحى نميگويد كه پوشيدن جوراب شلواري براي زنان مشكلى دارد و اشتباه است با اينكه حدود صد سال پيش در ايتاليا بيشترين طرفداران اين پوشش ، زنان روسپي بودند و اين نوع لباس پوشيدن آنها، تبديل به يك نشانه خارجى براي شناسايي اين افراد شده بود البته بايد بدانيد جوراب شلواري تنها مخصوص آن زنان نبود و ديگران نيز از آن استفاده ميكرند اما زنان روسپي بيشترين كساني بودند كه از آن لباس استفاده ميكردند ، جالب اينجاست در همان زمان يك كشيش ايتاليايي از تمامى جماعت خانمهاي كليسا درخواست كرد كه هيچ كدام از جوراب شلواري استفاده نكنند به اين دليل كه او نميخواست به اشتباه آنان و كليسا را به قسمتي از جامعه كه دچار بي اخلاقي هستند اتصال دهند همچنين كليسا و ايمانداران در اذهان ديگران نبايد آن چيزي را بر خلاف جامعه روحاني و شايسته عيسي مسيح است ، القاء كنند زيرا همواره فكر يك مسيحي بايد در اين باشد كه آيا اين كار يا سخن يا .... نام خداوند را جلال ميدهد ؟
عزيزان حقيقت اين است كه خدا از ما ميخواد از اين جهان جدا شويم و اين درخواست شامل زندگي امروز ما نيز ميشود زيرا هميشه وجود چيزي در خارج نشان دهنده چيزي در داخل ميباشد ! مثلا عمل زنا كه نشانه فيزيكي و خارجي است نشان دهنده شهوت در داخل ميباشد . پس ميبينيم همان توصيه در لاويان ١٩ امروز براي ما نيز صدق ميكند ، عزيزان من در خداوند بايد اين مطلب را بدانيم كه ما مسيحياني هستيم " در" اين جهان و نه "از" اين جهان .
توجه كنيد يك قايق "در" آب دريا چقدر ميتواند مفيد باشد زيرا بر روي آب مانده و مانع از بين رفتن ديگران خواهد بود اما تصور كنيد اين قايق "از" آب پر و غرق شود و خود او قسمتي از دريا بشود ! بله ما مسيحيان مانند قايق هستيم و جهان دريا و تا زماني ميتوانيم مفيد باشيم كه از آب دريا پر نشويم و خود ، قسمتي از دريا ، يا همشكل با اين جهان نشويم ، حال بهتر است انگيزه هايمان را نگاهي دوباره بكنيم و سوالي از خود بپرسيم كه آيا اين كار من باعث جلال خدا و بناي كليسا خواهد شد ؟ رساله اول قرنتيان به وضوح درباره اين موضوع ميفرمايد ؛ "پس خواه بخورید، خواه بنوشید، خواه هرچه کنید، همه را برای جلال خدا بکنید" اگر بازهم جواب خود را نيافتيد با من همراه باشيد ؛ كتاب مقدس نگاه و ارزشي بالاتر از آنچه ما تصور ميكنيم براي بدن هاي ما قائل ميشود و آن را صنعت دست خدا معرفي مينمايد و محلي كه خدا در آن ساكن ميباشد ، امروزه بسياري از انسانها با تغييرات در بدن هاي خود آنها را به شباهت بعضي شخصيت هاي افسانه اي و يا با عمل هاي جراحي در گوش و .... خود را به شباهت تمثال هاي شيطاني و يا با نقوش مختلف بر روي بدن خود اقدام به نشان دادن اعتقادات خود مينمايند اما آيا ما نيز ميتوانيم با استفاده از همين راهكرد ، ابزاري براي بشارت مسيح باشيم ؟
از خودم شروع ميكنم ، نام من عادل است و در همان ابتداي زماني كه خداوند را شناختم اشتياقي شديد براي نجات جان هاي گمشده داشتم و سعي ميكردم از هر ابزاري براي اين امر استفاده كنم از گردنبند صليب گرفته تا شكل ماهي در پشت خودرو و هديه دادن كتاب مقدس ! ولي در تمام آن دوران شاهد كمترين ثمر در امر بشارتي خود بودم ! اما زماني كه شناخت بيشتري از خدا يافتم، اين مسئله را درك كردم كه اين نوع زندگي من هست كه بهترين شاهد براي كارهاي خداوند ميباشد و امروز ميدانم براي بشارت عيسي مسيح ، بايد زندگي مسيحي گونه داشته باشيم و فقط در صورت لزوم و موارد خاص ، براي بشارت ، از زبان خود استفاده كنيم.
بهتر است بدانيم بدن ما جايگاه خداوند است و ما نيز نسبت به آن مسئول هستيم كلام خدا در اول قرنتيان ميفرمايد "یا نمی دانید که بدن شما هیکل روحالقدس است که در شما است که از خدا یافته اید و از آن خود نیستید؟ زیرا که به قیمتی خریده شدید، پس خدا را به بدن خودتمجید نمایید" در كتاب لاويان ميفرمايد " مقدس باشيد چرا كه من قدوسم " ميدانيد كلمه مقدس بمعني "جدا شده" ميباشد اما جدا شده از چه چيزي ؟ از گناه و جهان ، من از شما درخواستي دارم كه بنا به آيه بالا از خود بپرسيد آيا بدن من خدا را جلال ميدهد ؟ آيا تا آمدن عيسي مسيح بدن خود را بيعيب نگاه داشتم ؟ "از هر نوع بدی احتراز نمایید. اما خود خدای سلامتی، شما را بالکل مقدس گرداند و روح و نفس و بدن شما تمام بیعیب محفوظ باشد در وقت آمدن خداوند ما عيسي مسيح" آيا باعث لغزش ديگران خواهم بود ؟ ( اول قرنتيان باب ١٠ آيات ٢٣-٣٣) در پايان ميگويم خدا قضاوت كننده و كاشف انگيزه ها و نيات قلبي ماست امروز آنچه لازم بود را من به شما گفتم كلام خدا در روميان باب ١٤ آيه ٢٣ ميفرمايد ".... هرچه از ايمان نيست گناه است"
حال ديگر همه چيز روشن است
مشاركت مسيحيان فارسي زبان دنيا

۱۳۹۴ تیر ۲۳, سه‌شنبه

شقاق و جدایی



قرنتیان اول   فصل ۳  ( ترجمه قدیم)


  شقاق و جدایی

 ۱ و مـن‌ ای برادران‌ نتوانستم‌ به‌ شما سخن‌گویم‌ چون‌ روحانیان‌، بلکه‌ چون‌ جسمانیان‌ و چون‌ اطفال‌ در مسیح‌.  ۲ و شما را به‌ شیر خوراک‌ دادم‌ نه‌ به‌ گوشت‌ زیرا که‌ هنوز استطاعت‌ آن‌ نداشتید بلکه‌ الحال‌ نیز ندارید،  ۳ زیرا که‌ تا به‌حال‌ جسمانی هستید، چون‌ در میان‌ شما حسد و نزاع‌ و جداییها است‌. آیا جسمانی نیستید و به‌ طریق‌ انسان‌ رفتار نمینمایید؟  ۴ زیرا چون‌ یکی گوید من‌ از پولس‌ و دیگری من‌ از اپلس‌ هستم‌، آیا انسان‌ نیستید؟  ۵ پس‌ کیست‌ پولس‌ و کیست‌ اپلس‌؟ جز خادمانی که‌ بواسطه‌ ایشان‌ ایمان‌ آوردید و به‌ اندازه‌ای که‌ خداوند به‌ هرکس‌ داد.  ۶ من‌ کاشتم‌ و اپلس‌ آبیاری کرد لکن‌ خدا نمو می بخشید.  ۷ لهذا نه‌ کارنده‌ چیزی است‌ و نه‌ آب‌ دهنده‌ بلکه‌ خدای رویاننده‌.  ۸ و کارنده‌ و سیرآب‌ کننده‌ یک‌ هستند، لکن‌ هر یک‌ اجرت‌ خود را بحسب‌ مشقت‌ خود خواهند یافت‌.  ۹ زیرا با خدا همکاران‌ هستیم‌ و شما زراعت‌ خدا و عمارت‌ خدا هستید.  ۱۰ بحسب‌ فیض‌ خدا که‌ به‌ من‌ عطا شد، چون‌ معمار دانا بنیاد نهادم‌ و دیگری بر آن‌ عمارت‌ می سازد؛ لکن‌ هرکس‌ با خبر باشد که‌ چگونه‌ عمارت‌ می کند.  ۱۱ زیرا بنیادی دیگر هیچ‌کس‌ نمیتواند نهاد جز آنکه‌ نهاده‌ شده‌ است‌، یعنی عیسی مسیح‌.  ۱۲ لکن‌ اگر کسی بر آن‌ بنیاد، عمارتی از طلا یا نقره‌ یا جواهر یا چوب‌ یا گیاه‌ یا کاه‌ بنا کند،  ۱۳ کار هرکس‌ آشکار خواهد شد، زیرا که‌ آن‌ روز آن‌ را ظاهر خواهد نمود، چونکه‌ آن‌ به‌ آتش‌ به‌ ظهور خواهد رسید و خود آتش‌، عمل‌ هرکس‌ را خواهد آزمود که‌ چگونه‌ است.  ۱۴ اگر کاری که‌ کسی بر آن‌ گذارده‌ باشد بماند، اجر خواهد یافت‌.  ۱۵ و اگر عمل‌ کسی سوخته‌ شود، زیان‌ بدو وارد آید، هرچند خود نجات‌ یابد اما چنانکه‌ از میان‌ آتش‌.  ۱۶ آیا نمیدانید که‌ هیکل‌ خدا هستید و روح‌ خدا در شما ساکن‌ است‌؟  ۱۷ اگر کسی هیکل‌ خدا را خراب‌ کند، خدا او را هلاک‌ سازد زیرا هیکل‌ خدا مقدس‌ است‌ و شما آن‌ هستید.  ۱۸ زنهار کسی خود را فریب‌ ندهد! اگر کسی از شما خود را در این‌ جهان‌ حکیم‌ پندارد، جاهل‌ بشود تا حکیم‌ گردد.  ۱۹ زیرا حکمت‌ این‌ جهان‌ نزد خدا جهالت‌ است‌، چنانکه‌ مکتوب‌ است‌: “حکما را به‌ مکر خودشان‌ گرفتار می سازد.”  ۲۰ و ایضا: “خداوند افکار حکما را می داند که‌ باطل‌ است‌.”  ۲۱ پس‌ هیچ‌کس‌ در انسان‌ فخر نکند، زیرا همه‌چیز از آن شما است‌: ۲۲ خواه‌ پولس‌، خواه‌ اپلس‌، خواه‌ کیفا، خواه‌ دنیا، خواه‌ زندگی، خواه‌ موت‌، خواه‌ چیزهای حال‌، خواه‌ چیزهای آینده‌،همه‌ از آن شما است‌،  ۲۳ و شما از مسیح‌ و مسیح‌ از خدا می باشد. 

حکمت روح



قرنتیان اول   فصل ۲  ( ترجمه قدیم)

 ۱ و مـن‌ ای برادران‌، چـون‌ به‌ نزد شما آمدم‌،با فضیلت‌ کلام‌ یا حکمت‌ نیامدم‌ چون‌ شما را به‌ سر خدا اعلام‌ می نمودم‌.  ۲ زیرا عزیمت‌نکردم‌ که‌ چیزی در میان‌ شما دانسته‌ باشم‌ جز عیسی مسیح‌ و او را مصلوب‌.  ۳ و من‌ در ضعف‌ و ترس‌ و لرزش‌ بسیار نزد شما شدم‌،  ۴ و کلام‌ و وعظ‌ من‌ به‌ سخنان‌ مقنع‌ حکمت‌ نبود، بلکه‌ به‌ برهان‌ روح‌ و قوت‌،  ۵ تا ایمان‌ شما در حکمت‌ انسان‌ نباشد بلکه‌ در قوت‌ خدا.

  حکمت روح
 ۶ لکن‌ حکمتی بیان‌ می کنیم‌ نزد کاملین‌، اما حکمتی که‌ از این‌ عالم‌ نیست‌ و نه‌ از روسای این‌ عالم‌ که‌ زایل‌ می گردند.  ۷ بلکه‌ حکمت‌ خدا را در سری بیان‌ می کنیم‌، یعنی آن‌ حکمت‌ مخفی را که‌ خدا پیش‌ از دهرها برای جلال‌ ما مقدر فرمود،  ۸ که‌ احدی از روسای این‌ عالم‌ آن‌ را ندانست‌ زیرا اگر می دانستند خداوند جلال‌ را مصلوب‌ نمیکردند.  ۹ بلکه‌ چنانکه‌ مکتوب‌ است‌: “چیزهایی را که‌ چشمی ندید و گوشی نشنید و به‌خاطر انسانی خطور نکرد، یعنی آنچه‌ خدا برای دوستداران‌ خود مهیا کرده‌ است‌.”  ۱۰ اما خدا آنها را به‌ روح‌ خود بر ما کشف‌ نموده‌ است‌، زیرا که‌ روح‌ همه‌ چیز حتی عمقهای خدا را نیز تفحص‌ می کند.  ۱۱ زیرا کیست‌ از مردمان‌ که‌ امور انسان‌ را بداند جز روح‌ انسان‌ که‌ در وی می باشد. همچنین‌ نیز امور خدا را هیچ‌کس‌ ندانسته‌ است‌، جز روح‌ خدا.  ۱۲ لیکن‌ ما روح‌ جهان‌ را نیافته‌ایم‌، بلکه‌ آن‌ روح‌ که‌ از خداست‌ تا آنچه‌ خدا به‌ ما عطا فرموده‌ است‌ بدانیم‌.  ۱۳که‌ آنها را نیز بیان‌ می کنیم‌ نه‌ به‌ سخنان‌ آموخته‌ شده‌ از حکمت‌ انسان‌، بلکه‌ به‌آنچه‌ روح‌القدس‌ می آموزد و روحانیها را با روحانیها جمع‌ می نماییم. ۱۴ اما انسان‌ نفسانی امور روح‌ خدا را نمیپذیرد زیرا که‌ نزد او جهالت‌ است‌ و آنها را نمیتواند فهمید زیرا حکم‌ آنها از روح‌ می شود.  ۱۵ لکن‌ شخص‌ روحانی در همه‌ چیز حکم‌ می کند و کسی را در او حکم‌ نیست‌.  ۱۶ “زیرا کیست‌ که‌ فکر خداوند را دانسته‌ باشد تا او را تعلیم‌ دهد؟” لکن‌ ما فکر مسیح‌ را داریم‌. 

پرهیز از شقاق



قرنتیان اول   فصل ۱  ( ترجمه قدیم)

 ۱ پولس‌ به‌ اراده‌ خدا رسول خوانده‌ شده‌عیسی مسیح‌ و سوستانیس‌ برادر،  ۲ به‌ کلیسای خدا که‌ در قرنتس‌ است‌، از مقدسین‌ در مسیح‌ عیسی که‌ برای تقدس‌ خوانده‌ شده‌اند، با همه‌ کسانی که‌ در هرجا نام‌ خداوند ما عیسی مسیح‌ را می خوانند که‌ (خداوند) ما و (خداوند) ایشان‌ است‌.  ۳ فیض‌ و سلامتی از جانب‌ پدر ما خدا و عیسی مسیح‌ خداوند بر شما باد.

