۱۳۹۳ مهر ۸, سه‌شنبه

به سوی تو جان خود را بر می افرازم



۲۵
۱ای خداوند، به سوی تو جان خود را بر می افرازم. ۲ای خدای من به تو توکل دارم. پس مگذار که شرمنده شوم و دشمنانم بر من سرافرازی کنند. ۳بلی، کسانی که چشم امید بسوی تو دارند هرگز خجل نمی شوند، اما آنهائی که خیانت می کنند شرمنده و سرافگنده می گردند. ۴ای خداوند، طریق های خود را به من بیاموز و راههای خود را به من تعلیم ده. ۵مرا به راستی خود هدایت کن و تعلیم ده، زیرا تو خدا و نجات دهندۀ من هستی. چشم امید من همیشه بسوی توست. ۶ای خداوند، شفقت و رحمت خود را بیاد آور، زیرا که آن ها از ازل بوده است. ۷خطایای جوانی و سرکشی هایم را بیاد نیاور. ای خداوند مطابق رحمت و نیکویی خویش مرا یاد کن. ۸خداوند نیک و عادل است، پس به گناهکاران راه راست را می آموزد. ۹فروتنان را به انصاف رهبری می کند و به حلیمان طریق خود را تعلیم می دهد. ۱۰همه راههای خداوند، برای آنهائی که به پیمان و احکام او وفادار هستند، رحمت و راستی است.

۱۱ای خداوند به خاطر نام خود، گناهان زیاد مرا ببخش. ۱۲کیست آن شخصی که از خداوند می ترسد؟ خداوند او را در طریقی که اختیار کرده است هدایت می کند. ۱۳جان او از نیکویی خدا برخوردار می گردد و اولادۀ او وارث زمین می شوند. ۱۴راز خداوند با ترسندگان او است و پیمان او به ایشان تعلیم داده می شود. ۱۵چشمان من همیشه به سوی خداوند است زیرا که او پاهای مرا از دام رهایی می دهد. ۱۶به من توجه فرما و رحم کن، زیرا که تنها و درمانده ام. ۱۷غمهای دلم زیاد شده است، مرا از سختی هایم نجات ده. ۱۸بر بینوایی و رنج من توجه فرما و همۀ گناهانم را بیامرز. ۱۹دشمنانم را ببین زیرا که بسیارند و به کینۀ تلخ از من نفرت دارند. ۲۰جانم را حفظ کن و مرا نجات ده تا شرمنده نشوم، زیرا به تو توکل دارم. ۲۱صداقت و راستی حافظ من باشد، زیرا که چشم امید به تو دارم. ۲۲ای خداوند، اسرائیل را از جمیع سختی های وی برهان.

دعای شخص عادل

(مزموری از داود)

۲۶
۱ای خداوند، به داد من برس، زیرا در صداقت رفتار می کنم و به تو توکل دارم، پس نخواهم لغزید. ۲ای خداوند، مرا امتحان کن و بیازما. قلب و وجدانم را پاکیزه گردان. ۳زیرا که رحمت تو را در نظر داشته و در راستی تو رفتار می کنم. ۴با اشخاص بد همنشین نیستم و با ریاکاران آمیزش ندارم. ۵از مشارکت با شریران متنفرم و با اشخاص فاسد معاشرت نمی کنم. ۶دستهای خود را از گناه پاک نموده و قربانگاه تو را طواف می کنم. ۷با آواز بلند سرود حمد تو را می خوانم و خبر کارهای بزرگ تو را به همه جا اعلام می دارم.

۸ای خداوند، مکان مقدس تو را دوست می دارم و جایگاهی را که جلال تو در آنجا است. ۹جانم را یکجا با گناهکاران دَرَو نکن و نه زندگی مرا با مردمان خونریز. ۱۰زیرا که در دستهای ایشان آزار است و دست راست ایشان پُر از رشوه. ۱۱اما من در صداقت رفتار می کنم. مرا نجات ده و بر من رحم فرما. ۱۲پاهای من در جای هموار قرار گرفته است، پس خداوند را در اجتماع مقدسین متبارک می خوانم.

سرود اطمینان

(مزموری از داود)

۲۷
۱خداوند نور و نجات من است، از کی بترسم؟ خداوند پناهگاه جان من است، از کی هراسان باشم؟ ۲وقتی شریران به من نزدیک شوند تا مرا نابود سازند، یعنی بدخواهان و دشمنانم، ایشان می لغزند و می افتند. ۳اگر لشکری به من حمله کند، دلم نمی ترسد و اگر برای جنگ بیایند، آنگاه نیز بر خداوند اطمینان می دارم. ۴یک چیز از خداوند می خواهم و آنرا می طلبم، که تمام ایام عمرم در خانۀ خداوند ساکن باشم تا از دیدار جمال او همیشه برخوردار باشم و در عبادتگاه او تفکر نمایم. ۵زیرا در هنگام سختی ها مرا در سایبان خود پنهان و در عبادتگاه خود مخفی می کند و بر فراز صخره ای قرار می دهد. ۶بر دشمنانی که اطرافم را احاطه کرده اند سرافراز می شوم. با فریاد خوشی در عبادتگاه او قربانی تقدیم می کنم و برای خداوند سرود ستایش می خوانم.

۷ای خداوند، فریاد مرا بشنو و رحمت فرموده، دعای مرا اجابت کن. ۸تو فرموده ای : «روی مرا بطلبید

چهار اصول مَعنَوی کدامند ؟



چهار اصول مَعنَوی کدامند ؟
از طریق چهار اصول معنوی میتوان مژدۀ نجات را، که بواسطۀ ایمان به عیسی مسیح دریافت می شود، با دیگران در میان گذاشت. چهار اصول معنوی پیغام انجیل را به زبانی ساده در چهار نکته طبقه بندی می کند.
اصل اول : خدا شما را دوست دارد و برای زندگی شما نقشه ای عالی دارد. یوحنا 16:3 می فرماید: "زیرا خدا اینقدر جهان را محبت نمود که پسر یگانۀ خود را داد تا هر که بر او ایمان آورد هلاک نگردد بلکه حیات جاودانی یابد." عیسی مسیح دلیل آمدن خود را به این جهان در یوحنا 10:10 روشن می کند: "... من آمدم تا ایشان حیات یابند و آن را زیادتر حاصل نمایند."
چه چیزی ما را از محبت خدا جدا کرده است؟ چه چیزی ما را از داشتن یک زندگی سرشار و پر برکت در مسیح محروم کرده است؟
اصل دوم : تمام آدمیان با گناه آلوده شده اند، و در نتیجه از خدا جدا می باشند. به همین دلیل است که ما قادر نیستیم نقشۀ عالی خدا را برای زندگی خود تشخیص بدهیم. رومیان 23:3 این حقیقت را تاکید می کند: "همه گناه کرده اند و از جلال خدا قاصر می باشند." رومیان 23:6 نتیجۀ گناه را معرفی می کند: "مُزد گناه مُوت است." خدا ما را آفرید تا با او مشارکت داشته باشیم، ولی گناهی که انسان به جهان آورد همۀ ما را از خدا جدا ساخت.
گناه انسان رابطۀ او با خدا را قطع کرده است. پس راه حل چیست؟
اصل سوم : عیسی مسیح تنها راه حل خدا برای آمرزش گناه ماست. تنها از طریق عیسی مسیح است که ما میتوانیم آمُرزش گناهان و رابطه ای صحیح با خدا داشته باشیم. رومیان 8:5 می گوید: "اما خدا محبت خود را در این ظاهر نمود که هنگامی که هنوز ما گناهکار بودیم مسیح در راه ما مُرد." اول قرنتیان 3:15ـ4 ما را تعلیم می دهد که برای نجات یافتن احتیاج داریم حقیقتی را بدانیم و به آن ایمان آوریم. آن حقیقت این است: "... مسیح بر حسب کتب در راه گناهان ما مُرد، و در روز سوم بر حسب کتب برخاست."
خود مسیح در انجیل یوحنا 6:14 مشخّص فرمود که او تنها راه نجات است: "من راه و راستی و حیات هستم. هیچکس جز بوسیلۀ من نزد پدر نمی آید." چگونه من می توانم این هدیۀ عالی، یعنی این نجات گرانبها، را دریافت کنم؟
اصل چهارم : ما باید به عیسی مسیح به عنوان نجات دهنده ایمان آوریم تا هدیۀ نجات را دریافت کنیم و نقشۀ عالی او را برای زندگی خود دریابیم. یوحنا 12:1 می فرماید: "اما به آن کسانی که او را قبول کردند قدرت داد تا فرزندان خدا گردند." اعمال 31:16 خیلی واضح به این مطلب اشاره می کند: "به خداوند عیسی ایمان آور که تو ... نجات خواهی یافت."
نجات ما محض فیض، تنها بوسیلۀ ایمان، و فقط از طریق عیسی مسیح مُیَسّر خواهد بود.اگر مایل هستید عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندۀ خود بپذیرید، میتوانید از این نمونۀ دعا استفاده کنید. ولی این حقیقت را همیشه بیاد داشته باشید که گفتن و یا تکرار این دعا (و یا هر دعای دیگر) باعث نجات شما نمیشود. نجات واقعی تنها با اعتماد قلبی به عیسی مسیح، که بر صلیب گناهان ما را آمرزید، دریافت میشود. این دعا راه ساده ای است برای ابراز ایمان و قدردانی شما از خدائی که راه نجات را برای شما تدارک دید.
"خداوندا، می دانم که به ضّد تو گناه کرده ام و مستحق مجازات می باشم. اما می دانم که عیسی مسیح، مجازاتی را که من شایستۀ آن بودم بر خود گرفت تا من بتوانم بوسیلۀ ایمان به او آمرزیده شوم. از گناه خود توبه میکنم و برای نجات فقط به تو اعتماد میکنم. تو را شکر می کنم که محض فیض عجیب خود گناهانم را بخشیده و به من حیات جاودانی داده ای. آمین."
تقدیم به شاگردان حقیقی مسیح عیسی .