  شکرگزاری
 ۴ خدای خود را پیوسته‌ شکر می کنم‌ درباره‌ شما برای آن‌ فیض‌ خدا که‌ در مسیح‌ عیسی به‌ شمـا عطا شـده‌ است‌،  ۵ زیرا شما از هرچیز در وی دولتمند شده‌اید، در هر کلام‌ و در هر معرفت‌.  ۶ چنانکه‌ شهادت‌ مسیح‌ در شما استوار گردید،  ۷ بحدی که‌ در هیچ‌ بخشش‌ ناقص‌ نیستید و منتظر مکاشفه‌ خداوند ما عیسی مسیح‌ می باشید.  ۸ که‌ او نیز شما را تا به‌ آخر استوار خواهد فرمود تا در روز خداوند ما عیسی مسیح‌ بیملامت‌ باشید.  ۹امین‌ است‌ خدایی که‌ شما را به‌ شراکت‌ پسر خود عیسی مسیح‌ خداوند ما خوانده‌ است‌.

  پرهیز از شقاق
 ۱۰ لکن‌ ای برادران‌ از شما استدعا دارم‌ به‌ نام‌ خداوند ما عیسی مسیح‌ که‌ همه‌ یک‌ سخن‌ گویید و شقاق‌ در می ان‌ شما نباشد، بلکه‌ در یک‌ فکر و یک‌ رای کامل‌ شوید.  ۱۱ زیرا که‌ ای برادران من‌، از اهل‌ خانه‌ خلوئی درباره‌ شما خبر به‌ من‌ رسید که‌ نزاعها در میان‌ شما پیدا شده‌ است‌.  ۱۲ غرض‌ اینکه‌ هریکی از شما میگوید که‌ من‌ از پولس‌ هستم‌، و من‌ از اپلس‌، و من‌ از کیفا، و من‌ از مسیح‌.  ۱۳ آیا مسیح‌ منقسم‌ شد؟ یا پولس‌ در راه‌ شما مصلوب‌ گردید؟ یا به‌ نام‌ پولس‌ تعمید یافتید؟  ۱۴ خدا را شکر می کنم‌ که‌ هیچ‌ یکی از شما را تعمید ندادم‌ جز کرسپس‌ و قایوس‌،  ۱۵ که‌ مبادا کسی گوید که‌ به‌ نام‌ خود تعمید دادم‌.  ۱۶ و خاندان‌ استیفان‌ را نیز تعمید دادم‌ و دیگر یاد ندارم‌ که‌ کسی را تعمید داده‌ باشم.  ۱۷ زیرا که‌ مسیح‌ مرا فرستاد، نه‌ تا تعمید دهم‌ بلکه‌ تا بشارت‌ رسانم‌، نه‌ به‌ حکمت‌ کلام‌ مبادا صلیب‌ مسیح‌ باطل‌ شود.

  مسیح قوت و حکمت خدا
 ۱۸ زیرا ذکر صلیب‌ برای هالکان‌ حماقت‌ است‌، لکن‌ نزد ما که‌ ناجیان‌ هستیم‌ قوت‌ خداست‌.  ۱۹ زیرا مکتوب‌ است‌: “حکمت‌ حکما را باطل‌ سازم‌ و فهم‌ فهیمان‌ را نابود گردانم‌.”  ۲۰ کجا است‌ حکیم‌؟ کجا کاتب‌؟ کجا مباحث‌ این‌ دنیا؟ مگر خدا حکمت‌ جهان‌ را جهالت‌ نگردانیده‌ است‌؟  ۲۱ زیرا که‌ چون‌ برحسب‌ حکمت خدا، جهان‌ از حکمت‌ خود به‌ معرفت‌ خدا نرسید، خدا بدین‌ رضا داد که‌ بوسیله‌ جهالت موعظه‌، ایمانداران‌ را نجات‌ بخشد.  ۲۲چونکه‌ یهود آیتی می خواهند و یونانیان‌ طالب‌ حکمت‌ هستند.  ۲۳ لکن‌ ما به‌ مسیح‌ مصلوب‌ وعظ‌ می کنیم‌ که‌ یهود را لغزش‌ و امت‌ها را جهالت‌ است‌. ۲۴ لکن‌ دعوت‌ شدگان‌ را خواه‌ یهود و خواه‌ یونانی مسیح‌ قوت‌ خدا و حکمت‌ خدا است‌.  ۲۵ زیرا که‌ جهالت‌ خدا از انسان‌ حکیمتر است‌ و ناتوانی خدا از مردم‌، تواناتر.  ۲۶ زیرا ای برادران‌ دعوت‌ خود را ملاحظه‌ نمایید که‌ بسیاری بحسب‌ جسم‌ حکیم‌ نیستند و بسیاری توانا نی و بسیاری شریف‌ نی. ۲۷ بلکه‌ خدا جهال‌ جهان‌ را برگزید تا حکما را رسوا سازد و خدا ناتوانان‌ عالم‌ را برگزید تا توانایان‌ را رسوا سازد،  ۲۸ و خسیسان‌ دنیا و محقران‌ را خدا برگزید، بلکه‌ نیستیها را تا هستیها را باطل‌ گرداند.  ۲۹ تا هیچ‌ بشری در حضور او فخر نکند.  ۳۰ لکن‌ از او شما هستید در عیسی مسیح‌ که‌ از جانب‌ خدا برای شما حکمت‌ شده‌ است‌ و عدالت‌ قدوسیت‌ و فدا.  ۳۱ تا چنانکه‌ مکتوب‌ است‌ هر که‌ فخر کند در خداوند فخر نماید. 

مسیح قوت و حکمت خدا


  مسیح قوت و حکمت خدا
 ۱۸ زیرا ذکر صلیب‌ برای هالکان‌ حماقت‌ است‌، لکن‌ نزد ما که‌ ناجیان‌ هستیم‌ قوت‌ خداست‌.  ۱۹ زیرا مکتوب‌ است‌: “حکمت‌ حکما را باطل‌ سازم‌ و فهم‌ فهیمان‌ را نابود گردانم‌.”  ۲۰ کجا است‌ حکیم‌؟ کجا کاتب‌؟ کجا مباحث‌ این‌ دنیا؟ مگر خدا حکمت‌ جهان‌ را جهالت‌ نگردانیده‌ است‌؟  ۲۱ زیرا که‌ چون‌ برحسب‌ حکمت خدا، جهان‌ از حکمت‌ خود به‌ معرفت‌ خدا نرسید، خدا بدین‌ رضا داد که‌ بوسیله‌ جهالت موعظه‌، ایمانداران‌ را نجات‌ بخشد.  ۲۲چونکه‌ یهود آیتی می خواهند و یونانیان‌ طالب‌ حکمت‌ هستند.  ۲۳ لکن‌ ما به‌ مسیح‌ مصلوب‌ وعظ‌ می کنیم‌ که‌ یهود را لغزش‌ و امت‌ها را جهالت‌ است‌. ۲۴ لکن‌ دعوت‌ شدگان‌ را خواه‌ یهود و خواه‌ یونانی مسیح‌ قوت‌ خدا و حکمت‌ خدا است‌.  ۲۵ زیرا که‌ جهالت‌ خدا از انسان‌ حکیمتر است‌ و ناتوانی خدا از مردم‌، تواناتر.  ۲۶ زیرا ای برادران‌ دعوت‌ خود را ملاحظه‌ نمایید که‌ بسیاری بحسب‌ جسم‌ حکیم‌ نیستند و بسیاری توانا نی و بسیاری شریف‌ نی. ۲۷ بلکه‌ خدا جهال‌ جهان‌ را برگزید تا حکما را رسوا سازد و خدا ناتوانان‌ عالم‌ را برگزید تا توانایان‌ را رسوا سازد،  ۲۸ و خسیسان‌ دنیا و محقران‌ را خدا برگزید، بلکه‌ نیستیها را تا هستیها را باطل‌ گرداند.  ۲۹ تا هیچ‌ بشری در حضور او فخر نکند.  ۳۰ لکن‌ از او شما هستید در عیسی مسیح‌ که‌ از جانب‌ خدا برای شما حکمت‌ شده‌ است‌ و عدالت‌ قدوسیت‌ و فدا.  ۳۱ تا چنانکه‌ مکتوب‌ است‌ هر که‌ فخر کند در خداوند فخر نماید. 

۱۳۹۴ تیر ۱۷, چهارشنبه

پیوستن با خداوند

پیوستن با خداوند
من با خداوند پیوستم و با او یک روح گشته ام.
اگر تا کنون هرگز از خواندن کتاب مقدس شوکه نشده اید شاید هرگز واقعاً آن را نخوانده باشید. زیرا کتاب مقدس گاهی چیز های به ما می گوید که ما را مبهوت می گرداند. به عنوان مثال اول قرنتیان ۱۶:۶رادر نظر بگیرید:
” آیا نمی دانید کسی که با فاحشه ای می پیوندد با او یک تن می شود ؟ ”
همۀما می دانیم که این آیه در باره ای چه نکته ای صحبت می کند. این آیه در مورد فساد جنسی و یا زنا سخن می گوید. یعنی پیوستن از لحاظ فیزیکی با یک زن بدکاره . این آیه را به یاد داشته باشید و بنگرید که پولس پس از آن چه می گوید : ” اما آن که با خداوند می پیوندد با او یک روح است . ” ( آیه ۱۷ ) نمی توانیم این آیه را از متن خارج کرده و سپس آن را تفسیر کنیم . همان طور که می بینید در آیه ۱۷پولس درباره اتحادی صحبت می کند همان آن قدر واقعی که در اتحاد فیزیکی و جنسی واقعی وجود دارد. اما این اتحاد اتحادی فیزیکی نیست بلکه اتحادی روحانی است. این معنای ازدواج با کسی است که ازمیان مردگان بر خواسته است. نفس ما نیست که با خداوند می پیوندد بلکه این روح ماست زیرا هر که با خداوند بپیوندد با او یک روح می شود. نفس شما می تواند الاهیات را بیاموزد وشاید هم با آموختن آن تحت فشار زیادی قرار بگیرد اما این روح شماست که خداوند را می شناسد. روح انسان بخشی است که خداوند در وجود انسان دمیده یعنی همان که خداوند در بینی آدم روح حیات را دمید. ( پیدایش ۷:۲ را نگاه کنید .) این قسمت از وجود انسان تا باری دیگر به خداوند نپیوندد آرامی نخواهد یافت . می توانید به دنبال تمامی لذت ها و فلسفه های دنیا بروید اما روح شما به هیچ کدام از آنها علاقه ای ندارد.روح شما تنها خداوند را می خواهد و این روح شماست که می تواند با خداوند بپیوندد. همان حد واقعی که بدن یک مرد می تواند با بدن یک زن بدکاره بپیوندد.هرگز این دو آیه را از هم جدا نکنید. آنها کاملا ازیکدیگر متفاوت هستند. اما تشبیه ای که در میان آنها وجود دارد آنقدر دقیق است که می تواند به ما در درک رابطۀ آنها کمک کند. خداوندا از تو متشکرم که من را با خود پیوند داده ای اعلام می کنم انکه با خداوند بپیوندد با او یکی شده است و این حقیقتی است که در مورد من نیز صدق می کند . من با خداوند پیوستم و با او یک روح شده ام (امین)

ارتباط روح با روح


ارتباط روح با روح
من با خداوند پیوستم و با او یک روح گشته ام
حقایق بسیاری در مورد هیکل خداوند در عهد عتیق وجود دارد. یکی از حقایق اصلی این است که هیکل ساختمانی بود متشکل از سه قسمت . به عبارت دیگر این ساختمان در یک محل بود اما از سه ناحیه تشکیل شده بود .حیات خارجی ، قدس و قدس الاقداس. می بینیم که در این تثلیث به حقایق ابدی مختلفی اشاره می شود .برای مثال سه در یک است .پدر پسر و روح القدس. سه شخصیت در یک خدا به همین صورت انسان نیز سه در یک است. یک انسان که از روح و نفس و جسم تشکیل شده است .ایمان دارم که آسمان نیز سه در یک است. سه آسمان وجود دارد آسمان اول قابل مشاهده است و آنچه که ما می بینیم. آسمان دوم که در آنجا مرکز فرماندهی ملکوت شیطان وجود دارد و آسمان سوم جایی که خداوند در آن حضور دارد.همان مکانی که هم اکنون فردوس در آن واقع است. همچنین ایمان دارم که سه قسمت هیکل خداوند نمایانگر سه جنبه از شخصیت انسان هستند. حیات خارجی که در آن قسمت نور طبیعی خورشید، ماه و ستارگان وجود دارد نماینگر جسم فیزیکی انسان و حواس فیزیکی او هستند.حیات درونی مرکز احساسات و ادراک ما است که قدس نامیده می شود و نمایانگر نفس انسان است و قسمتی که درباره ای حقایق مکاشفه شده صحبت می کند قدس القداس است که نمایانگرروح انسان است و در مورد حقایقی سخن می گوید که مستقیماً دریافت شده اند.این حقیقت آن چیزی است که تنها از طریق رابطۀ مستقیم وشخصی با خداوند درک و دریافت می شود. زیرا تنها روح انسان است که با خداوند می پیوندد .
” اما آن که با خداوند می پیوندد با او یک روح است. ” ( اول قرنتیان ۶ : ۱۷ )
در اینجا به یک نفس و یک جسم اشاره نمی شود بلکه یک روح اشاره می شود. ارتباط مستقیم با خداوند ارتباط روح با روح است در آنجا است مکاشفه ای مستقیم رخ می دهد.
خداوندا از تو متشکرم که مرا با خود پیوند داده ای اعلام می کنم که ارتباط مستقیم و شخصی من با خداوند ارتباط روح با روح است. اعلام می کنم که من با خداوند پیوسته ام و با او یک روح گشته ام .( آمین )

۱۳۹۴ تیر ۱۶, سه‌شنبه

قرنتیان دوم فصل ۶ ( ترجمه قدیم)



قرنتیان دوم   فصل ۶  ( ترجمه قدیم)

 ۱ پس‌ چـون‌ همکاران‌ او هستیـم‌، التماس می نماییم‌ که‌ فیض‌ خدا را بیفایده‌ نیافته‌ باشید.  ۲ زیرا می گوید: “در وقت مقبول‌ تو رامستجاب‌ فرمودم‌ و در روز نجات‌ تو را اعانت‌ کردم‌.” اینک‌ الحال‌ زمان‌ مقبول‌ است‌؛ اینک‌ الان‌ روز نجات‌ است‌.

  زحمات پولس در راه خدا
 ۳ در هیچ‌ چیز لغزش‌ نمیدهیم‌ که‌ مبادا خدمت‌ ما ملامت‌ کرده‌ شود،  ۴ بلکه‌ در هر امری خود را ثابت‌ می کنیم‌ که‌ خدام‌ خدا هستیم‌: در صبر بسیار، در زحمات‌، در حاجات‌، در تنگیها،  ۵ در تازیانه‌ها، در زندانها، در فتنه‌ها، در محنتها، در بیخوابیها، در گرسنگیها،  ۶ در طهارت‌، در معرفت‌، در حلم‌، در مهربانی، در روح‌القدس‌، در محبت‌ بیریا،  ۷ در کلام حق، در قوت‌ خدا با اسلحه‌ عدالت‌ بر طرف‌ راست‌ و چپ‌،  ۸ به‌ عزت‌ و ذلت‌، و بدنامی و نیکنامی؛ چون‌ گمراه‌کنندگان‌ و اینک‌ راستگو هستیم‌؛  ۹ چون‌ مجهول‌ و اینک‌ معروف‌؛ چون‌ در حالت‌ موت‌ و اینک‌ زنده‌ هستیم‌؛ چون‌ سیاست‌ کرده‌ شده‌، اما مقتول‌ نی؛  ۱۰ چون‌ محزون‌، ولی دائماً شادمان‌؛ چون‌ فقیر و اینک‌ بسیاری را دولتمند می سازیم‌؛ چون‌ بیچیز، اما مالک‌ همه‌ چیز.