۱۳۹۳ مهر ۴, جمعه

خدا گفت:



خدا گفت: «روشنایی باشد،» و روشنایی شد. خدا دید که روشنایی نیکوست و خدا روشنایی را از تاریکی جدا کرد. خدا روشنایی را «روز» و تاریکی را «شب» نامید. شامگاه شد و بامداد آمد، روز اول. و خدا گفت: «فلکی باشد میان آبها، و آبها را از آبها جدا کند.» پس خدا فلک را ساخت و آبهای زیر فلک را از آبهای بالای فلک جدا کرد. و چنین شد. خدا فلک را «آسمان» نامید. شامگاه شد و بامداد آمد، روز دوم. و خدا گفت: «آبهای زیر آسمان در یک جا گرد آیند و خشکی پدیدار شود.» و چنین شد. خدا خشکی را «زمین» و اجتماع آبها را «دریا» نامید، و خدا دید که نیکوست. آنگاه خدا گفت: «زمین نباتات برویاند، گیاهانی که دانه تولید کنند و درختان میوه‌ای که میوۀ دانه‌دار بیاورند، گونه به گونه، بر روی زمین.» و چنین شد. (1 پیدایش:3-11

چرا مطالعه مزامیر مهم است؟



چرا مطالعه مزامیر مهم است؟ ( نوشته موری سالیسبوری)

گرچه تمامی کتاب‌‌مقدس حقایق عجیبی را در بارۀ خدا آشکار می‌‌کند، اما کتاب مزامیر ما را برمی‌‌انگیزاند تا به خدا پاسخی عمیق و شخصی دهیم. مزامیر دعوت به پرستش و نیایش است تا واقعاً به حضور خدا رفته، با او صمیمی شویم. حال به برخی از کاربردهای مزامیر می‌‌پردازیم:

۱- برای پرستش: ما برای پرستش خلق شده‌‌ایم! پرستش دعوت و هدف زندگی ماست. اگر انسان خدا را نپرستد، سنگ‌‌ها برای خدا به فریاد در می‌‌آید! مزامیر به ما کمک می‌‌کند تا عجایب غیرقابل وصف عمل و شخصیت خدا را بیان کنیم. مزامیر بهترین کمک برای عشق ورزیدن به خدا با تمامی دل، جان، فکر و قدرت است. متأسفانه گاه در کلیسا پرستش تنها زمانی رخ می‌‌دهد که موسیقی موزونی وجود داشته باشد. در این پرستش مصنوعی اشخاص تنها به دنبال خدایی‌‌اند که نیازهای‌‌شان را برطرف کند. اما مزامیر به ایمان ما عمق بخشیده، رابطه و پرستش ما را با خدا جهت می‌‌دهد.

۲- برای دعا: ما به این ۱۵۰ مزمور الهام شده به‌‌شدت احتیاج داریم زیرا نمی‌‌دانیم چگونه باید دعا کنیم (رومیان ۸:۲۶). مزامیر ما را به چالش می‌‌کشد تا به‌‌طرز غیرقابل باوری جسورانه و در نهایتِ راستی دعا کنیم. مزامیر ما را از گفتگویی پُرتملق و پُر ریا باز می‌‌دارد. مسیحیان در ظرف دو هزار سال این مزامیر را سروده، عزیز داشته، و آنها را دعا کرده‌‌اند. تا به امروز کتاب دعایی بهتر از کتاب مزامیر شناخته نشده است.

۳- برای واقعی بودن: مزامیر به ما کمک می‌‌کند تا در انسانیت خود رشد کنیم. این سروده‌‌ها به ما تعلیم می‌‌دهد که برای صادق بودن با خدا، اول باید با خود صادق بود. برای مقدس بودن باید اول انسان بود! خدا برای اینکه به ما حکمت بیاموزد نخست باید پنهانی‌‌ترین نیّت‌‌های قلب ما را بر ما آشکار سازد (مزمور ۵۱:۶). مزامیر به ما کمک می‌‌کند از اعماق وجود خود نزد خدا سخن گوییم (مزمور ۱۳۰: ۱)، از اعماق عشق، از اعماق درد و رنج، و از اعماق وجود درهم‌‌شکسته و پاره پارۀ خود. در این ارتباط صادقانه به سطح عمیق‌‌تری از شناخت، عشق، و اعتماد به خدا می‌‌رسیم.
۴- برای صمیمی بودن: مزامیر روایت رابطه‌‌ای بس شخصی و صمیمی است. خداوند داوود را «‌مردی مطابق دل خود خواند» (اول سموئیل ۱۳:۱۴). در مزامیر است که مفهوم این عبارت را بهتر درک می‌‌کنیم. مزامیر پنجره‌‌ای به‌‌سوی قلب داوود و دیگر مزمورنگاران است چرا که آنها تمامیت خود را به حضور خدا می‌‌ریزند. اما چون چنین اشعاری از جانب خودِ خدا الهام شده است، می‌‌توان آنها را پنجره‌‌ای به قلب خودِ خدا نیز دانست. با دعا کردن مزامیر به قلب خدا نزدیک می‌‌شویم.

تأثیر مزامیر

شعر نفوذ بیشتری به راز خدا و تعمیق رابطۀ ما با او دارد. این اشعار و سرودها به عمیق‌‌ترین بخش فکر (با آگاهی بخشیدن و یادآوری)، قلب (با برانگیختن عواطف)، و ارادۀ ما (با تشویق ما به پاسخ مناسب به خدا و تسلیم به ارادۀ او) نفوذ می‌‌کنند. با مزامیر گویی به دنیای دیگری وارد می‌‌شویم که در آن دنیای ما دگرگون می‌‌شود. شعر عبری برای تحقق این هدف کمتر به آهنگ و بیشتر به معنا وابسته است. در شعر عبری ادغام بامعنای ایده‌‌ها و نه ترکیب خوش‌‌آیند اصوات، عامل این دگرگونی است. اشعار عبری بیشتر متوجه محتواست تا چگونگی شکل‌‌گیری آن. از این رو زیبایی شعر عبری حتی پس از ترجمه آن حفظ می‌‌شود.
موهبت الهی شعر به ما توانایی می‌‌بخشد تا در پستی و بلندی‌‌های بی‌‌پایان زندگی خود را ابراز کنیم. از سوی دیگر شعر گویی تنها ابزاری است که به مدد آن می‌‌توانیم ملاقات پر ابهت خدای قادر مطلق را با خود توصیف کنیم. کشف حقیقت به مدد شعر نه تنها ذهن ما را روشن می‌‌سازد بلکه قلب و وجود ما را نیز به جنبش در می‌‌آورد (مزمور ۴۵:۱). شعر و نثر هر دو با ذهن ما سخن می‌‌گویند، اما شعر قلب ما را به حرکت در می‌‌آورد. نثر به ما اطلاعات می‌‌بخشد اما شعر روح ما را به جنبش درمی‌‌آورد (مزمور ۵۷:۷-۸) تا پاسخی مناسب با تمام وجود به خدا بدهیم.
مزامیر برای سرودن (یا حداقل بلند خواندن) سراییده شده است، سرودنی همراه با دیگران در جمع ایمانداران. قدرت شعر هنگامی که در تنهایی و یا به آرامی قرائت می‌‌شود زایل و یا تضعیف می‌‌شود. کلیسا در سرود زاده می‌‌شود. عیسای مسیح در شبی که به او خیانت شد همراه با شاگردانش مزامیر را سرود (احتمالاً مزمور ۱۱۸). مزامیر تنها کتاب سرودی بود که عیسی و کلیسای عهد جدید داشتند.

انواع مزامیر

۱- مزامیر حمد و تمجید خدا: هدف حدوداً ۴۵ مزمور از کتاب مزامیر کمک به ما برای ابراز عشق، تشکر از نیکویی، و شادی در حضور خداست. این مزامیر خدا را برای آنچه که هست و انجام می‌‌دهد می‌‌ستاید. علت حمد و تمجید خدا در این مزامیر آن نیست که خدا بحران خاصی را رفع نموده و متعاقب آن مزمورنگار به تمجید خدا می‌‌پردازد. مزامیر تشکر و نه حمد و تمجید، این هدف را دنبال می‌‌کنند. مزامیر حمد و تمجید ما را به پرستش خدایی نیکو و خالق که همچون شبان دائماً مراقب ماست فرامی‌‌خواند (مزمور ۹۵ و ۱۰۰).
مزامیر حمد و تمجید معمولاً دارای سه بخش هستند. آنها غالباً با حمد و تمجید خدا شروع و خاتمه می‌‌یابند (در مزمور ۸ آیه اول و آخر یکسان‌‌اند)، و بین این دو دلایل حمد و تمجید را برمی‌‌شمارند.

۲- مزامیر اعتراض: با تعداد بیشتر، حدود ۷۲ مزمور را در بر می‌‌گیرد. در این مزامیر عواطف تاریک همچون غم، ناله، ترس، شرم، حس تقصیر و حتی خشم و اهانت نیز بیان می‌‌شوند. گاه با خود می‌‌اندیشیم که چنین عواطفی نباید به حضور شخص مهمی چون خدا ابراز گردند. اما خدا ما را دعوت می‌‌کند تا شکایت و اعتراض خود را نزد او بریم و خشم و استیصال خود را به او بیان کنیم. مخفی کردن این عواطف از خدا امری جاهلانه و ریاکارانه است. از سوی دیگر، ما در جهانی به سر می‌‌بریم که پر از ناپاکی، بی‌‌عدالتی، و ظلم است. عیسای مسیح روی صلیب یکی از همین مزامیر اعتراض را نقل قول کرد: «ای خدای من، ای خدای من، چرا مرا واگذاشتی و از نجات من و سخنان فغانم دوری؟» (مزمور ۲۲:۱). در باغ جتسیمانی او چنان در درد بود که به پدر دعا نمود و قطرات عرق او همچون خون می‌‌چکید. نه همچون عیسی ولی همچون مزمورنگار ما نیز دلی آلوده به گناه داریم. پس اگر همچون این مزامیر صادق باشیم، گاه از عواطف تاریک و دردمند برخورداریم که باید آنها را با صداقت ابراز کنیم.
مزامیر اعتراض فریادهای قلبی صادقانه‌‌ای به خداست که به هنگام بحران از او طلب یاری می‌‌کند. حال و هوای آنها پر درد و گاه پر از خشم است.
مزامیر شکایت معمولاً از چهار بخش برخوردارند. برای نمونه در مزمور ۱۳ با این اجزا روبروییم:


۱- شکایت (تا به کی؟) به خدا پیرامون دشمنان (مزمور ۱۳:۱و ۲).
۲- درخواست از خدا برای شنیدن و کمک کردن، گاه با ذکر دلایل (۱۳:۳و۴).
۳- اعلان اعتماد به خدا در کورانِ مشکلات (۱۳:۵).
۴- تمجید خدا برای پاسخش (۱۳:۶).
نقطه قوت مزامیر اعتراض آن است که علیرغم ادامۀ بحران مزمور دست از تمجید خدا برنمی‌‌دارد. امید مزمورنگار به دخالت خدا برای رفع بحران در آینده چنان نیرومند است که شرایط حال او را تحت تأثیر قرار می‌‌دهد.

۳- مزامیر تشکر و شکرگزاری: وقتی خدا با عمل خود مزمورنگار را نجات می‌‌دهد، تشکر و شکرگزاری تبدیل به طبیعی‌‌ترین پاسخ فرد می‌‌شود. شخص پس از بحران دیگر شخص قبلی نیست. او به شناختی عمیق‌‌تر از خدا نائل شده و بدین‌‌سان شکرگزاری عمیق‌‌تری را از خدا ابراز می‌‌کند. "والتر بروگمان" از الاهیدانان برجستۀ معاصر چرخه‌‌ای را برای مزامیر تحت عنوان تعادل، عدم تعادل و تعادلِ مجدد توصیف می‌‌کند. بروگمان می‌‌گوید شخص در مرحله تعادل مجدد به درک بهتری از خدا در قیاس با مرحله تعادل می‌‌رسد. شاید بتوان این سه مرحله را به سه بخش خوب، بد و بهتر تقسیم کرد. خدا در مرحلۀ بهتر به ما آرامشی عمیق‌‌تر و اعتمادی بامعناتر می‌‌بخشد و شخص تشکری عمیق‌‌تر را نسبت به خدا ابراز می‌‌دارد.
بدون رنج زندگی ما عمق پیدا نخواهد کرد و در سطح باقی خواهد ماند. زندگی در سطح به ما باوری کاذب از امنیت بدون خدا می‌‌بخشد. در مزمور ۳۰ آیات ۶ و ۷ می‌‌خوانیم: «و اما من در آسودگی خود گفتم: هرگز جنبش نخواهم خورد. خداوندا، آنگاه که لطف تو شامل حالم بود، کوه مرا در قوت استوار گردانیدی؛ اما چون روی از من نهان کردی، هراسان گشتم.»
شکرگزاری واکنش شخص به پاسخ خدا به اعتراضاتش است. مزامیر تشکر و شکرگزاری اعتراف به توجه خدا و خواست او برای نجات قومش است. این مزامیر معرف پاسخ خدا در بحران‌‌هایی است که در آن خدا با دخالتش قومش را از مصیبت رهایی داده است. تفاوت این مزامیر با مزامیر حمد و تمجید آن است که برخلاف مزامیر حمد در آنها با بحران روبروییم. برای نمونه در مزمور تشکر ۴۰:۱-۳ می‌‌خوانیم: «انتظار بسیار برای خداوند کشیدم، و به من مایل شده، فریادم را شنید. او مرا از چاه هلاکت برآورد و از گل و لای برکشید؛ و پاهایم را بر صخره نهاد و گام‌‌هایم را مستحکم فرمود. سرودی تازه در دهانم گذاشت، سرود ستایش خدای‌‌مان را. بسیاری این را دیده، خواهند ترسید و بر خداوند توکل خواهند کرد.»
در مزامیر تشکر و شکرگزاری همچون مزمور ۳۰ حداقل با چهار بخش روبروییم:


الف- تشکر از خدا (۳۰:۱)، گاه مزمورنگار از دیگران نیز دعوت می‌‌کند تا با او خدا را بستایند (۳۰:۴).
ب- گزارشی از بحران و حال و روز شخص در آن (۳۰:۲و۳ و ۶-۹ و ۱۱ و ۱۲).
پ- بیان عمل خدا برای رهایی (۳۰:۱-۳ و ۱۱ و ۱۲).
ت- خاتمه با شکرگزاری (۳۰:۱۲).

۴- مزامیر اعتماد: این مزامیر نیز همچون مزامیر حمد و تمجید در حالت تعادل سروده شده‌‌اند. در مزمور ۲۷ آیات ۳ و ۴ می‌‌خوانیم: «بر خداوند توکل نما و نیکویی کن؛ در زمین ساکن باش و امانت را بپرور! از خداوند لذت ببر، و او مراد دلت را به تو خواهد داد». فضای حاکم بر این مزامیر اعتماد پابرجا به خداست. حتی اگر در این مزامیر عناصر تهدید و هراس نیز به چشم بخورند، در اعتماد مزمورنگار خللی وارد نمی‌‌شود. مزمور ۲۷ آیه ۱ می‌‌گوید: «خداوند نور من و نجات من است؛ از که بترسم؟ خداوند پناهگاه جان من است؛ از که هراسان شوم؟»
این مزامیر شهادتی از اعتماد بی‌‌تزلزل مزمورنگار به خداست. این مزامیر اعتراف ایمان به خدایی قابل اعتماد است.

۵- مزامیر پادشاهی: در این گروه می‌‌توان به مزامیر پیرامون ماشیح اسرائیل اشاره کرد (مزامیر ۲، ۱۸، ۴۵، ۱۱۰)، که از آمدن پادشاهی مسح شده در آینده برای نجات قوم خدا سخن می‌‌گویند. در این مزامیر موضوع پادشاهی تمِ غالب مزمور است. گاه پادشاه به نمایندگی از قوم خدا برای نجات فریاد برمی‌‌آورد (مزامیر ۲۰، ۴۵، ۸۹، ۱۰۱، ۱۴۴) و گاه به‌‌دلیل پاسخ خدا و رهایی از بحران سرود شکر سر می‌‌دهد (مزمور ۱۸ و ۱۱۸). گاه نیز در این مزامیر پادشاه قوم، خدا را به‌‌عنوان پادشاه تمامی زمین حمد و تمجید می‌‌کند (مزامیر ۴۷، ۹۳، ۹۵-۹۹).

۶- مزامیر حکمت: در حدود دوازده مزمور در زُمره مزامیر حکمت قرار می‌‌گیرند (مزمور ۱، ۳۷، ۱۱۲ و ۱۱۹). همچون سایر نوشته‌‌های حکمتی، این مزامیر تأملی بر زندگی و مشکلات آن است. از این رو مزامیر حکمتی در پی دادن پاسخی عملی به مشکلی خاص است که در زندگی با آن روبرو هستیم. نوشته‌‌های حکمتی با مقایسۀ دو امر متضاد هدف خود را بیان می‌‌کند. بنابراین در این نوشته‌‌ها با واژگانی همچون حکمت، حماقت، پارسایی، شرارت، فهم، و جهالت روبروییم. در مزمور ۱:۶ می‌‌خوانیم:
«زیرا خداوند ره پارسایان را می‌‌پاید اما طریق شریران به نابودی می‌‌انجامد.» اما اگر صادق باشیم آگاهی از این تضادها گاه دردی را از ما درمان نمی‌‌کند. مزمور ۷۳ آیات ۱۶ و ۱۷ معرف تضادهایی در زندگی مزمورنگار است که برای او قابل هضم نیست. اما هنگامی که شخص به حضور خدا نزدیک می‌‌شود (آیات ۱۷ و ۲۸)، می‌‌تواند از زاویه دیگری به این امور غیرقابل فهم نگاه کند و آرامی یابد.