  یوغ ناموافق
 ۱۱ ای قرنتیان‌، دهان‌ ما به‌سوی شما گشاده‌ و دل‌ ما وسیع‌ شده‌ است‌.  ۱۲ در ما تنگ‌ نیستید لیکن‌ در احشای خود تنگ‌ هستید.  ۱۳ پس‌ در جزای این‌، زیرا که‌ به‌ فرزندان‌ خود سخن‌ می گویم‌، شما نیز گشاده‌ شوید.  ۱۴ زیر یوغ‌ ناموافق‌ با بیایمانان‌ مشوید، زیرا عدالت‌ را با گناه‌ چه‌ رفاقت‌ و نور را با ظلمت‌ چه‌ شراکت‌ است‌؟  ۱۵ و مسیح‌ را با بلیعال‌چه‌ مناسبت‌ و مومن‌ را با کافر چه‌ نصیب‌ است‌؟  ۱۶ و هیکل‌ خدا را با بتها چه‌ موافقت‌؟ زیرا شما هیکل‌ خدای حی می باشید، چنانکه‌ خدا گفت‌ که‌ “در ایشان‌ ساکن‌ خواهم‌ بود و در ایشان‌ راه‌ خواهم‌ رفت‌ و خدای ایشان‌ خواهم‌ بود، و ایشان‌ قوم‌ من‌ خواهند بود.”  ۱۷ پس‌ خداوند می گوید: “از میان‌ ایشان‌ بیرون‌ آیید و جدا شوید و چیز ناپاک‌ را لمس‌ مکنید تا من‌ شما را مقبول‌ بدارم‌،  ۱۸ و شما را پدر خواهم‌ بود و شما مرا پسران‌ و دختران‌ خواهید بود؛ خداوند قادر مطلق‌ می گوید.” 

راهبران را مسیح به کلیسا می بخشد،





راهبران را مسیح به کلیسا می بخشد، یعنی رسولان، انبیا و مبشرین، شبانان و معلمان را )افسسیان ۶