ژرفا به ژرفا خبر می‌‌دهد

در عنوان این مقاله این عبارت را نوشته‌‌ام که بخشی از کتاب مزامیر است. این عبارت در اصل به چه معنی است؟ این عنوان در مزمور ۴۲ آیات ۷ و ۸ ذکر شده است:
«ژرفا به ژرفا خبر می‌‌دهد از خروش آبشارهای تو؛ امواج و سیلاب‌‌های تو، جملگی از سرم گذشته است. در روز، خداوند محبتش را عنایت می‌‌کند، و در شب، سرودش با من است، دعایی به درگاه خدای حیاتبخشم.»
همچون تمام اشعار خوب، مزامیر از لحاظ معنی دارای لایه‌‌ها و طبقات مختلفی است و مطمئناً در مورد این اصطلاح که اینک مورد بحث ماست نیز صادق است. حداقل سه راه برای درک این عبارت وجود دارد:

(۱) تصویری است منظوم از مشکلاتِ مزمورنگار که بسیار عمیق است. کلمه عبری برای ژرفا اشاره دارد به عمق، هرج و مرج، و آب‌‌های خطرناک (پیدایش ۱:۲؛ خروج ۱۵:۵و ۸؛ مزمور ۱۸:۱۶؛ یوحنا ۲:۵).

(۲) مزمورنگار صادقانه به‌‌سوی خدا ندا می‌‌کند، از ژرفا و اعماق جان خود، فریاد برمی‌‌آورد و خلوص و صمیمیتش به ژرفای قلب خدا راه پیدا می‌‌کند. در پریشانی انتظار خدا را می‌‌کشد و از طریق این مزمور خود را به خدا مرتبط می‌‌کند.

(۳) خدا مزمورنگار را صدا می‌‌کند. از ژرفای محبت خود به عمیق‌‌ترین، و شکننده‌‌ترین بخش پنهانی جانِ مزمورنگار. مزمورنگار رنج‌‌ها را همچون "آبشار" توصیف می‌‌کند که با خروش پرصدای خود توجه‌‌ها را به خود جلب می‌‌کند. او همچنین توجه را بسوی بخش پنهان و شکسته شده درون جلب می‌‌کند که به هیچ صورت دیگری آشکار نمی‌‌شود. توجه کنید که شاعر آبشارها و سیلاب‌‌ها (آیه ۷) را نوای عشق و محبت خدا می‌‌داند که در بطن شب تاریکِ جان به‌‌سوی او می‌‌آید.

هر سه تفسیر، تفسیرهای معتبری از این اصطلاح شاعرانه هستند که وقتی مزمور را مطالعه می‌‌کنیم در مورد ما نیز می‌‌تواند مصداق پیدا کند. سرودهای خدا در شب که مزمورنگار آن را برای ما الهام نموده است تبدیل به دعای ما می‌‌شود که از ژرفاهای تیره و تاریک ما بیرون می‌‌آید (مزمور ۱۳۰:۱). وقتی در قالب این مزمور دعا می‌‌کنیم خدا ما را به ارتباطی عمیق‌‌تر با خود فرا می‌‌خواند، ارتباطی که بر اساس درکی عمیق‌‌تر از اینکه خدا چگونه است و ما چگونه هستیم به غنای بیشتری رسیده است.

فصل 12




1 در آن زمان، عیسی در روز سَبَّت از میان کشتزارها می‌گذشت و شاگردانش چون گرسنه بودند، به چیدن و خوردن خوشه‌ها آغاز کردند. 2 امّا فریسیان چون این را دیدند، بدو گفتند، اینک، شاگردان تو عملی می‌کنند که کردن آن در سَبَّت جایز نیست. 3 ایشان را گفت، مگر نخوانده‌اید آنچه داود و رفیقانش کردند، وقتی که گرسنه بودند؟ 4 چه طور به خانهٔ خدا در آمده، نانهای تَقْدِمه را خورد که خوردن آن بر او و رفیقانش حلال نبود، بلکه بر کاهنان فقط. 5 یا در تورات نخوانده‌اید که در روزهای سَبَّت، کَهَنه در هیکل سَبَّت را حرمت نمی‌دارند و بی‌گناه هستند؟ 6 لیکن به شما می‌گویم که در اینجا شخصی بزرگتر از هیکل است! 7 و اگر این معنی را درک می‌کردید که، رحمت می‌خواهم نه قربانی، بی‌گناهان را مذمّت نمی‌نمودید. 8 زیرا که پسر انسان مالک روز سَبَّت نیز است. 9 و از آنجا رفته، به کنیسه ایشان درآمد، 10 که ناگاه شخص دست خشکی حاضر بود. پس از وی پرسیده، گفتند، آیا در روز سَبَّت شفا دادن جایز است یا نه؟ تا ادّعایی بر او وارد آورند. 11 وی به ایشان گفت، کیست از شما که یک گوسفند داشته باشد و هرگاه آن در روز سَبَّت به حفره‌ای افتد، او را نخواهد گرفت و بیرون آورد؟ 12 پس چقدر انسان از گوسفند افضل است. بنابراین در سَبَّتها نیکویی کردن روا است. 13 آنگاه آن مرد را گفت، دست خود را دراز کن! پس دراز کرده، مانند دیگری صحیح گردید. 14 امّا فریسیان بیرون رفته، بر او شورا نمودند که چطور او را هلاک کنند. 15 عیسی این را درک نموده، از آنجا روانه شد و گروهی بسیار از عقب او آمدند. پس جمیع ایشان را شفا بخشید، 16 و ایشان را قدغن فرمود که او را شهرت ندهند. 17 تا تمام گردد کلامی که به زبان اشعیای نبی گفته شده بود، 18 اینک، بندهٔ من که او را برگزیدم و حبیب من که خاطرم از وی خرسند است. روح خود را بر وی خواهم نهاد تا انصاف را بر امّت‌ها اشتهار نماید. 19 نزاع و فغان نخواهد کرد و کسی آواز او را در کوچه‌ها نخواهد شنید. 20 نی خرد شده را نخواهدشکست و فتیله نیمسوخته را خاموش نخواهد کرد تا آنکه انصاف را به نصرت برآورد. 21 و به نام او امّت‌ها امید خواهند داشت. 22 آنگاه دیوانهای کور و گنگ را نزد او آوردند و او را شفا داد چنانکه آن کور و گنگ، گویا و بینا شد. 23 و تمام آن گروه در حیرت افتاده، گفتند، آیا این شخص پسر داود نیست؟ 24 لیکن فریسیان شنیده، گفتند، این شخص دیوها را بیرون نمی‌کند مگر به یاری بَعْلْزَبول، رئیس دیوها! 25 عیسی خیالات ایشان را درک نموده، بدیشان گفت، هر مملکتی که بر خود منقسم گردد، ویران شود و هر شهری یا خانه‌ای که بر خود منقسم گردد، برقرار نماند. 26 لهذا اگر شیطان، شیطان را بیرون کند، هرآینه بخلاف خود منقسم گردد. پس چگونه سلطنتش پایدار ماند؟ 27 و اگر من به وساطت بَعْلْزَبول دیوها را بیرون می‌کنم، پسران شما آنها را به یاری کِه بیرون می‌کنند؟ از این جهت ایشان بر شما داوری خواهند کرد. 28 لیکن هرگاه من به روح خدا دیوها را اخراج می‌کنم، هرآینه ملکوت خدا بر شما رسیده است. 29 و چگونه کسی بتواند در خانهٔ شخصی زورآور درآید و اسباب او را غارت کند، مگر آنکه اوّل آن زورآور را ببندد و پس خانهٔ او را تاراج کند؟ 30 هر که با من نیست، برخلاف من است و هر که با من جمع نکند، پراکنده سازد. 31 از این رو، شما را می‌گویم هرنوع گناه و کفر از انسان آمرزیده می‌شود، لیکن کفر به روح‌القدس از انسان عفو نخواهد شد. 32 و هرکه برخلاف پسر انسان سخنی گوید، آمرزیده شود امّا کسی که برخلاف روح‌القدس گوید، در این عالم و در عالم آینده، هرگز آمرزیده نخواهد شد. 33 یا درخت را نیکو گردانید و میوهاش را نیکو، یا درخت را فاسد سازید و میوهاش را فاسد، زیرا که درخت از میوهاش شناخته می‌شود. 34 ای افعی‌زادگان، چگونه می‌توانید سخن نیکو گفت و حال آنکه بد هستید زیرا که زبان از زیادتی دل سخن می‌گوید. 35 مرد نیکو از خزانه نیکوی دل خود، چیزهای خوب برمی‌آورد و مرد بد از خزانه بد، چیزهای بد بیرون می‌آورد. 36 لیکن به شما می‌گویم که هر سخن باطل که مردم گویند، حساب آن را در روز داوری خواهند داد. 37 زیرا که از سخنان خود عادل شمرده خواهی شد و از سخنهای تو بر تو حکم خواهد شد. 38 آنگاه بعضی از کاتبان و فریسیان در جواب او گفتند، ای استاد می‌خواهیم از تو آیتی بینیم. 39 او در جواب ایشان گفت، فرقه شریر و زناکار آیتی می‌طلبند و بدیشان جز آیت یونس نبی داده نخواهد شد. 40 زیرا همچنانکه یونس سه شبانه‌روز در شکم ماهی ماند، پسر انسان نیز سه شبانه‌روز در شکم زمین خواهد بود. 41 مردمان نِینَوا در روز داوری با این طایفه برخاسته، بر ایشان حکمخواهند کرد زیرا که به موعظهٔ یونس توبه کردند و اینک، بزرگتری از یونس در اینجا است. 42 مَلِکَه جنوب در روز داوری با این فرقه برخاسته، بر ایشان حکم خواهد کرد زیرا که از اقصای زمین آمد تا حکمت سلیمان را بشنود، و اینک، شخصی بزرگتر از سلیمان در اینجا است. 43 و وقتی که روح پلید از آدمی بیرون آید، در طلب راحت به جایهای بی‌آب گردش می‌کند و نمی‌یابد. 44 پس می‌گوید، به خانهٔ خود که از آن بیرون آمدم برمی‌گردم؛ و چون آید، آن را خالی و جاروب شده و آراسته می‌بیند. 45 آنگاه می‌رود و هفت روح دیگر بدتر از خود را برداشته، می‌آورد و داخل گشته، ساکن آنجا می‌شوند و انجام آن شخص بدتر از آغازش می‌شود. همچنین به این فرقه شریر خواهد شد. 46 او با آن جماعت هنوز سخن می‌گفت که ناگاه مادر و برادرانش در طلب گفتگوی وی بیرون ایستاده بودند. 47 و شخصی وی را گفت، اینک، مادر تو و برادرانت بیرون ایستاده، می‌خواهند با تو سخن گویند. 48 در جواب قایل گفت، کیست مادر من و برادرانم کیانند؟ 49 و دست خود را به سوی شاگردان خود دراز کرده، گفت، اینانند مادر من و برادرانم. 50 زیرا هر که ارادهٔ پدر مرا که در آسمان است بجا آوَرَد، همان برادر و خواهر و مادر من است

فصل 11متی




1 و چون عیسی این وصیّت را با دوازدهشاگرد خود به اتمام رسانید، از آنجا روانه شد تا در شهرهای ایشان تعلیم دهد و موعظه نماید. 2 و چون یحیی در زندان، اعمال مسیح را شنید، دو نفر از شاگردان خود را فرستاده، 3 بدوگفت، آیا آن آینده تویی یا منتظر دیگری باشیم؟ 4 عیسی در جواب ایشان گفت، بروید و یحیی را از آنچه شنیده و دیده‌اید، اطّلاع دهید 5 که کوران بینا می‌گردند و لنگان به رفتار می‌آیند و ابرصان طاهر و کران شنوا و مردگان زنده می‌شوند و فقیران بشارت می‌شنوند؛ 6 و خوشابحال کسی که در من نلغزد. 7 و چون ایشان می‌رفتند، عیسی با آن جماعت دربارهٔٔ یحیی آغاز سخن کرد که بجهت دیدن چه چیز به بیابان رفته بودید؟ آیا نییی را که از باد در جنبش است؟ 8 بلکه بجهت دیدن چه چیز بیرون شدید؟ آیا مردی را که لباس فاخر در بر دارد؟ اینک، آنانی که رخت فاخر می‌پوشند در خانه‌های پادشاهان می‌باشند. 9 لیکن بجهت دیدن چه چیز بیرون رفتید؟ آیا نبی را؟ بلی به شما می‌گویم از نبی افضلی را! 10 زیرا همان است آنکه دربارهٔ او مکتوب است، اینک، من رسول خود را پیش روی تو می‌فرستم تا راه تو را پیش روی تو مهیّا سازد. 11 هرآینه به شما می‌گویم که از اولاد زنان، بزرگتری از یحیی تعمیددهنده برنخاست، لیکن کوچکتر در ملکوت آسمان از وی بزرگتر است. 12 و از ایّام یحیی تعمیددهنده تا الآن، ملکوت آسمان مجبور می‌شود و جبّاران آن را به زور می‌ربایند. 13 زیرا جمیع انبیا و تورات تا یحیی اخبار می‌نمودند. 14 و اگر خواهید قبول کنید، همان است الیاس که باید بیاید. 15 هر که گوش شنوا دارد بشنود. 16 لیکن این طایفه را به چه چیز تشبیه نمایم؟ اطفالی را مانند که در کوچه‌ها نشسته، رفیقان خویش را صدا زده، 17 می‌گویند، برای شما نی نواختیم، رقص نکردید؛ نوحهگری کردیم، سینه نزدید. 18 زیرا که یحیی آمد، نه می‌خورد و نه می‌آشامید، می‌گویند دیو دارد. 19 پسر انسان آمد که می‌خورَد و می‌نوشد، می‌گویند، اینک، مردی پرخور و می‌گسار و دوست باجگیران و گناهکاران است. لیکن حکمت از فرزندان خود تصدیق کرده شده است. 20 آنگاه شروع به ملامت نمود بر آن شهرهایی که اکثر از معجزات وی در آنها ظاهر شد زیرا که توبه نکرده بودند، 21 وای بر تو ای خورَزین! وای بر تو ای بیتصیدا! زیرا اگر معجزاتی که در شما ظاهر گشت، در صور و صیدون ظاهر می‌شد، هرآینه مدّتی در پلاس و خاکستر توبه می‌نمودند. 22 لیکن به شما می‌گویم که در روز جزا حالت صور و صیدون از شما سهلتر خواهد بود. 23 و تو ای کفرناحوم که تا به فلک سرافراشتهای، به جهنّم سرنگون خواهی شد زیرا هرگاه معجزاتی که در تو پدید آمد در سدوم ظاهر می‌شد، هرآینه تا امروز باقی می‌ماند. 24 لیکن به شما می‌گویم که در روز جزا حالت زمین سدوم از تو سهلتر خواهد بود. 25 در آن وقت، عیسی توجّه نموده، گفت، ای پدر، مالک آسمان و زمین، تو را ستایش می‌کنم که این امور را از دانایان و خردمندان پنهان داشتی و به کودکان مکشوف فرمودی! 26 بلی ای پدر، زیرا که همچنین منظور نظر تو بود. 27 پدر همه‌چیز را به من سپرده است و کسی پسر رانمی‌شناسد بجز پدر و نه پدر را هیچ کس می‌شناسد غیر از پسر و کسی که پسر بخواهد بدو مکشوف سازد. 28 بیایید نزد من ای تمام زحمتکشان و گرانباران و من شما را آرامی خواهم بخشید. 29 یوغ مرا بر خود گیرید و از من تعلیم یابید زیرا که حلیم و افتادهدل می‌باشم و در نفوس خود آرامی خواهید یافت؛ 30 زیرا یوغ من خفیف است و بار من سبک

خدایا از سپاس گزارم





خدایا از سپاس گزارم بخاطر سخت ترین لحظات زندگیم هر چند من به یاد تو نبودم وتو را از یاد میبردم ولی تو هیچ وقت مرا از یاد نبردی وهمیشه در کنار بودی هر چند من به تو پشت کرده بودم و از تو روگردان بودم ولی تو همیشه صبر وبردباری داشتی و مرا با تمام بدی هایم دوست داشتی و در تک تک لحظات زندگی مرا راهنمائی کردی و به من فهماندی کی من بدون تو هیچم و از تو سپاس گزارم کی محبت خود را در قلب من جا دادی کی در همه حال ستایش گر تو باشم ونور خود را به قلب من پرورش بده تا کینه و نفرت را از خود دور گردانم و محبت وعشق را جایگزین کنم خداوندا از میخواهم همیشه راهنمائی من باشی من از تو میخواهم چون تو خودت گفتی بخواهید به شما داده خواهد شد در بزنید در بروی شما باز خواهد شد به نام تو میطلبم پدر پسر روح الا قدوس

۱۳۹۳ مهر ۳, پنجشنبه

چیزی را دریافت می کنید که باورش دارید


چیزی را دریافت می کنید که باورش دارید

"نیک" مرد تنومند، قوی و سرسختی بود که سال ها در راه آهن کار کرده بود. او یکی از بهترین کارگران شرکت به حساب می آمد. او همیشه سر وقت حاضر بود، کارگری قابل اعتماد و سخت کوش بود. اما او یک مشکل اساسی داشت. نگرش او همیشه منفی بود. او در سراسر محوطه راه آهن به عنوان بدبین ترین مرد شناخته شده بود. همیشه نگران و دلواپس بود که مبادا اتفاق بدی رخ دهد.