28 ( و روح القدس عطایای خاص و : 11 (. خدا خادمان بسیاری در کلیسا مقرر کرده )اول قرنتیان 12
قدرت لازم را می بخشد تا خادمان و ایمانداران قادر باشند کاری را که به آنان سپرده شده، انجام دهند
3 : )اول قرنتیان 12 -.) 11
در کتاب مقدس مطالبی دربارۀ شماسان، کشیشان، اسقفان و شوراهای کلیسایی نوشته شده است. چگونه
تمامی این رهبران و گروهها با یکدیگر کار و خدمت کرده اند؟ چگونه کلیسا تا کنون اداره شده است؟
رهبری کلیسا در کتاب مقدس
11 پولس رسول در مورد انواع رهبران سخن می گوید که در میان آنها، رسولان رتبه : در افسسیان ۶
دوازده رسول .» کسی است که فرستاده شده « در زبان یونانی به معنی » رسول « نخست را دارند. واژۀ
13 : نخستین را عیسی شخصا برگزید )مرقس 3 -12 (. آنان نقشی منحصر به فرد داشتند و شاهد
21 : خدمت، مرگ، قیام و صعود عیسی بودند )اعمال 1 -22 (. پولس خود را بر این اساس رسول
1 : می داند که مسیح قیام کرده را دیده است )اول قرنتیان 2 -۲ :1۲ ، 2 -11 (. این رسولان اغلب از
مکانی به مکانی دیگر می رفتند و کلیساهای جدیدی را بنا می نهادند. آنان تعالیمی را که اکنون در عهد
جدید به دست ما رسیده است، به کلیساها می دادند و در امور روحانی بالاترین اقتدار را داشتند. با
۲ : وجود این، کتاب مقدس اشخاصی چون برنابا )اول قرنتیان 2 -۴ (، یعقوب برادر عیسی )غلاطیان
۴ :2 ،1 : 12 (، سیلاس و تیموتائوس )اول تسالونیکیان 1 :1 -3 (، و نیز چند شخص دیگر را رسول
.)2 : 3، مکاشفه 2 : می خواند )رومیان 1۴
11 ، در فهرستی که پولس از انواع رهبران ارائه می دهد، انبیا در مرتبه بعدی قرار : در افسسیان ۶
گرفته اند. همانند انبیای عهد عتیق، خدا به آنان پیام می داد؛ ایشان این پیام را مستقیما از خدا می گرفتند
: 32 (. پیام ایشان کلامی بود تشویق آمیز، تقویت کننده و تسلی بخش )اعمال 1۲ : )اول قرنتیان 1۶
12 :21 ،28 : 31 (. گاه نیز پیامشان، پیشگویی آینده بود )اعمال 1۲ ،3 : 32 ؛ اول قرنتیان 1۶ -.) 11
8 : در اول قرنتیان 12 -12 ، نبوت به عنوان یکی از عطایای روح القدس برای ایمانداران ذکر شده
است. پولس رسول تعلیم می دهد که جماعت ایمانداران باید درستی پیام انبیا را بیازمایند )اول قرنتیان
22 :1۶ -33 (. در کلیسای اولیه تعداد این گونه انبیا فراوان بود؛ در میان ایشان هم زن دیده می شد و هم
23 : مرد )اعمال 11 -2 :21 ،32 :1۲ ،1 :13 ، 28 -۶ : 12 ؛ اول قرنتیان 11 -: ۲ ؛ اول تیموتائوس ۶
.)1۶
کسی که « 11 ، مبشرین در رتبه سوم قرار گرفته اند. مبشر یعنی : در فهرست پولس در افسسیان ۶
فیلیپس، که جزو هفت شماس نخستین بود، مبشر نیز خوانده شده است )اعمال .» خبر خوش را می گوید
8(. او خصوصا این قابلیت را داشت که انجیل یا خبر خوش را در مکانهای جدید و برای مردمان :21
۲ : جدید بیان کند )اعمال 8 -2۴ :8 ، 8 -خوانده شده است، اما به » رسول « ۶2 (. تیموتائوس نیز اگر چه
.)۲ : او گفته شده که عمل مبشر را به جا آورد )دوم تیموتائوس ۶
در آخر فهرست پولس ذکر شده اند؛ آنان رهبرانی بودند که کار شبانی، » معلمان « و » شبانان «
مشاوره، موعظه و تعلیم را در کلیسا انجام می دادند.
1 : کلیسا از همان ابتدا میسیونرهایی را به اطراف و اکناف می فرستاد )اعمال 13 -،32 ،22 :1۲ ، 3
می باشد، برخی مسیحیان » کسی که فرستاده شده « به معنی » رسول « 23 (. از آنجا که واژۀ :18
معتقدند که میسیونرهای دوره های معاصر، رسول هستند، خصوصا کسانی که کلیساهای جدید تاسیس
می کنند. عده ای دیگر از میسیونرها بیشتر خدمت بشارت یا تعلیم دارند؛ شاید هم بتوان گفت که
32
» هدف کلیسا « : مسیونرها کلا طبقه دیگری از خدمات رهبری را تشکیل می دهند )به مقالۀ عمومی
مراجعه شود(.
: نخستین بار در مورد رهبران کلیسای اورشلیم بکار رفته است )اعمال 11 » شیخ « یا » کشیش « واژۀ
32 (. وظیفه ایشان اداره و رهبری یک کلیسای محلی بود. پولس و برنابا، در پایان نخستین سفر
23 (. در : بشارتی شان، در کلیساهایی که قبلا تاسیس کرده بودند، کشیشانی گماردند )اعمال 1۶
اورشلیم رسولان همراه با مشایخ خدمت می کردند؛ هم پطرس و هم یوحنا خود را پیر یا شیخ می نامند
به این معنی نیست که اینان » شیخ « یا » کشیش « 1؛ دوم و سوم یوحنا(. بنابراین، واژۀ : )اول پطرس ۲
در کلیسا عهده دار خدمت دیگری نیستند. مشایخ باید در زمینه هایی چون حل و فصل مسائل کلیسا )اول
28 : 13 (، شبانی و محافظت از آن )اعمال 22 : تیموتائوس ۲ -1 : 31 ؛ اول پطرس ۲ -۶ (، تدهین
1۶ ( خدمت کنند. برخی دیگر نیز باید به کار تعلیم و موعظه می پرداختند : بیماران با روغن )یعقوب ۲
.)13 : )اول تیموتائوس ۲
واژه ای است که پولس رسول در نامه های آخر خود به کار می گیرد. این واژه به معنی » اسقف «
1( و در اول تیموتائوس : است. پولس در کلیسای فیلیپی به اسقفان اشاره می کند )فیلیپیان 1 » ناظر «
باب سوم و تیطس باب اول ویژگیهای اسقفان را برمی شمارد.
برخی علمای مسیحی نظرشان این است که واژه های شیخ، کشیش، و اسقف، به خدمت واحدی اشاره
به خدمت یا کاری که توسط آن مقام » اسقف « به مقام و واژۀ » شیخ « می کنند. آنان معتقدند که واژۀ
28 استناد می کنند که در آنجا پولس با گروهی از ،13 : انجام می شود، اشاره دارد. آنان به اعمال 22
1 : مشایخ سخن می گوید و ایشان را اسقف خطاب می کند. در اول پطرس ۲ -2 نیز پطرس از مشایخ
می خواهد تا خدمت نظارت یا اسقفی را انجام دهند.
گروهی از علمای مسیحی نیز بر این عقیده اند که مشایخ و اسقفان از همان ابتدا خدماتی متفاوت در
کلیسا داشتند. آنان به دو فهرست مجزای ویژه گیها اشاره می کنند که در باب اول تیطس دیده می شود
که فهرست کوتاهتر در مورد مشایخ یا کشیشان و فهرست بلندتر در مورد اسقفان است و در ابتدای هر
۲ : فهرست نیز واژۀ بی ملامت قرار دارد )به تیطس 1 -2 مراجعه کنید(. آنان همچنین به دو قسمت
1 : مجزا در مورد اسقفان و کشیشان در اول تیموتائوس 3 -13 : 3 و ۲ -22 استناد می کنند. از این
13 (. اما : قسمت ها چنین معلوم می شود که فقط برخی از کشیشان تعلیم می دادند )اول تیموتائوس ۲
2(. این علما بر این : فرض بر این است که همه اسقفان باید راغب به تعلیم باشند )اول تیموتائوس 3
عقیده اند که تمام اسقفان کشیش بودند، اما تمام کشیشان اسقف نبودند. به عبارت دیگر، برخی از
کشیشان به مقام اسقفی رسیده بودند، و سایر کشیشان معاونان اسقف بودند.
1 : 8(. در اعمال ۴ : نیز وجود داشتند )اول تیموتائوس 3 » شماسان « در کلیسا -۴ به نخستین شماسان
می باشد. شماسان انتخاب می شدند تا به » کسی که خدمت می کند « اشاره شده است. واژۀ شماس به معنی
مسائل روزمره و دنیایی کلیسا رسیدگی کنند و از فقیران و بیماران دستگیری کنند. پولس رسول در
8 : اول تیموتائوس 3 -13 ، ویژگیهای شماسان را برمی شمارد. اگر چه شماسان بیشتر کارهای عادی و
روزمره کلیسا را انجام می دادند، اما در ملاک انتخاب آنان، برخورداری از حکمت و پر بودن از
8 ،۲ : 3(. برای مثال، استیفان )اعمال ۴ : روح القدس بود )اعمال ۴ -:8 ،۴ : 12 ( و فیلیپس )اعمال ۲
۶-8 ( هر دو شماسانی بودند که خدامات روحانی بزرگی را نیز بر دوش داشتند.
ما باید این موضوع را به یاد داشته باشیم که اگر چه به رهبران کلیسا به شکل خاص اقتدار و مسئولیت
داده شده است، اما همه اعضای کلیسا باید پیوسته در مورد مسیح به دیگران شهادت دهند و در خدمت
33
خدا به خادمین کمک کنند.
اداره کلیسا
در طول تاریخ کلیسا، چهار شیوه عمده برای اداره کلیسا وجود داشته است. تفاوت این شیوه ها در این
) است که عملا چه کسی در مصدر امور قرار دارد. بالاترین مرجع تصمیم گیری در کلیسا می تواند: 1
اسقفی باشد که بر تعدادی کلیسای محلی نظارت دارد؛ 2( گروهی از مشایخ باشند که بر کلیسایی محلی
یا مجموعه ای از کلیساها نظارت دارند؛ 3( شبانی باشد که رهبری کلیسای محلی خود را در دست
دارد؛ ۶( کل جماعت ایمانداران یک کلیسا باشند که خودشان بر امور کلیسایشان نظارت داشته، آن را
نیز اداره می کنند. هر چهار شیوه اداره کلیسا بر اساس آیات خاصی از کتاب مقدس شکل گرفته اند. و
می توان گفت که هر یک از الگویی خاص که در کتاب مقدس وجود دارد، پیروی می کنند.
مسیحیانی که متعلق به کلیساهایی هستند که در آنها بالاترین مرجع قدرت اسقف است، ادعا می کنند که
ادامه دهنده نظامی هستند که از دوران رسولان وجود داشته است. رسولان وظیفه نظارت بر کلیساهای
1۶ : متعدد و نیز کشیشان و مشایخشان را بر عهده داشتند )اعمال 8 -23 (، و حتی در :1۶ ، 13
و اقتدار و مرجعیت خود را بر آنها اِعمال ،» داوری نموده « ،» حکم کرده « صورت لزوم بر کلیساها
1 :2 ،3 : می کردند )اول قرنتیان ۲ -1 : 2 ؛ دوم قرنتیان 12 -: 1۶ ؛ تیطس 1 : 11 ؛ دوم تسالونیکیان 3
۲(. این مسیحیان به نقش تیموتائوس و تیطس در کلیسا اشاره می کنند که همانند نقش اسقف بود. ایشان
توسط پولس رسول انتخاب شده بودند تا بر کلیساهای افسس و کرت، نظارت و رهبری داشته باشند
12 :۲ ؛3 : )اول تیموتائوس 1 -12 (. آنان همچنین به اهمیت شوراهای کلیسایی Smiley colonthree ،۲ : 22 ؛ تیطس 1
در اورشلیم اشاره می کنند )اعمال بابهای 11 و 1۲ (، که در آنها پطرس و یعقوب نقش رهبری کننده
داشتند و احکامی صادر می کردند. تحت حاکمیت اسقفان، کلیساهای محلی از شبانان، مشایخ و شماسان
برخوردار بودند، اما قدرت اصلی در دست اسقف بود.
مسیحیانی که متعلق به کلیساهایی هستند که در آنها قدرت در دست گروهی از رهبران محلی است، بر
این عقیده اند که رسولان فقط برای قرن اول در کلیسا مقرر شده بودند؛ از نظر ایشان، نظام رهبری
۲(. از دیدگاه ایشان، واژه های : 23 ؛ تیطس 1 : مشایخ، شیوۀ ثابت ادارۀ امور کلیسا است )اعمال 1۶
به منصب واحدی اشاره دارند. در این کلیساها، برخی مشایخ وظیفه رهبری را » اسقف « و » شیخ «
13 (. از نظر ایشان، گروهی از شماسان : دارند و برخی دیگر، وظیفه تعلیم دادن را )اول تیموتائوس ۲
نیز می توانند وجود داشته باشند. بسیاری از این کلیساها، بخشی از ساختار سازمانی هستند که در آن
گروهی بزرگتر از مشایخ، بر تعدادی از کلیساها نظارت دارند یا اینکه مشایخ کلیساهای متعدد با
یکدیگر جمع می شوند و در مورد مسائلی که می تواند بر کل کلیساهایشان تاثیر گذار باشد، تصمیم
گیری می نمایند.
در شیوۀ سوم رهبری کلیسا، اداره امور در دست یک کشیش یا شبان است. این کلیساها بر استقلال و
خود مختاری کلیسای محلی تاکید می کنند و اعتقا ندارند که لازم است کسی خارج از کلیسای محلی
شان، بر امور آن نظارت داشته باشد. اگر چه این کلیساها ممکن است دارای گروهی از مشایخ و
شماسان باشند که در اداره امور کلیسا به شبان کمک کنند، اما در نهایت شبان در راس امور قرار
دارد. این کلیساها به نمونه پولس اشاره می کنند که در طی سفر بشارتی خود، مدتی در کلیسایی توقف
می کرد و گاه چند سال در آنجا موعظه کرده و تعلیم می داد. در این مدت، وی در آن کلیسای محلی از
،11 : اقتدار کامل برخوردار بود. پولس بارها در کلیساهای مختلف مدتی را بسر می برد )اعمال 18
11 :۶ ،3 :1 ،12 :12 -) 1۶
34
در شکل چهارم رهبری کلیسا، اداره امور کلیسا در دست تمامی اعضای کلیسا قرار دارد. اگر چه این
گروه چهارم در مستقل بودن کلیسای محلی با گروه سوم هم نظرند، اما از این نظر با گروه سوم
اختلاف نظر دارند که معتقدند یک فرد نباید بر دیگر ایمانداران ریاست کند. مسیحیانی که چنین
18 (، و : کلیسا است )کولسیان 1 » سر « دیدگاهی دارند به این موضوع اشاره می کنند که فقط عیسی
8 : نخوانیم )متی 23 » معلم « یا ،» پدر « ،» پیشوا « نیز اینکه عیسی به ما حکم کرده که کسی را -.) 12