در یک روز پاییزی، "نیک" بعد از کار وارد واگن یخچال شد. این واگن خالی بود و به هیچیک از قطارها متصل نبود. وقتی خواست از واگن خارج شود، متوجه شد که در باز نمی شود. از ترس خشکش زد. او شروع کرد به مشت کوبیدن به درها و فریاد زدن. اما هیچکس در آن حوالی نبود و کارگران محل کار را ترک کرده بودند. هیچکس نمی توانست فریادهای نومیدانه نیک را برای کمک بشنود. نیک حدس زد که دمای این واگن فریزردار باید زیر درجه انجماد باشد.
صبح روز بعد، وقتی کارگران سرکارشان برگشتند، در واگن را گشودند و جسد مچاله شده نیک را در گوشه ای از واگن یافتند. بازرسان وارد واگن شدند و کشف کردند که واگن فریزردار روشن نبوده تا سرمای شدید باعث مرگ نیک شود! در حقیقت غیر قابل استفاده بوده و در زمان مرگ او کار نمی کرده! دما در واگن اندکی سردتر از هوای بیرون بود. به عبارت دیگر، نیک خود را محکوم به مرگ کرده بود. او در ذهن خودش نبرد را باخته بود.

برای نیک همان چیزی که از آن می ترسید و انتظار داشت رخ دهد، محقق شد. بسیاری از مردم مثل نیک هستند. آن ها همیشه منتظر بدترین ها می باشند. آن ها انتظار دارند که شکست بخورند و موفقیت را نبینند. آن ها انتظار دارند که ناکام شوند. آن ها می گویند:"من هرگز پیشرفت نمی کنم. من هرگز ازدواج نمی کنم. خانواده من هرگز به مسیح ایمان نمی آورند. بچه هایم بدبخت و ناکام خواهند شد..."

اگر ما فرزندان خدا هستیم، پرورش چنین افکاری ما را از معجزات و برکات خدا دور و دورتر می کند. اگر چنین کنید، واکنش شما مانند نیک خواهد بود. درواقع، طرز فکر غلط شما، شما را به زیر خواهد کشید. باید با کمک خدا، طرز فکر خود را عوض کنید. دست از انتظار کشیدن برای شکست خوردن بردارید. شروع به گفتگو با خدا و برنامه ریزی برای حل مشکلات کنید. حتی اگر زندگی شما به پایین ترین حد سقوط کرده، نگرش تان باید این باشد:"خدایا، می دانم که تو این موقعیت را عوض خواهی کرد. من ایمان دارم که تو مرا قوی تر از گذشته، از این وضعیت آزاد خواهی کرد".

هر بار افکار منفی مایوس کننده به ذهن شما راه می یابد، از آن به عنوان فرصتی برای شکرگزاری از این که پیروزی خدا در راه است، استفاده کنید. اگر شک و ناباوری را بپذیرید، خدا در این وضعیت نمی تواند کار کند. خدا جایی کار می کند که ایمان باشد. این ایمان ماست که قدرت خدا را به جنب و جوش می اندازد. اگر با نگرش ایمان زندگی کنید، طولی نمی کشد که لطف خدا در زندگی شما نمایان شود. ایوب را در نظر بیاورید: در ظرف مدت کوتاهی خانواده، ثروت و شغل و سلامتی اش را از دست داد. تمام بدنش تاول زد و بی شک با درد و رنج دائمی زندگی کرد. اما در همان ساعت های تیره و تار، ایوب گفت:"خدایا، تو بودی که به من حیات بخشیدی و محبت تو بود که مرا زنده نگه داشت" (ایوب فصل 10 آیه 12).

کتاب ایوب 42 فصل دارد. ایوب در فصل دهم ایمانش را به خدا اقرار کرد. او تا پایان فصل 42 هنوز نجات نیافته بود. شفا داده نشده بود و از مشکلات آزاد نشده بود. او علی رغم فشارها و مشکلات، اهمیتی نمی داد که موقعیتش چگونه است. اهمیتی نمی داد که چقدر حالش بد است. او می دانست که خدا نیکوست. او می دانست که لطف خدا موقعیت را عوض می کند. بنابراین، آیا جای شگفتی دارد که خدا دو برابر آنچه را ایوب از دست داده بود، به او بازگرداند؟

دوست عزیز، اگر بیاموزید که نگرش ایمانی خود را نگه دارید و در تیره ترین ساعت های تان با جسارت به لطف خدا اقرار کنید، هیچ چیز قادر نخواهد بود که شما را عقب نگه دارد. ممکن است امروز در موقعیتی باشید که این امر به نظر غیرممکن آید، اما لطف خدا را نادیده نگیرید. یک سرانگشت لطف خدا می تواند همه چیز را در زندگی شما زیرورو کند. شما با قدرت روح القدس (روح خدا) قادر خواهید بود که مانند ایوب، مشکلات کمرشکن را تحمل کنید و آزمون را با موفقیت طی کنید.

مهم نیست چقدر بدبیاری آورده اید. خدا هنوز هم نقشه عالی و بزرگی برای زندگی شما دارد. باید با کمک روح القدس، امیدتان را بیشتر کنید. اگر امید نداشته باشید، ایمان هم نخواهید داشت و اگر ایمان نداشته باشید، نمی توانید خدا را خشنود کنید. در نتیجه ظهور و قدرت او را در زندگی تان نخواهید دید. خدا خسته نمی شود و شما را در میانه راه تنها نمی گذارد. خلف وعده هم نمی کند. او آنقدر ادامه می دهد تا این که به جایی برسید که او می خواهد. کلام خدا می فرماید:"خدا که این عمل نیکو را در شما آغاز نمود، شما را یاری خواهد داد تا در فیض او رشد کنید تا به هنگام بازگشت عیسی مسیح، کار او در شما تکمیل شده باشد" (فیلیپیان فصل اول آیه 6).
Foto: ‎چیزی را دریافت می کنید که باورش دارید

02/05/2014
16 بهمن 1362

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

"نیک" مرد تنومند، قوی و سرسختی بود که سال ها در راه آهن کار کرده بود. او یکی از بهترین کارگران شرکت به حساب می آمد. او همیشه سر وقت حاضر بود، کارگری قابل اعتماد و سخت کوش بود. اما او یک مشکل اساسی داشت. نگرش او همیشه منفی بود. او در سراسر محوطه راه آهن به عنوان بدبین ترین مرد شناخته شده بود. همیشه نگران و دلواپس بود که مبادا اتفاق بدی رخ دهد. 

در یک روز پاییزی، "نیک" بعد از کار وارد واگن یخچال شد. این واگن خالی بود و به هیچیک از قطارها متصل نبود. وقتی خواست از واگن خارج شود، متوجه شد که در باز نمی شود. از ترس خشکش زد. او شروع کرد به مشت کوبیدن به درها و فریاد زدن. اما هیچکس در آن حوالی نبود و کارگران محل کار را ترک کرده بودند. هیچکس نمی توانست فریادهای نومیدانه نیک را برای کمک بشنود. نیک حدس زد که دمای این واگن فریزردار باید زیر درجه انجماد باشد. 
صبح روز بعد، وقتی کارگران سرکارشان برگشتند، در واگن را گشودند و جسد مچاله شده نیک را در گوشه ای از واگن یافتند. بازرسان وارد واگن شدند و کشف کردند که واگن فریزردار روشن نبوده تا سرمای شدید باعث مرگ نیک شود! در حقیقت غیر قابل استفاده بوده و در زمان مرگ او کار نمی کرده! دما در واگن اندکی سردتر از هوای بیرون بود. به عبارت دیگر، نیک خود را محکوم به مرگ کرده بود. او در ذهن خودش نبرد را باخته بود. 

برای نیک همان چیزی که از آن می ترسید و انتظار داشت رخ دهد، محقق شد. بسیاری از مردم مثل نیک هستند. آن ها همیشه منتظر بدترین ها می باشند. آن ها انتظار دارند که شکست بخورند و موفقیت را نبینند. آن ها انتظار دارند که ناکام شوند. آن ها می گویند:"من هرگز پیشرفت نمی کنم. من هرگز ازدواج نمی کنم. خانواده من هرگز به مسیح ایمان نمی آورند. بچه هایم بدبخت و ناکام خواهند شد..."

اگر ما فرزندان خدا هستیم، پرورش چنین افکاری ما را از معجزات و برکات خدا دور و دورتر می کند. اگر چنین کنید، واکنش شما مانند نیک خواهد بود. درواقع، طرز فکر غلط شما، شما را به زیر خواهد کشید. باید با کمک خدا، طرز فکر خود را عوض کنید. دست از انتظار کشیدن برای شکست خوردن بردارید. شروع به گفتگو با خدا و برنامه ریزی برای حل مشکلات کنید. حتی اگر زندگی شما به پایین ترین حد سقوط کرده، نگرش تان باید این باشد:"خدایا، می دانم که تو این موقعیت را عوض خواهی کرد. من ایمان دارم که تو مرا قوی تر از گذشته، از این وضعیت آزاد خواهی کرد". 