12 (. این مسیحیان همچنین : 2؛ مکاشفه ۲ : انگاشته شوند )اول پطرس 2 » کاهن « همه مسیحیان باید
: 3(، تعلیم )اول قرنتیان 1۶ : به آیاتی اشاره می کنند که تمامی کلیسا در امر انتخاب رهبران )اعمال ۴
۶ : 1۴ ؛ اول قرنتیان ۲ : 2۴ ( و تادیب و تنبیه خاطیان نقش دارند )متی 18 -.)۴ : ۲ ؛ دوم قرنتیان 2
بنابراین، این کلیساها جلسات عمومی دارند که در آنها همه اعضا در مورد موضوعات مهم، رای
می دهند. این کلیساها ممکن است شبانی داشته باشند که در اکثر اوقات، عهده دار تعلیم و موعظه
می باشد، اما در مورد کل امور کلیسا، اقتدار در دست او نیست. برخی از این کلیساها هیات رهبری
خاصی ندارند، اما وظیفه موعظه و تعلیم را در بین برخی اعضای کلیسا که می توانند این وظایف را
انجام دهند، تقسیم می کنند.
انتخاب رهبران
1 : ویژگیهای اسقفان، کشیشان و شماسان در اول تیموتائوس 3 -۲ : 13 ، تیطس 1 -1 : 2 ، و اعمال ۴ -۴
بیان شده است؛ بنابراین دیگر در اینجا به این ویژگیها نمی پردازیم. برای بررسی بیشتر این ویژگیها به
تفاسیر مربوط به این آیات مراجعه کنید. اما در اینجا نکاتی چند در مورد موضوع چگونگی انتخاب
رهبران ذکر می کنیم.
23 ( و یا : در زمان رسولان مسیح، در کلیساهای تازه تاسیس، رهبران توسط خود رسولان )اعمال 1۶
1 : توسط همکاران ایشان همچون تیموتائوس و تیطس منصوب می شدند. شماسانی که در اعمال ۴ -۴
به آنها اشاره شده است، توسط مردم انتخاب شدند، پولس و برنابا نیز توسط روح القدس و به واسطه
1 : نبوت انبیا برگزیده شدند )اعمال 13 -3 (. در یک مورد نیز، برای یافتن جایگزین به جهت یهودای
23 : خیانتکار، کلیسا به قرعه متوسل شد )اعمال 1 -2۴ (. کلیسای اولیه اغلب برای انتخاب اشخاص
برای خدمات و سمت های مختلف، روزه می گرفت و دعا می کرد، سپس بر کسانی که انتخاب شده
1 :13 ، بودند، دست می گذاشتند )اعمال ۴:۴ -۲:22 (. اغلب، ،1۶ : 23 ، اول تیموتائوس ۶ :1۶ ، 3
1 : پیش از این دست گذاری افراد برای خدمت، نبوت نیز می شد )اعمال 13 -: 3 ؛ اول تیموتائوس 1
.)1۶ :۶ ،18
پس از رحلت رسولان مسیح، کلیساهای مختلف از سنن مختلفی پیروی کردند. در کلیساهایی که تحت
نظارت اسقفان بودند، برای اینکه شخصی جزو رهبران کلیسا شود، پشت سر گذاشتن یک دورۀ تعلیم
و مطالعه ضرورت داشت. در این کلیساها، تنها اسقفان می توانستند رهبران جدید را منصوب کنند و
ایشان این کار را با دعا و نهادن دستها انجام می دادند.
کلیساهایی که توسط گروهی از مشایخ یا کشیشان اداره می شدند، اغلب به اعضای کلیسا اجازه می دادند
تا در انتخاب رهبران به جهت خدمت، نقشی داشته باشند، اما باز هم این مشایخ و کشیشان بودند که
می توانستند این اشخاص را به جهت خدمت منصوب کنند؛ ایشان این کار را با دعا و نهادن دستها انجام
می دادند.
کلیساهایی که توسط یک شبان اداره می شدند، ااغلب توسط همان شبان تاسیس شده بودند. معمولا چنین
شبانی قبلا تعلیمات لازم را گذرانده و در جایی دیگر به خدمت منصوب شده بود. چنین شبانانی
35
خودشان اشخاصی را برای معاونت انتخاب می کردند، یا هنگامی که باید آن کلیسا را ترک می کردند،
خودشان جانشین خود را تعیین می کردند؛ اما معمولا از جماعت نیز در این موارد نظر خواهی می شد.
کلیساهایی که توسط اعضا اداره می شد، معمولا برای تعلیم و موعظه صاحب یک شبان بودند، اما این
شخص در جلسه عمومی اعضا و توسط رای ایشان برگزیده می شد. اگر خدمت چنین شخصی رضایت
بخش نبود، خود جماعت می توانست او را برکنار سازد. با وجود این، این کلیساها صاحب رهبرانی
ویژه نبودند، بلکه اعضایی عادی که اعضای کلیسا ایشان را انتخاب کرده بودند، بر برخی از مسائل
کلیسایی نظارت می کردند.
خلاصه
کتاب مقدس در مورد بهترین روش اداره کلیسا، به روشنی نظر نمی دهد. اگر نظری روشن و مشخص
در کتاب مقدس وجود داشت، این اشکال مختلف پدید نمی آمدند. شاید بتوان گفت که هر چهار شیوه
اداره کلیسا که در سطور فوق به آنها اشاره شد، شیوه هایی مناسبند و مسیحیان صرفا باید ببینند که با
توجه به شرایط خاص ایشان، کدام شیوه برایشان مناسب تر است.
با وجود این، دیدگاه ما در مورد نحوه اداره کلیسا هر چه باشد، نباید خواهر و برادر خود را به خاطر
اینکه در این مورد دیدگاهی متفاوت دارد، محکوم کنیم. بگذاریم هر کلیسا به شیوه خاص خودش اداره
شود، اما علیرغم این موضوع، مشارکت و همکاری بین ایشان ادامه داشته باشد.
کتاب مقدس به روشنی تعلیم می دهد که در همۀ شیوه های رهبری، وظیفه اعضا این است که به
؛۲ : 12 (، و از ایشان اطاعت کنند )اول پطرس ۲ : رهبران خود احترام بگذارند )اول تسالونیکیان ۲
13 ؛ اول : 13 (. تعلیم رهبران باید آزموده شده، تحت بررسی قرار گیرد )اعمال 11 : عبرانیان 13
2(. اما هر اتهامی که علیه یک رهبر مطرح شود، تنها : 1؛ مکاشفه 2 : 22 ؛ اول یوحنا ۶ : قرنتیان 1۶
12 (. و بالاخره، : هنگامی باید پذیرفته شود که توسط دو یا سه شاهد مطرح گردد )اول تیموتائوس ۲
وظیفه اعضای کلیسا این است که در صورت امکان، رهبران خود را از نظر مادی نیز حمایت کنند
2 : )متی 12 -3 : 13 ؛ اول قرنتیان 2 -13 : 11 ؛ اول تیموتائوس ۲ -.) 18
نقش زنان در کلیسا
آیات اصلی
۶ – دبوره، نبیه و رهبر و داور در اسرائیل. : داوران ۶
1 :2 ،1۶ : اعمال 1 -1۴ ، ۶ -8 :21 ، 18 -2 – زنان نیز روح القدس و عطای نبوت را می یابند.
3 – احتمالا فیبی خادمه کلیسا بود و یونیاس رسول. ،1 : رومیان 1۴
3 : اول قرنتیان 11 -1۴ )خصوصا آیه ۲( – زنان دعا و نبوت می کنند.
2۴ : اول قرنتیان 1۶ -3۶ ، ۶2 )خصوصا آیات 2۴ -3۲ ( – زنان در جلسات بی نظمی ایجاد می کنند.
2۴ : غلاطیان 3 -28 – مرد و زن در نظر خدا برابرند.
11 : اول تیموتائوس 2 -1۲ – زنان نباید تعلیم دهند یا بر مردان مسلط شوند.
11 : اول تیموتائوس 3 -13 – زنان به عنوان خادمین در کلیسا خدمت می کنند.
زنان در کلیسا چه نقشی دارند؟
در طول تاریخ کلیسا، به زنان اجازه داده نشده است تا در کلیسا نقش رهبری داشته باشند و معمولا
واعظین، معلمان و شبانان مردان بوده اند. با این حال، در برخی نقاط جهان، گاهی زنان نقش رهبری
را بر عهده گرفته یا تعلیم داده اند، در چند صد سال گذشته، زنان به شکل فزاینده ای خدماتی چون
36
موعظه، تعلیم و شبانی کلیساها را بر عهده گرفته اند. این امر در زمانی به وقوع پیوسته است که در
بسیاری از جوامع نیز آزادی بیشتری به زنان داده شده است.
کتاب مقدس در مورد نقش زنان در رهبری کلیسا چه می گوید؟ پاسخ این است که کتاب مقدس جواب
صریحی به این سوال نمی دهد. بسیاری از کلیساها به زنان اجازه نمی دهند موعظه کنند یا خدمت شبانی
انجام دهند، گرچه بسیاری از همین کلیساها به زنان اجازه می دهند که به عنوان میسیونر موعظه کنند
و تعلیم دهند. از سوی دیگر امروزه، بسیاری از کلیساها به زنان اجازه می دهند تا موعظه کنند، تعلیم
دهند و حتی در سمت شبانی و اسقفی خدمت نمایند.
دعا و نبوت زنان در کلیسا
28 ، پولس رسول به روشنی می فرماید که زنان و مردان در مسیح عیسی یک هستند. : در غلاطیان 3
28 مهمترین آیه ای است که در : همه گناهکاریم و به فیض خدا نیاز داریم. در واقع، غلاطیان 3
مبارزات مسیحیان علیه برده داری در جوامع غربی، به آن استناد شده است. با وجود این، گرچه زن و
مرد در مسیح یک هستند، اما این سخن بدین معنی نیست که در همه زمینه ها کارکردهای یکسانی
دارند. زن و مرد در نظر خدا برابرند، اما ممکن است در کلیسا نقش های متفاوتی داشته باشند. به همین
شکل، اگر چه زن و شوهر هر دو باید مطیع یکدیگر باشند، اما نقش آنان در ازدواج می تواند متفاوت
21 : باشد )به افسسیان ۲ -مراجعه کنید(. » ازدواج مسیحی « : 23 و مقالۀ عمومی
باب های اول و دوم کتاب اعمال نشان می دهد که به هنگام نزول روح القدس در روز پنطیکاست بر
شاگردان که باعث شد آنان قدرت بیابند، هم زنان و هم مردان یکجا حضور داشتند. پطرس در موعظه
روز پنطیکاست، از یوئیل نبی نقل قول می کند که می گوید خدا روح خود را بر غلامان و کنیزان
28 : خواهد ریخت و پسران و دختران نبوت خواهند کرد )یوئیل 2 -1۴ : 22 ؛ اعمال 2 -18 (. در عهد
8 : ۶؛ دوم پادشاهان 22 : 22 ؛ داوران ۶ : عتیق زنان بسیاری بودند که نبوت می کردند )خروج 1۲ -
.)2
11 ، پولس رسول استدلال می کند که عطایای روح القدس به همه داده می شود و نه : در اول قرنتیان 12
۲، پولس در مورد زنانی سخن می گوید که در جلسات کلیسایی : فقط به مردان. و در اول قرنتیان 11
قرنتس نبوت می کردند. هنگامی که پولس رسول می گوید که زنانی که در جلسات کلیسایی دعا و نبوت
می کنند، باید پوشش بر سر خود داشته باشند، از کلام او به روشنی می توان نتیجه گرفت که برای زنان
دعا کردن و نبوت نمودن در جلسات کلیسایی امری پذیرفته شده بود. پولس رسول می گوید که همه باید
2۴ (؛ این سخن یقینا شامل : در جلسات کلیسایی شرکت کرده و سهمی داشته باشند )اول قرنتیان 1۶
حال زنان نیز می شود.
زنان به عنوان شماس و همکار
: بسیاری بر این عقیده اند که زنان می توانند در کلیسا خدمت شماسی انجام دهند. در اول تیموتائوس 3
8-13 ، پولس رسول در مورد مردان و شوهران سخن می گوید. آیه 11 نیز به زنان اشاره می کند. در
و دقیقا » شماسان زن « شماسان هستند یا » همسران « آیه 11 زنانی که مورد اشاره می باشند، احتمالا یا
1 چنین می فهمیم که پولس رسول : مشخص نیست پولس رسول به کدام یک اشاره دارد. از رومیان 1۴
» خادمه « زنی به نام فیبی را تحسین کرده، او را شماس یا خادمه می خواند )در ترجمه فارسی این واژه
12 و ،۴ ،3 : ترجمه شده است، اما در یونانی این واژه همان واژۀ شماس است(. در رومیان 1۴
2 : فیلیپیان ۶ -3 ، پولس به همکاران دیگری اشاره می کند که زن هستند. نام پرسکلا و شوهرش اکیلا
همیشه در کنار یکدیگر ذکر می شود و به نظر می رسد که آنان هر دو خدمت تعلیمی داشتند )اعمال
37
3، نام : 2۴ (. علاوه بر این، بسیاری از علمای مسیحی اعتقاد دارند که در رومیان 1۴ ،18 :18
به یک زن اشاره دارد )این نام یونانی، هم می تواند مونث باشد و هم مذکر(. اگر این نام به » یونیاس «
یک زن اشاره داشته باشد، آنگاه پولس یک زن را رسول می خواند.
رهبران زن
حتی اگر هم زنان در خدمت شماسی مشغول باشند، سوالی که همچنان باقی می ماند، این است که آیا
ایشان می توانند در مقام شبان، کلیسایی را رهبری کنند؟ کتاب مقدس پاسخ صریحی به این سوال
نمی دهد. در نتیجه امروزه کلیساهای مختلف در این مورد از سنن متفاوتی پیروی می کنند. بسیاری از
33 : مسیحیان به اول قرنتیان 1۶ -11 : 3۲ و اول تیموتائوس 2 -1۲ استناد می کنند که در آنها گفته شده
که زنان باید خاموش باشند و اجازه ندارند تعلیم دهند و بر شوهرشان مسلط باشند. این آیات به روشنی
در این مورد سخن می گویند؛ لذا در بسیاری از کلیساها، زنان تنها اجازه دارند به کودکان و زنان دیگر
تعلیم دهند، اما حق ندارند به مردان تعلیم دهند. تقریبا تمامی این کلیساها به زنان اجازه می دهند که در
جلسات کلیسایی دعا کنند یا شهادت دهند؛ اکثر آنها نیز به زنان میسیونر اجازه می دهند تا در کلیساهای
تازه تاسیس شده به مردان تعلیم دهند و برای ایشان موعظه کنند.
گروه دیگری از مسیحیان، این آیات را به شکل دیگری تفسیر می کنند. آنان خاطر نشان می سازند که
درست است که پولس رسول به قرنتیان می گوید که زنان باید خاموش باشند؛ اما در همان رساله به
.)۲ : ایشان می نویسد که زنان به هنگام دعا و نبوت کردن، باید سر خود را بپوشانند )اول قرنتیان 11
3۶ : بنابراین، این مسیحیان بر این عقیده اند که معنی اول قرنتیان 1۶ -3۲ نمی تواند سکوت و خاموشی