هر بار افکار منفی مایوس کننده به ذهن شما راه می یابد، از آن به عنوان فرصتی برای شکرگزاری از این که پیروزی خدا در راه است، استفاده کنید. اگر شک و ناباوری را بپذیرید، خدا در این وضعیت نمی تواند کار کند. خدا جایی کار می کند که ایمان باشد. این ایمان ماست که قدرت خدا را به جنب و جوش می اندازد. اگر با نگرش ایمان زندگی کنید، طولی نمی کشد که لطف خدا در زندگی شما نمایان شود. ایوب را در نظر بیاورید: در ظرف مدت کوتاهی خانواده، ثروت و شغل و سلامتی اش را از دست داد. تمام بدنش تاول زد و بی شک با درد و رنج دائمی زندگی کرد. اما در همان ساعت های تیره و تار، ایوب گفت:"خدایا، تو بودی که به من حیات بخشیدی و محبت تو بود که مرا زنده نگه داشت" (ایوب فصل 10 آیه 12). 

کتاب ایوب 42 فصل دارد. ایوب در فصل دهم ایمانش را به خدا اقرار کرد. او تا پایان فصل 42 هنوز نجات نیافته بود. شفا داده نشده بود و از مشکلات آزاد نشده بود. او علی رغم فشارها و مشکلات، اهمیتی نمی داد که موقعیتش چگونه است. اهمیتی نمی داد که چقدر حالش بد است. او می دانست که خدا نیکوست. او می دانست که لطف خدا موقعیت را عوض می کند. بنابراین، آیا جای شگفتی دارد که خدا دو برابر آنچه را ایوب از دست داده بود، به او بازگرداند؟
 
دوست عزیز، اگر بیاموزید که نگرش ایمانی خود را نگه دارید و در تیره ترین ساعت های تان با جسارت به لطف خدا اقرار کنید، هیچ چیز قادر نخواهد بود که شما را عقب نگه دارد. ممکن است امروز در موقعیتی باشید که این امر به نظر غیرممکن آید، اما لطف خدا را نادیده نگیرید. یک سرانگشت لطف خدا می تواند همه چیز را در زندگی شما زیرورو کند. شما با قدرت روح القدس (روح خدا) قادر خواهید بود که مانند ایوب، مشکلات کمرشکن را تحمل کنید و آزمون را با موفقیت طی کنید. 

مهم نیست چقدر بدبیاری آورده اید. خدا هنوز هم نقشه عالی و بزرگی برای زندگی شما دارد. باید با کمک روح القدس، امیدتان را بیشتر کنید. اگر امید نداشته باشید، ایمان هم نخواهید داشت و اگر ایمان نداشته باشید، نمی توانید خدا را خشنود کنید. در نتیجه ظهور و قدرت او را در زندگی تان نخواهید دید. خدا خسته نمی شود و شما را در میانه راه تنها نمی گذارد. خلف وعده هم نمی کند. او آنقدر ادامه می دهد تا این که به جایی برسید که او می خواهد. کلام خدا می فرماید:"خدا که این عمل نیکو را در شما آغاز نمود، شما را یاری خواهد داد تا در فیض او رشد کنید تا به هنگام بازگشت عیسی مسیح، کار او در شما تکمیل شده باشد" (فیلیپیان فصل اول آیه 6). 

 مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات صفحه "زندگی هدفمند" محفوظ است. درج کامل مقالات "زندگی هدفمند" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.‎

قدرت زبان شما



داود جوان وقتی با جلیات غول پیکر روبرو شد، با خود غرغر نکرد. شکایت هم نکرد و نگفت:"خدایا، چرا همیشه با این مشکلات بزرگ روبرو می شوم؟" برعکس، او از طریق کلماتی که از دهانش درآمد، تمام شرایط اطرافش را عوض کرد. او به این "حقیقت" فکر نکرد که جلیات سه برابر هیکل او را دارد. یا این که جلیات جنگوی ماهری است و او فقط یک بچه چوپان. نه، او به بزرگی مانع سر راهش توجه نکرد. او در عوض این طور برگزید که به بزرگی خدایش توجه کند.

وقتی جلیات دید که داود چقدر جوان و کوچک است، شروع به خندیدن کرد و گفت:"مگر من سگ هستم که با چوب دستی پیش من آمده ای؟" (اول سموئیل فصل هفدهم آیه 43). اما داود مستقیم در چشم های جلیات نگاه کرد و با عزم راسخ گفت:"تو با شمشیر و نیزه به جنگ من می آیی، ولی من به نام خداوند قادر مطلق که تو به او توهین کرده ای، با تو می جنگم. امروز خداوند تو را به دست من خواهد داد و لاشه سربازان تو را خوراک پرندگان و درندگان صحرا خواهم کرد" (اول سموئیل فصل هفدهم آیات چهل و پنجم تا چهل و هشتم).

این ها کلمات ایمان هستند. توجه کنید که وقتی داود با صدای بلند حرف می زد، داشت با یک جنگوی غول پیکر سخن می گفت.

دست از نگرانی و شکایت درباره مشکلات و موانع بردارید و شروع به صحبت با آن ها کنید. از شکایت درباره این که هیچ چیز خوبی برای تان پیش نمی آید، دست بردارید. به مشکلات خود بگویید که خدای شما چقدر بزرگ است.

اگر امروز در بحران و مشکلات هستید، باید بیش از هر وقت دیگر مراقب آنچه که می گویید باشید. نگذارید که کلمات منفی و مخرب از دهان شما بیرون بیاید. کتاب مقدس می فرماید:"زبان انسان می تواند جان او را حفظ کند یا آن را بر باد دهد. بنابراین هر شخص عواقب حرف هایش را خواهد دید (امثال سلیمان فصل هجدهم آیه 21). به عبارت دیگر، شما با کلمات خود محیط خوب یا بدی می آفرینید و در همان دنیایی که خلق کرده اید، زندگی می کنید. اگر همیشه غرغر و شکایت کنید. اگر درباره این که زندگی چقدر با شما بد رفتار کرده حرف بزنید، در دنیای بسیار ملامت زده و اندوه بار روزگار خواهید گذراند.

بسیاری از مواقع ما مرتکب این اشتباه می شویم که دیدگاه های منفی را به زبان بیاوریم:"من می دانستم که ازدواجم خوب از آب در نمی آید، فکر نمی کنم هرگز از زیر بار قرض بیرون بیایم، می دانستم که نتیجه نمی گیرم، من همیشه بد شانس هستم..." وقتی شروع می کنید به این طور حرف زدن، به بدترین دشمن خودتان تبدیل می شوید.

اما خدا می خواهد که ما از کلمات خود برای تغییر موقعیت منفی خود استفاده کنیم. درباره مشکل حرف نزنید، درباره راه حل حرف برنید.
وقتی با کمک خدا کلمات درست به زبان بیاورید و دیدگاه صحیح را حفظ کنید، خدا آن موقعیت نامطلوب را تغییر خواهد داد. اجازه دهید روح القدس درون شما را متحول کند و بر زندگی شما حاکم شود. هر چه دوستی و صمیمیت خود را با خدا افزایش دهید، فعالیت افکار منفی در ذهن شما، ضعیف و ضعیف تر خواهد شد. هر روز کتاب مقدس را بخوانید و درباره آنچه خوانده اید تفکر کنید.
Foto: ‎قدرت زبان شما

11/05/2013
14 آبان 1392

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

داود جوان وقتی با جلیات غول پیکر روبرو شد، با خود غرغر نکرد. شکایت هم نکرد و نگفت:"خدایا، چرا همیشه با این مشکلات بزرگ روبرو می شوم؟" برعکس، او از طریق کلماتی که از دهانش درآمد، تمام شرایط اطرافش را عوض کرد. او به این "حقیقت" فکر نکرد که جلیات سه برابر هیکل او را دارد. یا این که جلیات جنگوی ماهری است و او فقط یک بچه چوپان. نه، او به بزرگی مانع سر راهش توجه نکرد. او در عوض این طور برگزید که به بزرگی خدایش توجه کند. 

وقتی جلیات دید که داود چقدر جوان و کوچک است، شروع به خندیدن کرد و گفت:"مگر من سگ هستم که با چوب دستی پیش من آمده ای؟" (اول سموئیل فصل هفدهم آیه 43). اما داود مستقیم در چشم های جلیات نگاه کرد و با عزم راسخ گفت:"تو با شمشیر و نیزه به جنگ من می آیی، ولی من به نام خداوند قادر مطلق که تو به او توهین کرده ای، با تو می جنگم. امروز خداوند تو را به دست من خواهد داد و لاشه سربازان تو را خوراک پرندگان و درندگان صحرا خواهم کرد" (اول سموئیل فصل هفدهم آیات چهل و پنجم تا چهل و هشتم). 

این ها کلمات ایمان هستند. توجه کنید که وقتی داود با صدای بلند حرف می زد، داشت با یک جنگوی غول پیکر سخن می گفت. 

دست از نگرانی و شکایت درباره مشکلات و موانع بردارید و شروع به صحبت با آن ها کنید. از شکایت درباره این که هیچ چیز خوبی برای تان پیش نمی آید، دست بردارید. به مشکلات خود بگویید که خدای شما چقدر بزرگ است. 