کامل زنان باشد، بلکه منظور پولس این است در طول جلسات زنان نباید نظم جلسه را برهم بزنند یا با
صدای بلند سخن بگویند. این احتمال وجود دارد که در زمان پولس، بسیاری از زنان عادت داشتند
درست در وسط جلسات از شوهرانشان سوال کرده، یا ایشان را صدا کنند.
11 : به همین شکل، مسیحیان پیرو این نظریه، در مورد اول تیموتائوس 2 -1۲ معتقدند که پولس به
تیموتائوس می گوید که زنان تعلیم نیافته نباید بر مردان مسلط باشند، بلکه باید مطیع بوده، تعلیم گیرند.
این گروه بر این عقیده اند که کلیسا می تواند تصمیم بگیرد که به زنی که تعلیم یافته و معلم خوبی است،
اقتدار تعلیم دادن بدهد. دبوره در کتاب داوران، نمونه ای از یک زن نبی است که طبق ارادۀ خدا
.)۶ : یهودیان را رهبری کرد )داوران ۶
گروه سومی از مسیحیان نیز هستند که بر این عقیده اند که سخنان پولس صرفا خطاب به تیموتائوس و
قرنتیان و کلیساهای افسس در قرن اول نوشته شده اند. آنان بر این عقیده اند که پولس هرگز این هدف
را در ذهن نداشت که این اصول در کلیساهای عصر حاضر که فرهنگی متفاوت با عصر او دارند، به
کار گرفته شوند. این گروه اشاره می کنند به اینکه پولس برده ای را نزد اربابش پس فرستاد. پولس یقینا
با انجام این کار، برده داری را تایید نمی کند، بلکه برعکس از نوع برخورد و محتوای کلامش می توان
نتیجه گرفت که او از فلیمون انتظار دارد که برده اش را آزاد کند )فلیمون 13-21 (. پولس به همه
سفارش می کند که همدیگر را در خدا ترسی اطاعت کنند؛ فقط زنان نیستند که باید عمل اطاعت را به
21 (. این مسیحیان خاطر نشان می سازند که عیسی موانع فرهنگی را درهم : جا آورند )افسسیان ۲
شکست و برای همه آزادی به ارمغان آورد. از نظر آنان، در جوامعی که قبلا به زنان آزای داده شده
است، بی ایمانان با دیدن رهبران زن در کلیسا لغزش نخواهند خورد. بنابراین، این مسیحیان اعتقاد
دارند که در کلیسا نیز باید به زنان نقش رهبری داده شود.
از آیات کتاب مقدس که به آنها اشاره شد، معلوم می شود که موضوع آنقدرها هم که در ابتدا به نظر
38
می رسد، ساده نیست. در این مورد، هر دیدگاهی که داشته باشیم، نباید اجازه دهیم که سنت کلیسایی
مان، ما را از خواهران و برادرانمان که ممکن است پیرو سنت دیگر باشند، جدا سازد. هیچ ممکن
نیست که یهود باشد یا یونانی، و نه غلام و نه آزاد، و نه مرد و نه زن، زیرا که همۀ شما در مسیح
.)28 : عیسی یک می باشید )غلاطیان 3
39
تعمید آب
آیات اصلی
12 : متی 28 -22 - ... همه امتها را شاگرد سازید ... و ایشان را به اسم اب و ابن و روح القدس تعمید
دهید.
1۴ – هر که ایمان آورده، تعمید یابد، نجات یابد. : مرقس 1۴
۲ - ... اگر کسی از آب و روح مولود نگردد، ممکن نیست که داخل ملکوت خدا شود. : یوحنا 3
38 – توبه کنید و ... به جهت آمرزش گناهان تعمید گیرید. : اعمال 2
1۴ - ... تعمید بگیر و نام خداوند را خوانده، خود را از گناهانت غسل بده. : اعمال 22
3 : رومیان ۴ -۶ – پس چونکه در موت او تعمید یافتیم، با او دفن شدیم.
23 – زیرا همه شما که در مسیح تعمید یافتید، مسیح را در بر گرفتید. : غلاطیان 3
2۲ : افسسیان ۲ -2۴ – مسیح هم کلیسا را محبت نمود ... تا آن را به غسل آب بوسیله کلام طاهر
ساخته ، تقدیس نماید.
۲ – )مسیح( ما را نجات داد به غسل تولد تازه و تازگی ای که از روح القدس است . : تیطس 3
22 - ... دلهای خود را از ضمیر بد پاشیده و بدنهای خود را به آب پاک غسل داده ، : عبرانیان 12
نزدیک بیاییم .
21 – ... که نمونه آن )یعنی نمونه آب طوفان در زمان نوح( یعنی تعمید اکنون ما را : اول پطرس 3
نجات می بخشد، بواسطه برخاستن عیسی مسیح .
تعمید آب چیست؟
تعمید آب یعنی به کار گرفتن آب بر شخص، چه بوسیله پاشیدن، یا ریختن آن بر وی، یا غوطه ور
12 به اسم اب و ابن و روح القدس انجام گیرد. : ساختن او در آن، که بنا به حکم مسیح در متی 28
یهودیان در روزگار عهد عتیق مراسمی شبیه به تعمید آب را به جا می آوردند. این مراسم، ختنۀ پسر
12 : نوزاد، در هشتمین روز پس از تولدش بود )پیدایش 13 -1۶ (. پولس رسول می گوید که ایمانداران
1 : به مسیح نباید مراسم ختنۀ جسمی را به جا آورند )اعمال 1۲ -2(. بسیاری از : 22 ؛ غلاطیان ۲
11 : دانشمندان کتاب مقدس بر این عقیده اند که معنی کولسیان 2 -12 این است که تعمید آب جایگزین
ما توسط خود مسیح مرتبط می شود که در آن » ختنۀ روحانی « ختنه جسمی شده است؛ و این مراسم به
می شود. » بیرون افکنده « طبیعت گناه آلود ما از زندگی ما
۶(. اما این تعمید : یحیای تعمید دهنده به جهت آمرزش گناهان به تعمید توبه موعظه می کرد )مرقس 1
همان تعمید مسیحی نبود. پس از مرگ و قیام مسیح، دیگر تعمید یحیی برای مسیحیان کافی محسوب
2۲ (؛ افسسیانی که قبلا تعمید یحیی را یافته بودند، مجددا به نام خداوند عیسی : نمی شد )اعمال 18
1 : تعمید گرفتند )اعمال 12 -.)۲ : 3 (. اما تنها یک تعمید مسیحی وجود دارد )افسسیان ۶
13 : خود عیسی به دست یحیی در رود اردن تعمید گرفت )متی 3 -13 (. اگر چه عیسی عاری از گناه
1۲ (. در واقع پس : بود و نیازی به توبه نداشت، تعمید گرفت تا تمام عدالت را به کمال برساند )متی 3
.)12 : از تعمید او در آب، روح القدس بر او نازل شد و به او برای خدمت قدرت بخشید )مرقس 1
۲2 (. تعمید مرگ عیسی و قیام او، بنیان تعمید : نامید )لوقا 12 » تعمید « عیسی مرگ خود را بر صلیب
3 : ما است، یعنی دلیلی است برای این نکته که چرا ما می توانیم تعمید یابیم )رومیان ۴ -: ۶ ؛ کولسیان 2
.)21 : 12 ؛ اول پطرس 3
41
کلیسا، از همان ابتدای تاریخ خود، از حکم عیسی پیروی کرده و ایمانداران جدید را تعمید داده است.
:8 ،1۶ : نمونه هایی از تعمید مسیحی که در عهد جدید بیشتر جلب توجه می کنند، عبارتند از: اعمال 2
1 :12 ،33 :1۴ ،1۲ :1۴ ،۶8 :12 ،38 :8 ،12 -۲ . در بسیاری از این آیات، تعمید آب بلافاصله
پس از اعتراف ایمان به مسیح انجام می شود. چند مورد از این موارد، شامل تعمید تمام خانواده می شود
31 :1۴ ،۶8 : )اعمال 12 -.) 33
تعمید منحصر به مسیحیت نیست. قبل از ظهور مسیح، اشخاص غیر یهودی که دین یهود را
یونان باستان نیز از اشخاص » رمزی « می پذیرفتند، اغلب در آب تعمید می گرفتند. در برخی از مذاهب
خواسته می شد تا تعمید گیرند؛ در این مذاهب، به جای آب، خون بر سر تعمید گیرنده چکانده می شد.
چرا باید تعمید آب بیابیم؟
12 (. تقریبا در تمامی : خداوند عیسی به ما حکم کرد که ایمانداران جدید را تعمید دهیم )متی 28
فرهنگها و کشورها، تعمید آب به عنوان نشانه ترک نمودن مذهب قدیمی و گرویدن به مسیحیت تلقی
38 (. عیسی نیز وعده : می شود. این اقدام یکی از گامهای مقدماتی نجات محسوب می شود )اعمال 2
1۴ (. در تاریخ کلیسا، نظرات متفاوتی در مورد رابطه : نجات را با تعمید مرتبط می سازد )مرقس 1۴
تعمید و نجات مطرح شده است.
است، یعنی یکی از طرقی است » ابزار فیض « برخی از مسیحیان بر این عقیده اند که تعمید یکی از
13 ؛ اول : که فیض خدا به ما بخشیده می شود. مهم ترین ابزار فیض، کلام خدا است )رومیان 12
23 (. این دسته از مسیحیان بر این عقیده اند که فیض خدا از طریق تعمید آب نیز شامل حال : پطرس 1
2۴ (. این مسیحیان : ما می شود. حتی در تعمید آب نیز عامل مهم، کلام مکتوب خدا است )افسسیان ۲
معتقدند که ما در تعمید، هم دارای نشانۀ مرئی هستیم )آب(، و هم دارای عطایی درونی و روحانی
)اتحاد با مرگ و قیام مسیح، بخشایش گناهان و عضویت در کلیسا توسط روح القدس(. این مسیحیان بر
این اعتقادند که در تعمیدی که بر اساس ایمان انجام می شود، زندگی ما حقیقتا با مسیح مدفون می شود و
3 : با او قیام می یابیم )رومیان ۴ -.)23 : 12 (، و مسیح را در بر می گیریم )غلاطیان 3 : ۶ ؛ کولسیان 2
38 که می گوید به جهت آمرزش گناهان تعمید گیرید، این مسیحیان : بر اساس کلام پطرس در اعمال 2
: بر این عقیده اند که توسط تعمید آب، ما به شکلی خاص آمرزش گناهان را می یابیم. در اول پطرس 3
21 پطرس در مورد آن تعمیدی می نویسد که اکنون ما را نجات می بخشد ... بواسطۀ برخاستن عیسی
مسیح. پطرس می فرماید که این تعمید، دور کردن کثافت جسم نیست، بلکه شستشوی روحانی است که
نتیجه آن، ضمیر صالح است. به این ترتیب، این دسته از مسیحیان معتقدند که در تعمید، گناهان ما
: 1۴ ؛ افسسیان ۲ : می شود و ضمایر یا وجدانهای ما حقیقتا پاک می گردد )اعمال 22 » شسته « عملا
22 (. از دیدگاه آنان، تعمید عملا ختنۀ روحانی ما و به معنی بیرون : ۲؛ عبرانیان 12 : 2۴ ؛ تیطس 3
11 : کردن بدن جسمانی است )کولسیان 2 -12 (. عیسی فرمود ... اگر کسی از آب و روح مولود
در » آب « ۲(. این مسیحیان معتقدند که واژۀ : نگردد، ممکن نیست که داخل ملکوت خدا شود )یوحنا 3
این آیه، به تعمید آب اشاره می کند، آب به تنهایی هیچ اثری ندارد، اما در آیین تعمید، آب وقتی آنگونه
،)2۴ : 1۴ ؛ افسسیان ۲ : که خدا حکم کرده است، به همراه کلام مورد استفاده قرار می گیرد )مرقس 1۴
موثر واقع می شود. در تعمید، خدا فیض خود را به انسان عطا می کند، اما این فیض باید با ایمان
دریافت شود. بدون ایمان به کلام وعدۀ خدا، ما هیچ بهره ای نمی بریم. تعمید آب به خودی خود ایمان ما
را به کلام وعده خدا تقویت می کند.
بسیاری از مسیحیان این نظر را نمی پذیرند که فیضی خاص در تعمید آب وجود دارد. در کتاب مقدس
41
2 : 1۴ ؛ رومیان 12 Smiley colonthree ،12 : آیات زیادی وجود دارند که تنها ایمان به عیسی )یوحنا 1 -12 ( یا ایمان
23 ( طریق دریافت برکات الهی می دانند. : 13 ؛ اول پطرس 1 :12 ،1۴ : به کلام خدا را )رومیان 1
است. طبق نظر آنان، شنیدن کلام خدا و » ابزار فیض « این مسیحیان بر این عقیده اند که کلام خدا تنها
ایمان داشتن به عیسی، تنها ابزاری است که ما برای نجات یافتن نیاز داریم. این مسیحیان معتقدند که
تعمید آب صرفا نشانه یا نمادی است از اتفاقی که به هنگام ایمان آوردن در ما رخ می دهد. از نظر
آنان، تعمید حقیقتا ما را پاک نمی سازد یا به طریقی خاص آمرزش گناهان را برای ما به ارمغان
نمی آورد، بلکه فقط نمادی است از مرگ ما با مسیح، در برگرفتن او، و ختنه شدن ما توسط او
3 : )رومیان ۴ -11 : 23 ؛ کولسیان 2 : ۲ ؛ غلاطیان 3 -12 (. تعمید از نظر ایشان صرفا نشانه ای است
ظاهری از آن اتفاقی که در هنگام ایمان آوردن، در ما به وقوع می پیوندد. برخی معتقدند که مولود
۲، به تولد جسمی اشاره دارد. برخی دیگر بر این عقیده اند که آب به کلام خدا : شدن از آب در یوحنا 3
اشاره می کند. برخی از این مسیحیان همچنین می گویند که تعمید شهادتی است که فرد در مورد ایمان
خود به جهان می دهد. بنابراین، باید در حضور جمع انجام شود، نه در خلوت. برخی از این مسیحیان
بر این عقیده اند که همانگونه که ختنه در عهد عتیق نشانه ای از عهد خدا با یهودیان بود، تعمید نیز
11 : نشانه ای از عهد خدا با قوم خویش می باشد. آنان در تایید این مدعا، به کولسیان 2 -13 استناد
می کنند.
در مورد معنی تعمید، برخی از مسیحیان دیدگاه نخست را می پذیرند و برخی دیدگاه دوم را. همه آنان
نیز ایمان دارند که از تعلیم کتاب مقدس پیروی می کنند. ما هر دیدگاهی را هم که بپذیریم، نباید دیگران
را که دیدگاه دیگری دارند، داوری کرده، محکوم نماییم.
در ارتباط با این موضوع، سوالات متعددی در باب ضرورت و لازم الاجرا بودن تعمید مطرح
می شود. نخستین سوال این است: اگر ایمانداری بدون تعمید بمیرد، چه اتفاقی می افتد؟ کتاب مقدس
پاسخی قطعی به ما نمی دهد. تقریبا تمامی مسیحیان در این مورد متفق القولند که چنین شخصی نجات
1۴ ، آنچه باعث محکومیت است، ایمان نیاوردن است، نه ت

چگونه عیسی می تواند هم خدا باشد و هم انسان





چگونه عیسی می تواند هم خدا باشد و هم انسان
به همان اندازه که تعلیم تثلیث شگفت انگیز است، تعلیم تجسّم نیز هست. تجسّم یعنی عیسی خدا و انسان
است، درحالیکه یکچگونه عیسی می تواند هم خدا باشد و هم انسان؟
شخص ابدی است. این همان چیزی است که جی آی پکر الهیدان قرن معاصر گفته است: " دراینجا دو
سرّ است بخاطر یک چیز...تعدّد اشخاص در اتحاد با خدا و اتحاد الوهیّت و انسانیت در شخص عیسی
مسیح...هیچ چیز در تخیّل آنقدر خارق العاده نیست که حقیقت تجسّم است." 1
کلیساهای اولیه، تجسّم را بعنوان مهمترین حقیقت ایمان درنظر می گرفتند. بخاطر همین سرانجام آنها
کلیّاتی را تصویب کردند که به اعتقاد کالسدونی معروف است که باورهای ما را در ارتباط با تجسّم
مشخص می کند؛ و اینکه باید به چه چیزیهایی در این ارتباط ایمان داشته باشیم و به چه چیزهایی ایمان
نداشته باشیم. این اعتقاد نامه نتیجۀ شورایی است که بین 8 اکتبر تا 1 نوامبر سال 151 بعد از میلاد در
شهر کالسدون برگذار شد. این اعتقاد نامه معیار تعلیمی کتاب مقدس از تجسّم برای کلیسای ارتودوکس
است که تا به امروز برای سایر شاخه های مسیحیّت نیز بعنوان یک معیار استفاده شده است. 2 پنج
حقیقت تعلیمی تجسّم برپایۀ کتاب مقدس که شورای کالسدون آنرا خلاصه کرده است، بدین ترتیب است:
1. عیسی دارای دو طبیعت است: او خدا و انسان است.
2. هر طبیعت بصورت کامل است: او خدای کامل و انسان کامل است.
3. هر طبیعت متمایز از دیگری است.
1. عیسی تنها یک شخص است.
5. هرچیزی که در وجودیّت طبیعت اوست در همان حال برای شخص خود عیسی هم صادق است.
درک درستی از این حقایق می تواند تمام مشکلات و سردرگمی های ذهنی ما را درمورد تجسّم از بین
ببرد. سؤالاتی از قبیل: چگونه عیسی می تواند هم خدا و هم انسان باشد؟ چرا این باعث نمی شود که او
،) 2 : دو شخص باشد؟ ارتباط تجسّم با تثلیث چیست؟ عیسی چگونه می توانسته گرسنه شود ) متی 1
33 (؟ وقتی روی زمین بوده، چگونه می توانسته هنوز هم خدا باشد؟ آیا عیسی در : بمیرد )مرقس 15
تجسّم بخشی از خصوصیات الهی خود را کنار گذاشت؟ چرا اگر بگوئیم که عیسی بخشی از خداست،
نادرست است؟ آیا عیسی هنوز انسان است و هنوز دارای بدن انسانی خود است؟
عیسی دارای دو طبیعت است: خدا و انسان
اولین حقیقتی که ما بایستی آنرا درک کنیم این است که عیسی یک شخص است که دو طبیعت دارد:
طبیعت الهی و طبیعت انسانی. بعبارت دیگر عیسی هم خداست و هم انسان. ما نتیجتاً به هردوی این
طبیعتها نگاه خواهیم کرد.
عیسی خدا است
کتاب مقدس این تعلیم را نمی دهد که عیسی شخصی است که مطلقاً شباهت خیلی زیادی به خدا دارد و
یا کسی است که بصورت خیلی نزدیکی با خدا راه می رود. در عوض عیسی خود خدای متعال است.
13 می گوید که ما مسیحیان " آن امید و تجلی جلال خدای عظیم و نجات دهندۀ خود ما : تیطس 2
2
عیسی مسیح را انتظار می کشیم." وقتی که توما عیسی قیام کرده را دید، فریاد زد که : " ای خداوند
28 (. به همین ترتیب رسالۀ عبرانیان به ما شهادت مستقیم خدای : من و ای خدای من." ) یوحنا 22
8 ( و انجیل یوحنا : پدر درمورد عیسی را می دهد: " ای خدا تخت تو تا ابدالاباد است." )عبرانیان 1
.) 8 : می نامد ) یوحنا 1 » پسر یگانه خدا « عیسی را
طریق دیگری که کتاب مقدس ثابت می کند که عیسی خداست اینست که کتاب مقدس نشان می دهد که
: 22 و اعمال 18 : 28 ، 22 : عیسی دارای خصوصیات خداست. او همه چیز را می داند )متی 18
22 (. او صاحب تمامی : 13 و یوحنا 1 : 21 ، لوقا 11 : 12 (. او همه جا حضور دارد )متی 11
: 11 15 و مکاشفه 1 : 38 11 ، لوقا 3 : 18 ، یوحنا 11 : 28 ، 21 23 : قدرت است ) متی 8
58 : 8 ، 1 : 8 (. او قائم به ذات خود است و وابسته به هیچ چیز خارج از وجود خود نیست )یوحنا 1
5 (. وجود او از : 11 و 1 : 18 و مکاشفه 12 : 1 (. او حاکم بر هر چیز است ) متی 28 : و 11
.) 11 : 58 (. او خالق ماست ) کولسیان 1 : 1 و 8 : ازل بوده و تا به ابد خواهد بود ) یوحنا 1
بعبارت دیگر همۀ آنچیزی که خدا است، عیسی نیز هست. چونکه عیسی خود خداست.
عیسی مشخصاً پسر خداست
برای درک بهتر مفهموم کامل تجسّم مسیح، ضروری است که از تثلیث نیز آگاهی کافی داشته باشیم.
اعتقاد تثلیث اینست که خدا وجودی یگانه است و این خدای یگانه در سه شخصیت مجزا موجودیت
دارد. این بدین معناست که ما بایستی هر سه شخصیت تثلیث را از همدیگر تشخیص دهیم. پدر، پسر و
یا روح القدس نیست. پسر نیز، پدر و یا روح القدس نیست. روح القدس هم نه پدر است و نه پسر. آنها
هر کدام مرکز تعقل و موجودیت شخصیتی مجزا از هم می باشند. درحالیکه همۀ آنها دارای ذات و یا
طبیعت الهی مشابهی هستند. بنابران این سه شخصیت یک وجود یگانه هستند. ذات الهی چیزی نیست
که بین شخصیتها تقسیم شده باشد تا هر شخصیت یک سوّم آنرا دریافت کند. درعوض هر سه شخصیت
بطور کامل و یکسان صاحب ذات الهی هستند، بطوریکه هر سه بطور کامل و یکسان خدا هستند.
حقیقت اینکه خدا سه شخصیّت در یک وجود است چه ارتباطی با تجسّم دارد؟ برای پاسخ به این سؤال،
اجازه دهید که سؤال دیگری را مطرح کنم. کدام شخصیّت از سه شخصیّت تثلیث در عیسی مسیح
مجسّم می شود؟ هر سه یا فقط یکی از آنها؟ کدام یکی؟ جواب کتاب مقدسی این سؤال این است که تنها
خدای پسر است که مجسّم می شود. نه پدر و نه روح القدس بودند که در عیسی مجسّم شدند. زیراکه
عیسی خداست، امّا او نه پدر است و نه روح القدس. عیسی خدای پسر است.
را تعلیم می دهد؛ این آیه اینطور می گوید که: " » تنها خدای پسر مجسّم شده « 11 حقیقت : یوحنا 1
کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد، پر از فیض و راستی، و جلال او را دیدیم، جلالی شایستۀ پسر
11 (. بنابراین خدای پدر : 18 و 3 : یگانۀ پدر." در این متن، کلمه، همان خدای پسر است ) یوحنا 1
و یا روح القدس نبودند که انسان شدند، بلکه خدای پسر.
همینطور در تعمید عیسی می بینیم که خدای پدر اینطور شهادت می دهد: " تو پسر حبیب من هستی که
22 (. او نگفت: " تو من هستی و من از خودم خشنودم." درعوض پدر : به تو خشنودم." ) لوقا 3
اظهار کرد که عیسی پسر است، پسر او؛ و اینکه عیسی مایۀ خشنودی اوست. در همین آیه می بینیم که
در آنجا » به هیأت جسمانی مانند کبوتری « روح القدس از پدر و پسر مجزا است، زیرا که روح القدس
حضور دارد.
چرا آنقدر مهم است که بدانیم عیسی مسیح فقط خدای پسر است؟ اگر این حقیقت را درک نکنیم در
3
شناسایی هویّت ناجیمان دچار اشتباه شده ایم. علاوه بر آن قویاً این موضوع بر درک ما از تثلیث تأثیر
می گذارد. اگر فکر کنیم که عیسی پدر و یا روح القدس است در دعاهیمان به شدّت سردرگم می شویم.
و بالاخره اگر اعتقاد ما این است که خدای پدر بود که در عیسی مجسّم شد، این یک بدعت به حساب
می آید.
عیسی انسان است
واضح است که اگر عیسی خداست، او همیشه خدا بوده است. زمانی نبوده که او یکدفعه خدا شود، زیرا
که خدا ابدی است. ولی عیسی همیشه انسان نبوده. معجزۀ خارق العاده این است که این خدای ابدی در
حدود 2222 سال پیش در رویداد تجسّم، انسان می شود. تجسّم یعنی خدای پسر انسان می شود. این
رویداد عالی است که ما آنرا در کریستمس جشن می گیریم.
ولی منظور چیست، وقتی می گوئیم که خدای پسر انسان شد؟ منظور این نیست که به یک انسان تبدیل
شد، یا از خدا دست کشید و شروع کرد به انسان شدن. همانطور که در آیه های بالا دیدیم، عیسی ذره
ای از الوهیّتش را در تجسّم کنار نگذاشت. درعوض همانطوریکه یک الهیدان قدیمی می گوید: " باقی
ماند، آنچه که بود، شد آنچه که نبود. عیسی مسیح خدای نیست منهای یکسری عناصر الهی، بلکه
خدایی است بعلاوۀ همۀ آنچیزی که خود خلق کرد تا انسانیت را دربرگیرد. " 3 بنابراین عیسی در
تجسّم هیچکدام از خصوصیات الهی اش را کنار نگذاشت و صاحب کل آنها باقی ماند. چونکه اگر هر
کدام از خصوصیات الهی اش را کنار می گذاشت، دیگر نمی توانست خدا باشد.
به همان اندازه که حقیقت الوهیّت میسح مهم است، انسانیّت او نیز مهم می باشد. یوحنای رسول واضحاً
: هر کسی که انسان بودن عیسی را انکار می کند را از روح دجّال )ضد مسیح( می داند )اول یوحنا 1
1 (، خسته : 3 و غلاطیان 1 : 2 3 و دوم یوحنا 3 (. واقعیت تولد عیسی از یک انسان مادر ) لوقا 2
2 ( و تجربۀ : 28 (، گرسنه شدنش ) متی 1 : 1 (، تشنه شدن او ) یوحنا 12 : شدن او ) یوحنا 1
) 35 : 12 (، گریستن و متأثر شدن ) یوحنا 11 : تمامی احساسات انسانی مثل متعجب شدن ) متی 8
خود انسانیّت او را نشان می دهند.
عیسی انسانی بدون گناه است
بسیار مهم است که بدانیم عیسی مسیح دارای طبیعت گناه آلود نیست و اگرچه در هرچیز مورد آزمون
15 ( ولی هرگز مرتکب گناه نشد. بنابراین عیسی یک انسان کامل و بی : قرار گرفت ) عبرانیان 1
نقص است و تمامی آزمایشهای انسانی را تجربه نموده است. نجات دهنده ای را داریم که ما را کاملاً
درک می کند، چونکه انسان است و می تواند به ما حقیقتاً در تمامی وسوسه ها کمک کند، چونکه
هرگز مرتکب گناهی نشده است. این واقعیتی عالی است که محل تسلی ماست و مسیحیت را از تمامی
مذاهب دیگر جدا می سازد.
هر طبیعت تمام و کامل است
باهم به کتاب مقدس نگاه کردیم و دیدیم که عیسی هم خداست و هم انسان. دومین حقیقتی که ما بایستی
بفهمیم، این است که هرکدام از طبیعتهای عیسی مسیح کامل هستند. بعبارت دیگر عیسی، انسان کامل و
خدای کامل است. یا به قولی 122 % خدا و 122 % انسان است.
4
عیسی کاملاً خداست
ما قبلاً دیدیم که هر شخص از شخصیتهای تثلیث، خدای کامل هستند. شخصیتهای تثلیث هر کدام، یک
سوّم خدا نیستند، بلکه هرکدام خدای کامل هستند. پس عیسی از آنجایی که خدای پسر تجسم شده است،
کاملاً خدا نیز هست. این بدان معنی است که هر چیز که برای خدا بدون ضرورت دارد، درمورد
عیسی نیز صادق است. عیسی بخشی از خدا و یا یک سوّم خدا نیست، درعوض او خدای کامل است.
.) 2 : " در وی از جهت جسم، پری الوهیّت ساکن است." ) کولسیان 2
عیسی کاملاً انسان است
مهم است که بدانیم وقتی می گوئیم عیسی انسان است، منظور این نیست که قسمتی از او انسان است.
منطور این است که او کاملاً انسان است، یعنی هرچیزی که به سرشت حقیقی انسان تعلق دارد،
درمورد او نیز صادق است. او حقیقتاً مانند یکی از ما انسانها است.
: واقعیت انسانیّت کاملش، وقتی مشخص می شود که بدانیم که او دارای بدن حقیقی انسانی ) لوقا 21
38 ( بود. عیسی فقط : 52 ( و دارای روح انسانی ) متی 21 : 32 (، دارای یک ذهن انسانی ) لوقا 2
شبیه یک انسان نیست. او تنها صاحب بخشی از جوانب ضروری سرشت انسانیت کامل نیست، بلکه او
صاحب همۀ انسانیت کامل است.
مطلع بودن از تمامی عقاید غلط درمورد مسیح، می تواند برای زندگی مسیحی ما مفید باشد. زیرا اگر
بدانیم، چه چیزهایی هستند که نبایستی باور داشته باشیم، به ما کمک می کنند تا تصویر کاملتری از
چیزهایی که بایستی اعتقاد داشته باشیم را شکل دهیم. یکی از عقاید غلطی که در شورای کالسدون رد
شد این تعلیم بود که " شخص عیسی مسیح، بدن انسانی داشته، ولی ذهن و روح او انسانی نبوده است؛
و ذهن و روح مسیح از ذات الهی پسر خدا بودنش نشأت می گیرند." 1 چونکه این عقیده باور ندارد
که عیسی مسیح دارای ذهن و روح انسانی است، پس انسان کامل و حقیقی بودنش را منکر می شود.
این عقیده مسیحی را معرفی می کند که نیمه بشری است؛ که تنها بدن انسانی دارد و ذهن و روحش با
طبیعت الهی جایگزین شده اند. ولی همانطور که دیدیم، عیسی انسان کامل است، مثل یکی از ما. او
دارای همۀ عناصر اساسی خدا بودن، و همۀ عناصر اساسی بشر بودن مثل بدن انسانی، ذهن انسانی و
روح انسانی، ارادۀ انسانی و احساسات انسانی است. ذهن انسانیش با ذهن الهیش جابجا نشده، درعوض
او هم دارای ذهن انسانی است و هم ذهن الهی. بخاطر همین دلایل است که وقتی این عبارات را بکار
عیسی خداست در پوست « یا » عیسی خدا درجسم است « : می بریم، ممکن است گمراه کننده باشند
.» )جلد( بشری
عیسی انسان کامل و خدای کامل تا به ابد باقی می ماند
برای بسیاری از مردم مشخص است که عیسی تا به ابد خدا باقی می ماند. اما بنا به دلایلی، اعتقاد به
اینکه عیسی تا ابد انسان باقی می ماند، برای ما سخت است. همین الان که اینرا می خوانید، او انسان
است و تا به ابد انسان نیز باقی می ماند. کتاب مقدس کاملاً واضح نشان می دهد که عیسی با همان
32 ( و با همان بدن بصورت انسان به : بدنی که با آن مرد، جسماً از مردگان قیام کرد ) لوقا 21
52 51 (.اگر بسادگی بدن زمینی خود را در خاک دفن : 2 و لوقا 21 : آسمان صعود کرد ) اعمال 1
می کرد و وقتی به آسمان میرسید انسان نمی بود، دیگر انجام اینکارش معنی نداشت.
عیسی انسانیّت خود را با بدن مادی اش ادامه خواهد داد و هنگام صعودش، این واقعیت را تأیید کرد که
5
هنگام برگشتنش، باز هم انسان خواهد بود و با همین بدن انسانی برخواهد گشت. او بصورت جسمانی
21 می گوید که عیسی در هنگام بازگشتش " شکل جسد ذلیل ما را : بازگشت خواهد کرد. فیلیپیان 3
تبدیل خواهد نمود تا بصورت جسد مجید او مصّور شود. " این آیه مشخص می کند که عیسی هنوز
می نامد. » جسد مجید او « صاحب بدن انسانی خود است، امّا بدن )جسد( جلال یافته. پولس رسول آنرا
و زمانی که برگردد هنوز آنرا دارد، چونکه این آیه می گوید که بدنهای ما را تبدیل خواهد کرد تا شبیه
بدن خود گردد. و بعد عیسی و همۀ مسیحیان باهم با این بدنها تا به ابد زیست خواهند کرد، زیرا که بدن
1 : 12 (، زیرا که جاودانی است ) دوم قرنتیان 5 : قیام کرده هرگز از بین نمیرود ) اول قرنتیان 15
.)
چرا اصلاً عیسی انسان شد و چرا تا به ابد انسان می ماند؟ رسالۀ عبرانیان می گوید، بخاطر اینکه او
بتواند نجات دهندۀ مناسبی باشد تا همۀ احتیاجات ما را برآورده سازد. " در هر امری مشابه برادران
13 : خود شود تا در امور خدا رئیس کهنه کریم و امین شده، کفارۀ گناهان قوم را بکند." ) عبرانیان 2
(. توجه داشته باشید که اولاً عیسی انسان شد تا برای گناهان ما بمیرد. او انسان شد تا بتواند، جریمۀ
گناهان انسانها را پرداخت کند. دوماً این آیه می گوید که چون عیسی انسانی است شبیه به ما، پس قادر
است که کاهن اعظم )رئیس کهنه( بخشنده )کریم( و وفادار )امین( باشد. انسانیتش او را قادر می کند
که ما را کاملاً درک کند و با ما بطور کامل همدردی کند. دقیقاً نمی دانم، ولی باور دارم که نداستن این
حقیقت که عیسی در جسد انسانی خود، هنوز انسان است، ممکن است برای راحتی و ایمان ما بسیار
مخرّب باشد. چونکه اگر او در آسمان انسان نباشد، با دانستن اینکه او نمی تواند کملاً با ما همدردی
کند، چگونه می توانیم راحتی داشته باشیم؟ برعکس او می تواند کاملاً با ما همدردی کند و کاهن
اعظمی وفادار باشد تا آنچیزی را که ما تجربه می کنیم، بفهمد؛ نه بخاطر اینکه یکبار انسان شده و
روی زمین آمده، بلکه بخاطر اینکه تا ابد همان انسانیتش را دارد.
هر کدام از طبیعتهای عیسی، مجزا از هم باقی می مانند
حقیقت خدای کامل و انسان کامل بودن عیسی، بخوبی توسط مسیحیان درک می شود. ولی برای درک
عمیقتر تجسّم بایستی یک قدم جلوتر رفت. بایستی بدانیم که هر دو طبیعت مسیح مجزا از هم باقی مانده
و خصوصیات خود را حفظ می کنند. این به چه معنی است؟ یعنی: اولاً هیچکدام از ذاتها، خصوصیات
اساسی دیگری را دگرگون نمی سازند. دوماً که این دو ذات با یکدیگر در ذات سوم اسرارآمیزی
مخلوط نمی شوند.
اولاً اشتباه است، اگر فکر کنیم که دو طبیعت عیسی باهم مخلوط شده و ذات سوّمی را شکل داده اند.
این یکی از بدعتهایی بود که کلیسای اولیه مجبور بود با آن مقاومت کنند. این بدعت اینگونه تعلیم می
دهد که " ذات انسانی عیسی برداشته شده و در ذات الهی او جذب شده است؛ طوریکه هردوی این
ذاتها تغییر کرده و یک نوع ذات سوّمی بوجود آمده است. قیاس آن می تواند اضافه کردن یک قطره
جوهر به یک لیوان آب باشد که نتیجه اش، چیزی است که نه جوهر خالص است و نه آب خالص، بلکه
یک نوع مادۀ ثالث، یعنی مخلوطی حاوی آب و جوهر تغییر یافته. به همین ترتیب در این اعتقاد، تعلیم
داده می شود که عیسی مخلوطی از عناصر الهی و هم انسانی است؛ طوریکه هر دو به شکلی تغییر
یافته و ذات سومی را شکل می دهند." 5 این نگاه، اصلاً کتاب مقدسی نیست، چونکه هم انسانیت و هم
الوهیّت مسیح را زیر سؤال می برد. زیرا اگر واقعاً هر دو طبیعت عیسی باهم مخلوط می شدند، او
حقیقتاً دیگر نه خدای کامل و نه انسان کامل است، بلکه دارای موجودیتی کاملاً متفاوت خواهد بود که
6
مخلوطی از هر دو طبیعت است.
دوماً اگر ما حتی بپذیریم که ایندو طبیعت باهم ادغام نمی شوند و ذات ثالثی ر ا شکل نمی دهند، ولی
درهمانحال فکر کنیم که این دو ذات همدیگر را تغییر می دهند، در اشتباه هستیم. مثلاً اگر اینطور
استنباط کنیم که ذات انسانی عیسی به شکلی تبدیل به ذات الهی شده و یا ذات الهی او تبدیل به ذات
انسانی شده، کاملاً در اشتباه هستیم. برعکس، هر کدام از طبیعت های عیسی مجزا از هم باقی مانده و
تمامی خصوصیات فردی خود را حفظ کرده و تبدیل نیافتند. همانطوریکه شورای کالسدون خاطر نشان
کرد که "...تمایز وجودی ایندو طبیعت، به هیچ وجه با اتحاد آنها از بین نمی رود، درعوض
خصوصیات وجودی هریک بطور کامل حفظ می شوند..." 1 طبیعت انسانی عیسی، فقط انسانی است
و بس. طبیعت الهی او نیز، فقط الهی است و بس. بعنوان مثال این طبیعت انسانی عیسی نبود که با
اتحادش با خدای پسر از همه چیز مطلع شد و همینطور طبیعت الهی او از چیزی ناآگاهی نداشت. اگر
هر کدام از طبیعتها عیسی متحمل تغییر در ذات خود شود، عیسی دیگر حقیقتاً نه خدای کامل است و
انسان کامل.
عیسی تنها یک شخص است
تا حالا از الوهیّت و انسانیّت عیسی دریافتیم که او دارای دو طبیعت است: طبیعت الهی و طبیعت
انسانی، هر کدام کامل و بی نقص که مجزا از هم باقی مانده و باهم در طبیعت جدید دیگری مخلوط
نمی شوند؛ و بالاخره اینکه عیسی تا به ابد خدا و انسان باقی می ماند.
اما اگر عیسی دارای دو طبیعت است، آیا بدین معنی است که او دو نفر است؟ نه، اینطور نیست.
عیسی یک شخص است و یک شخص هم باقی می ماند. تنها یک مسیح وجود دارد. کلیسا از نظر
تاریخی این حقیقت را اینطور بیان نموده : " عیسی دو طبیعت متحد است که در یک شخص تا به ابد
وجود دارد."
در این مضمون، نگاه تاریخی دیگری وجود دارد که بایستی از آن آگاهی داشته باشیم. این نگاه،
درعین حال که اعتقاد دارد که عیسی خدای کامل و انسان کامل است، منکر می شود که عیسی تنها
یک شخص است. بر طبق نگاه این اعتقاد، دو شخص مجزا از هم، مانند دو طبیعت در عیسی وجود
دارند. بر خلاف این اعتقاد، کتاب مقدس کاملاً در این مورد روشن است که عیسی در عین داشتن دو
طبیعت، تنها یک شخص است. بعبارت دیگر، دو عیسی مسیح وجود ندارد. با وجود ثنویّت در
طبیعتها، او دو عیسی مسیح نیست، بلکه یک. در حالیکه این دو طبیعت مجزا از هم باقی می مانند، امّا
طوری باهم متحد شده اند که یک شخص را شکل می دهند.
اگر ساده نگاه کنیم، مسیح در یک معنی مشخص، دو است و در مفهوم متفاوت دیگر، یک است. او دو
است، از این بابت که دارای دو طبیعت واقعی و کامل، الهی و انسانی است؛ و یک است، چونکه با
وجود « وجود اینکه طبیعتهای او مجزا از هم باقی می مانند، طوری با هم وجودیت دارند که یک
را شکل می دهند. بعبارت دیگر دو طبیعت، همان عیسی می باشند و مشخصاً یک شخص » واحد
واحد. همانطوریکه اعتقادنامۀ کالسدون می گوید: " مسیحی تصدیق می شود که در دو طبیعت...در
کنار هم یک شخص متحد را، نه مجزا از هم و نه تفکیک شده در دو شخص، بلکه یک شخص واحد،
همان پسر یگانه، خدا، کلمه، خداوند عیسی مسیح را تشکیل می دهد... "
7
شواهدی که نشان می دهند عیسی مسیح، یک شخص واحد است
با هم به سه قسمت از کتاب مقدس که درمورد طبیعت های مجزا از هم مسیح، با وجود یک شخص
واحد بودن او تعلیم می دهند، نگاه می کنیم.
که در یک شخص اتحاد یافته اند در کتاب مقدس » یک وجود واحد « 1. هر دو طبیعت عیسی بعنوان
11 چنین می خوانیم که " کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد." اینجا : ارئه می شود. ما در یوحنا 1
دو طبیعت دیده می شوند: کلمه )الوهیتش( و جسم )انسانیتش(. اما هنوز ما دراینجا یک شخص را می
مستلزم پذیرش یک اتحاد بین دو طبیعت » گردیدن « بینیم، چونکه می خوانیم که کلمه جسم گردید. واژۀ
است که یک چیز واحد، یعنی یک شخص را شکل می دهند. به همین خاطر اگر آنها یک شخص واحد
را شکل نمی دادند، چه دلیلی داشته که یوحنا بنویسد، کلمه جسم گردید؟ مطمئناً نمی توانسته به این
شد، چونکه برخلاف تعلیم کتاب مقدس درمورد متمایز بودن » تبدیل « معنی هم باشد که کلمه به جسم
: 3 ، غلاطیان 1 : دو طبیعت است. آیات بیشتری که درمورد این موضوع وجود دارند در رومیان 8
2 3 یافت می شوند. : 11 11 و اول یوحنا 1 : 11 ، عبرانیان 2 : 1 ، اول تیموتاؤس 3
استفاده نکرد، بلکه همیشه از ضمیر » ما « 2. عیسی وقتی از خودش صحبت می کرد، هرگز از ضمیر
استفاده می کرد. » من «
3. بسیاری از قسمتهای انجیل اشاره به هر دو طبیعت مسیح دارند، امّا مشخصاً یک شخص مد نظر
است. غیرممکن است وقتیکه آیات ذیل که مشخصاً دو طبیعت عیسی را اثبات می کنند را بخوانید،
نتیجه بگیرید که عیسی دو شخص است. " زیرا آنچه از شریعت محال بود، چونکه به سبب جسم
ضعیف بود، خدا پسر خود را شبیه جسم گناه و برای گناه فرستاده، بر گناه در جسم فتوا دهد." )
3 (. " لیکن چون زمان به کمال رسید، خدا پسر خود را فرستاد که از زن زاییده شد و : رومیان 8
1 (. " که چون در صورت خدا بود، با خدا برابر بودن را : زیر شریعت متولد..." ) غلاطیان 1
غنیمت نشمرد، لیکن خود را خالی کرده، صورت غلام را پذیرفت و در شباهت مردمان شد. " )
.) 1 3 : فیلپیان 2
تا حالا با هم مشاهده کردیم که عیسی مسیح دو طبیعت در یک شخص واحد است. همچنین دیدیم که چه
مواردی در این موضوع دخیل بودند. حالا ما یکی از مصادیق مهم این مسئله، که بایستی به ما در
کامل کردن درک و تصویرمان از تجسّم کمک کند را با هم بررسی می کنیم.
مصداق: با وجود اینکه چیزهایی که در مورد یک طبیعت مسیح صادقند و درمورد طبیعت دیگرش
صادق نیستند، برای شخص مسیح مصداق دارند.
همانطوریکه قبلاً این واقعیت را دیدیم که مسیح دو طبیعت است؛ بدین معنی که چیزهایی که درمورد
طبیعت انسانیش صادق است، درمورد طبیعت الهی اش صادق نیست. و چیزهایی که درمورد طبیعت
الهی اش صادق است درمورد طبیعت انسانی اش صادق نیست. مثلاً طبیعت انسانی اش گرسنه شد، امّا
طبیعت الهی اش هرگز نمی تواند گرسنه شود. پس وقتی عیسی روی زمین گرسنه شد، این طبیعت
انسانی او بود که گرسنه شد نه طبیعت الهی اش.
امّا حقیقتی که الآن درحال درک آن هستیم این است که خاصیّت اتحاد دو طبیعت در یک شخص یعنی
اینکه: چیزهایی که برای یک طبیعت مسیح انجام می شوند و مصداق دارند، به همین شکل برای خود
شخص مسیح نیز انجام شده و مصداق دارند. بعبارت دیگر چیزهایی که توسط یک طبیعت انجام می
شود، می توان درنظر داشت که توسط شخص خود مسیح انجام شده است. به همین شکل، چیزهایی که
برای یک طبیعت مصداق دارد، ولی برای طبیعت دیگر مصداق ندارد، برای شخص مسیح بطور کلّ
8
مصداق دارد. این به چه معنی است؟ در بیان ساده تر، اگر چیزی است که تنها یک طبیعت مسیح آنرا
انجام داده، او هنوز می تواند بگوید که " من آنرا انجام داده ام! "
مثالهای زیادی در کتاب مقدس داریم که نشان دهندۀ این واقعیت هستند. بعنوان مثال عیسی در یوحنا 8
58 می گوید: " ...پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم." طبیعت انسانی عیسی قبل از ابراهیم :
وجود نداشته است، این طبیعت الهی عیسی است که بصورت ابدی قبل از ابراهیم وجود داشته است.
ولی از آنجایی که مسیح یک شخص واحد است، می تواند بگوید که قبل از اینکه ابراهیم باشد، او
هست.
مثال دیگر، مرگ مسیح است. هیچ وقت نبایستی مرگ مسیح را مرگ خدا دانست. این انسان است که
می میرد و طبیعت انسانی عیسی بود که مرد. اگرچه طبیعت الهی مسیح نمرد، امّا بخاطر اتحاد دو
طبیعت او در شخص او، می توانیم بگوئیم که شخص عیسی مسیح متحمّل مرگ شد. بخاطر همین
است که گرودم می گوید: " بخاطر اتحاد طبیعت انسانی عیسی با شخص خود عیسی، طبیعت الهی اش
چیزی مانند مرگ را چشید. خود شخص مسیح، مرگ را تجربه کرد. " 3
تا حالا از این متعجّب نشدید که عیسی در انجیل می گوید که از روز و ساعت آمدنش بی خبر است )
13 (. اگر عیسی خداست، پس : 31 (، اگرچه خود واقف به همه چیز است ) یوحنا 21 : متی 21
چگونه از روز بازگشت دوباره اش بی خبر است؟ این زمانی برای ما حل می شود که بدانیم عیسی
یک شخص است با دو طبیعت. پاسخ این است که در خصوص با طبیعت انسانیش، او دارای تمامی
دانش نیست. بخاطر همین او در طبیعت انسانی اش، حقیقتاً از روز و ساعت آمدنش مطلع نبود. امّا در
طبیعت الهی اش او صاحب تمامی دانش است و در طبیعت الهی اش می دانسته که چه زمانی بر می
گردد.
حالا این قسمت، قسمت جذاب بحث ماست. از آنجایی که دو طبیعتش در شخص او با هم متحّد شده اند،
بخاطر حقیقت ندانستن زمان بازگشتش توسط طبیعت انسانیش، شخص خود مسیح نمی دانست که او
چه زمانی دوباره باز می گردد. پس شخص عیسی مسیح خود می تواند بگوید که " از آن روز و
31 (. امّا در همان : ساعت هیچ کس اطلاع ندارد، حتی ملائکه آسمان جز پدر من و بس." ) متی 21
زمان، بخاطر طبیعت الهی اش، می توانیم بگوئیم که شخص مسیح می دانسته که چه زمانی بازگشت
خواهد کرد. بی خبری و آگاهی از زمان بازگشتش، هر دو در مورد شخص مسیح صادق است، امّا
البته به طرق مختلف. شخص مسیح در طبیعت انسانیش از بازگشتش بی خبر بود. در همان زمان،
شخص مسیح، البته در طبیعت الهی اش، می دانسته که چه زمانی بازمی گردد. بنابراین مسیح خودش
هم می دانست و هم نمی دانست که چه زمانی بازمی گردد.
نتیجه گیری
ما شواهدی را بر اساس کتاب مقدس با هم مرور کردیم که نشان دهندۀ این حقیقت است که عیسی مسیح
خدای پسر، دارای دو طبیعت انسانی و الهی است که هر طبیعت کامل و مجزا از هم باقی می ماند.
علاوه برآن مسیح یک شخص واحد است، بطوریکه چیزهایی که برای هر کدام از طبیعتهایش صادق
می باشند، برای شخص او نیز صادق است.
ارتباط این حقایق با ما بایستی کاملاً روشن باشد؛ چونکه این حقایق برای ما روشن می سازند که مسیح
کیست؟ دانستن این حقایق بر نحوۀ دید شما از مسیح تاًثیر بسزایی دارد و انجیلی را که به زندگی او
وابسته است را برای شما زنده تر می سازد. بنابراین، این درک باعث می شود که صمیمیّت ما با
9
مسیح عمیق تر شود.
علاوه بر آن، درک غنی تر از تجسّم خدای پسر، بایستی قویاً باعث ارتقاء پرستش ما شود. ما بخاطر
این حقیقت که خدای پسر ابدی برای همیشه انسان شده، مملوء از حیرت و شادی خواهیم شد. قدر
ارزش مسیح برای ما افزایش می یابد. و بالاخره با داشتن درک عمیقتر از اینکه او واقعاً کیست، ایمان
ما به او تقویت می گردد.
اتحاد الوهیّت و انسانیّت در شخص واحد مسیح باعث می شود که ما همۀ آنچیزی که به آن احتیاج
داریم را در منجیمان بیابیم. چقدر پرجلال است؛ او قادر مطلق است و کسی نمی تواند بر او چیره
شود، چونکه عیسی خداست. تنها او نجات دهندۀ مکفی ماست، زیرا که عیسی خداست. ما ایماندارن را
درامان و امنیّت حفظ می کند و دیگر هلاک نمی شویم، چونکه عیسی خداست. ما یقیین داریم که برای
انجام احکامی که به ما دستور انجامشان را داده، توانمندمان می سازد، چونکه عیسی خداست. و
سرانجام تمام مردم، وقتی که او باز می گردد تا دنیا را قضاوت کند، به او پاسخگو خواهند بود، چونکه
عیسی خداست.
او تمام چیزهایی که ما تجربه می کنیم، را تجربه کرده است، چونکه عیسی انسان است. او می تواند
صمیمانه ما را درک کند، زیراکه عیسی انسان است. وقتی ما به نهایت مرز ضعفهای انسانیمان می
رسیم، او که کاهن اعظم دلسوز ماست، به داد مان می رسد، چونکه عیسی انسان است. می توانیم با او
براحتی ارتباط برقرار کنیم، چونکه دور و نامرتبط نیست، زیراکه عیسی انسان است. نمی توانیم
شکایت کنیم که خدا نمی تواند حال ما را بفهمد، چونکه عیسی انسان است. او همه چیز را پیش تجربه
کرده است.
بالاخره ما نیاز داریم که بتوانیم از حقیقت الوهیّت و انسانیّت عیسی و الحاق مشخص ایندو باهم در
شخص واحد عیسی مسیح، دفاع کنیم. پس به حفظ کردن آیه هایی بپردازیم که تعلیم می دهند که عیسی
هم خداست و هم انسان، تا اینکه قادر باشیم رابطۀ دو طبیعت عیسی را برای دیگران تشریح کنیم.
همگی ما در انتظار روزی هستیم که او را رو در رو بینیم. تا آمدن آنروز، باشد که این امید فرحبخش،
الهام بخش ما برای جد و جهد در خدمت و پرشتش او باشد.
11
حیات ابدی و جاودان
ما مسیحیان به حیات ابدی و جاودان و زندگی در ملکوت خدا و در حضور خداوند ایمان داریم. زندگی
ابدی که با ایمان آوردن به یگانه فرزند خدا، عیسی مسیح خداوند که بخاطر فدیۀ گناهان ما به صلیب
رفت و سه روز در عالم مردگان قرار گرفت و بعد از آن قیام کرد و بر مرگ پیروز شد و زندگی ابدی
را به ما عطا کرد. کتاب مقدس دربارۀ حیات جاودان و ابدی چنین میفرماید:
مزامیر باب 121 آیه 8
8 خداوند مراقب رفت و آمد توست و همیشه از تو محافظت خواهد نمود.
متی باب 2۲ آیه ۶۴
۶۴ و این اشخاص به کیفر ابدی می رسند، ولی نیکوکاران به زندگی جاوید خواهند پیوست .
مرقس باب 12 آیه 32
32 خدا به او صد برابر بیشتر خانه ، برادر، خواهر، مادر و فرزند و زمین خواهد داد، همراه با رنج
و زحمت . تمام اینها در این دنیا از آن او خواهد بود و در عالم آینده نیز زندگی جاوید نصیب او خواهد
شد.
مرقس باب 12 آیه 2۴ تا 23
2۴ ”ولی درباره روز قیامت و زنده شدن مردگان ، مگر سرگذشت موسی و بوته سوزان را در کتاب
تورات نخوانده اید؟ در آنجا خدا به موسی فرمود: من خدای ابراهیم ، خدای اسحاق و خدای یعقوب
هستم . 23 ”در واقع خدا به موسی می گفت که این اشخاص با اینکه صدها سال از مرگشان می گذرد،
ولی ایشان در نظر او زنده اند، و گرنه برای شخصی که در قید حیات نیست ، لازم نیست بگوید من
خدای او هستم . حالا می بینید چقدر در اشتباهید!”
یوحنا باب 3 آیه 1۶ تا 1۴
1۶ همانگونه که موسی در بیابان مجسمه مار مفرغی را بر چوبی آویزان کرد تا مردم به آن نگاه کنند
و از مرگ نجات یابند، 1۲ من نیز باید بر صلیب آویخته شوم تا مردم به من ایمان آورده ، از گناه
نجات پیدا کنند و زندگی جاوید بیابند. 1۴ زیرا خدا بقدری مردم جهان را دوست دارد که یگانه فرزند
خود را فرستاده است ، تا هر که به او ایمان آورد، هلاک نشود بلکه زندگی جاوید بیابد.
یوحنا باب 3 آیه 3۴
3۴ خدا کسانی را که به فرزند او ایمان آورند، نجات می دهد و زندگی جاوید نصیبشان می سازد. ولی
کسانی که به او ایمان نیاورند و از او اطاعت نکنند، هرگز بحضور خدا راه نخواهند یافت ، بلکه
گرفتار خشم او خواهند شد.”
11
یوحنا باب ۲ آیه 32 تا ۶2
32 ”شما کتاب آسمانی تورات را با دقت بخوانید، چون عقیده دارید که به شما زندگی جاوید می دهد.
درصورتی که همان کتاب به من اشاره می کند و مرا به شما معرفی می نماید. ۶2 با اینحال شما نمی
خواهید نزد من بیایید تا زندگی جاوید را بدست آورید.
یوحنا باب ۴ آیه ۶3 تا ۲8
۶3 ”این حقیقت بزرگی است که به شما می گویم که هر که به من ایمان آورد، از همان لحظه ، زندگی
جاوید دارد. ۶8 من نان حیات هستم . ۶2 پدران شما در بیابان آن نان را خوردند و عاقبت مردند. ۲2
اما هر که از این نان آسمانی بخورد، تا به ابد زنده می ماند. ۲1 آن نان زنده که از آسمان نازل شد،
منم . هر که ازاین نان بخورد، تا ابد زنده می ماند. این نان در واقع همان بدن من است که فدا می کنم
تا مردم نجات یابند.” ۲2 مردم با شنیدن این سخن ، باز اعتراض کرده ، به یکدیگر گفتند: “عجب
حرفی می زند! چطور می خواهد بدنش را به ما بدهد تا بخوریم ؟” ۲3 پس عیسی باز فرمود: “این که
می گویم عین حقیقت است : تا بدن مسیح را نخورید و خون او را ننوشید، هرگز نمی توانید زندگی
جاوید داشته باشید. ۲۶ ولی کسی که بدنم را بخورد و خونم را بنوشد زندگی جاوید دارد، و من در
روز قیامت او را زنده خواهم ساخت . ۲۲ چون بدنم خوراک واقعی و خونم نوشیدنی واقعی است . ۲۴
به همین دلیل ، هر که بدنم را بخورد و خونم را بنوشد، در من خواهد ماند و من در او. ۲3 من به
قدرت پدرم خدا زندگی می کنم ، همان که مرا به این دنیا فرستاد. شخصی نیز که در من است ، به
قدرت من زندگی می کند. ۲8 نان واقعی منم که از آسمان آمده ام . نانی که اجداد شما در بیابان
خوردند، نتوانست ایشان را برای همیشه زنده نگهدارد. اما هر که از این نان بخورد، برای همیشه زنده
خواهد ماند.”
یوحنا باب 12 آیه 28
28 من به ایشان زندگی جاوید می بخشم تا هرگز هلاک نشوند. هیچکس نیز نمی تواند ایشان را از
دست من بگیرد.
یوحنا باب 11 آیه 2۲ تا 2۴
2۲ عیسی فرمود: “آن کسی که مردگان را زنده می کند و به ایشان زندگی می بخشد، من هستم . هر
که به من ایمان داشته باشد، اگر حتی مانند دیگران بمیرد، بار دیگر زنده خواهد شد. 2۴ و چون به من
ایمان دارد، زندگی جاوید یافته ، هرگز هلاک نخواهد شد. مرتا! آیا به این گفته من ایمان داری ؟”
یوحنا باب 13 آیه 2 تا 3
2 زیرا تو اختیار زندگی تمام مردم دنیا را به دست او سپرده ای ؛ و او به آن عده ای که به او عطا
کرده ای ، زندگی جاوید می بخشد. 3 و زندگی جاوید از این راه بدست می آید که تو را که خدای
واقعی و بی نظیر هستی و عیسی مسیح را که به این جهان فرستاده ای ، بشناسند.
رومیان باب ۴ آیه 22 تا 23
22 اما الان شما از قدرت گناه آزاد شده اید و در خدمت خدا هستید؛ بنابراین ، او نیز شما را هر روز
12
پاکتر و شایسته تر می سازد تا سرانجام زندگی جاوید نصیبتان گردد. 23 زیرا هر که گناه کند، تنها
دستمزدی که خواهد یافت ، مرگ است ؛ اما هر که به خداوند ما عیسی مسیح ایمان آورد، پاداش او از
خدا زندگی جاوید است .
قرنتیان اول باب 1۲ آیه 12 تا 28
12 اما اگر پیغامی که ما اعلام کردیم ، این بود که مسیح از مردگان برخاسته است و شما نیز به آن
ایمان آوردید، پس چگونه است که بعضی از شما اکنون می گویید که مرده ها هرگز زنده نخواهند شد؟
13 چون اگر مرده ها در روز قیامت زنده نخواهند شد، بنابراین مسیح هم زنده نشده است ؛ 1۶ و اگر
مسیح زنده نشده است ، پس تمام پیغامها و موعظه های ما دروغ است و ایمان و اعتماد شما نیز به
خدا، بی اساس و بیهوده می باشد. 1۲ دراینصورت ، ما رسولان نیز همه دروغگو هستیم ، زیرا گفته
ایم که خدا مسیح را زنده کرده و از قبر بیرون آورده است ؛ اگر قیامت مردگان وجود نداشته باشد، این
گفته ما نیز دروغ