اگر امروز در بحران و مشکلات هستید، باید بیش از هر وقت دیگر مراقب آنچه که می گویید باشید. نگذارید که کلمات منفی و مخرب از دهان شما بیرون بیاید. کتاب مقدس می فرماید:"زبان انسان می تواند جان او را حفظ کند یا آن را بر باد دهد. بنابراین هر شخص عواقب حرف هایش را خواهد دید (امثال سلیمان فصل هجدهم آیه 21). به عبارت دیگر، شما با کلمات خود محیط خوب یا بدی می آفرینید و در همان دنیایی که خلق کرده اید، زندگی می کنید. اگر همیشه غرغر و شکایت کنید. اگر درباره این که زندگی چقدر با شما بد رفتار کرده حرف بزنید، در دنیای بسیار ملامت زده و اندوه بار روزگار خواهید گذراند.

بسیاری از مواقع ما مرتکب این اشتباه می شویم که دیدگاه های منفی را به زبان بیاوریم:"من می دانستم که ازدواجم خوب از آب در نمی آید، فکر نمی کنم هرگز از زیر بار قرض بیرون بیایم، می دانستم که نتیجه نمی گیرم، من همیشه بد شانس هستم..." وقتی شروع می کنید به این طور حرف زدن، به بدترین دشمن خودتان تبدیل می شوید.  

اما خدا می خواهد که ما از کلمات خود برای تغییر موقعیت منفی خود استفاده کنیم. درباره مشکل حرف نزنید، درباره راه حل حرف برنید. 
وقتی با کمک خدا کلمات درست به زبان بیاورید و دیدگاه صحیح را حفظ کنید، خدا آن موقعیت نامطلوب را تغییر خواهد داد. اجازه دهید روح القدس درون شما را متحول کند و بر زندگی شما حاکم شود. هر چه دوستی و صمیمیت خود را با خدا افزایش دهید، فعالیت افکار منفی در ذهن شما، ضعیف و ضعیف تر خواهد شد. هر روز کتاب مقدس را بخوانید و درباره آنچه خوانده اید تفکر کنید. 

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات صفحه "زندگی هدفمند" محفوظ است. درج کامل مقالات "زندگی هدفمند" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.‎

۱۳۹۳ مهر ۲, چهارشنبه



رومیان باب ۸
محبت قابل اعتماد مسیح
۳۱ پس در مقابل تمام این چیزهای عالی ، چه بگوییم ؟ اگر خدا با ماست ، چه کسی می تواند بضد ما باشد؟ ۳۲ در جایی که خدا حتی فرزند خود را از ما دریغ نکرد بلکه او را فرستاد تا در راه همه ما قربانی شود، آیا همه چیزها را به ما نخواهد بخشید؟ ۳۳ اکنون که خدا ما را برای خود برگزیده است ، دیگر چه کسی جرأت خواهد کرد بر ما اتهامی وارد آورد؟ آیا خود او؟ هرگز! چون اوست که ما را بخشیده و ما را به حضور خود پذیرفته است . ۳۴ پس دیگر چه کسی می تواند ما را محکوم نماید؟ آیا مسیح ؟ نه ! چون اوست که در راه ما مرد و زنده شد و اکنون در بالاترین مقام ، در کنار خدا نشسته است و برای ما شفاعت می کند

۱۳۹۳ شهریور ۳۰, یکشنبه

ایمانِ به عیسی مسیحِ


 ایمانِ به عیسی مسیحِ 



در کلامِ خداوند هیچ آیه ای وجود ندارد که بر خلافِ نجاتِ انسانها از طریقِ ؛
(((( ایمان )))) ، ایمانِ به عیسی مسیحِ ، پسرِ خدا ، نجات دهندهِ عالم و کار عظیمِ او بر روی صلیب و دریافتِ فیضِ او صحبت کرده باشد ؛

این فقط بیسوادیِ بعضی از ایماندارانِ عزیز از کلامِ خداوند است ! که برای نجاتِ بشریت بدنبالِ برداشت های دین ، مذهب ، و دنیا میروند ؛

همه چیز در کنترلِ خداوندمان میباشد ، و حتی ؛


خدا اوّلین و آخرین مذهبِ خود را داد که انسانها بفهمند که تا چه حد از استاندارد نیکیِ خداوند بدور هستند و برای نجات به یک نجات دهنده ، یعنی ((( عیسی مسیح ))) احتیاج دارند .
نه اینکه بعضی از عزیزان در این دورهِ فیضِ خداوند ، به دنبالِ اختراعِ یک مذهب باشند ؛

عیسی مسیح فرمود : فکر نکنید که آمده ام تا تورات و نوشته های انبیا را منسوخ کنم ، نیآمده ام تا منسوخ کنم بلکه تا به کمال برسانم ، فرمود : نقطه ای از شریعت زایل نخواهد شد و از میان نخواهد رفت ؛

(((((( تا )))))) ؛ ( زمانیکه همه واقع شود ! ) (((((( تا زمانیکه همه واقع شود ! )))))) ؛

آیا هر کدام از ما ایمانداران واقعاَ میتوانیم حضور پُر جلالِ خداوندمان را توسطِ روح القدّسِ عزیز با تمامِ شریعتِ خودش در درونِ قلب و زندگیِ خودمان احساس کنیم ؟ آیا هنوز متوجه نیستیم که دین و مذهب ، شریعتِ بیرونی است و ما را به هلاکت میرساند ؟ و تنها شریعتِ درونی است که بواسطه فیضِ عظیمِ خداوند و حضورش توسطِ روح القدّس در قلب و زندگیهای ما ، هدیه نجات را بما می بخشد ؟

چرا ما متوجه نمیشویم که مسیح دارد در موردِ خودش با ما صحبت میکند ؟ و بما میگوید :؛
(((((( تا ))))))؛
( زمانیکه تمامِ چیزهائی که در عهدِ عتیق در بارهِ من نوشته شده به انجام برسد )؛

مسیح آمد که تورات و مذهبِ یهود و قوانینِ آنرا به کمال برساند ، (( یعنی چی ؟ )) یعنی یک مذهبِ دیگر ؟؟؟ با قوانینِ جدید که با روغن و نمک و فلفل و پیاز داغ بصورتِ یک مذهبِ کامل و خوشمزه بسازد و تحویلِ جهان بدهد ؟؛
واقعاَ چرا لااقل ما ایمانداران فکرهای انسانیِ خودمان را با کمک و هدایتِ روح القدّس عزیز زیر سئوال نمی بریم ؟

پس معنیِ پسر خدا ، نجات دهندهِ عالم یعنی چی ؟ ((( یعنی مذهب ؟؟؟ )))؛
مَرگِ مسیح خداوند ، پسر یگانهِ خدا در روی صلیب و قیامش از مُردگان برای نجاتِ جهان یعنی چی ؟
((( یعنی مذهب ؟؟؟ )))؛
تمامِ دردها ، رنجها ، شکنجه ها بی حرمتی ها که بخاطر نجاتِ بشریت تحمل کرد یعنی چی؟
((( یعنی دین و مذهب ؟؟؟ )))؛

واقعاَ از خودمان نباید بعنوانِ یک ایماندارِ به مسیح خداوند خجالت بکشیم ؟ که کار عظیمِ خداوندمان را در روی صلیب تا این حد پائین میآوریم و سعی میکنیم آنرا بی ارزش نشان دهیم ؟ و دین و مذهب را جای گزینِ آن میکنیم ؟

طبقِ کلامِ خداوند ، نجات فقط به فقط از طریقِ (( ایمان )) ایمان به عیسی مسیح ، پسرِ یگانهِ خدا ، و نجات دهنده عالم و کار عظیمِ او بر روی صلیب و ((( دریافتِ فیضِ او ))) حاصل میشود ؛
نه ((( دین ))) نه ((( مذهب ))) نه ((( آئین ))) نه ((( فرقه ))) ؛

خواهش میکنم با برداشت های غیرِ کتابِ مقّدسی از کلامِ خداوند، دروغهای شیطان را باور نکنید ؛
و خود و انسانها را که خداوند آنها را دوست دارد به انحراف نکشید و به هلاکت محکوم نکنید 

۱۳۹۳ شهریور ۲۸, جمعه

یوحنا17-2:12



یوحنا17-2:12
عید پسح که یکی از اعیاد بزرگ یهود بود، نزدیک می شد. پس عیسی به شهر اورشلیم رفت . انجا در خانه خدا مردم را دید که برای انجام مراسم قربانی به خرید و فروش گاو و گوسفند و کبوتر مشغولند.
عیسی با طناب شلاقی ساخت و همه انها را بیرون کرد.او گاو و گوسفندان را بیرون راند و سکه های صرافان را بر زمین ریخت و میزها را واژگون کرد.انگاه شاگردان عیسی به یاد این پیشگویی کتاب اسمانی افتادند که میگوید:
"اشتیاقی که برای خانه خدا دارم مثل اتش در من زبانه میکشد."
عزیزان، دلهای ما هم مانند خانه خداست .ای ایمانداران عزیز بیایید مانند عیسی شلاقی بسازیم و شریر، روحهای پلید، دروغ، ریا، غیبت وخودبینی را بیرون بیندازیم و روح القدس را جایگزین ان کنیم.ارامشی که از طریق روح القدس حاصل می شود، که مسلما همه شما ایمانداران ان را تجربه کرده اید، شلاقی است برای شریر و تاریکی های درون ما .

خداوندا متشكرم



و خداوندا متشكرم كه از من نگهبانى خواهى كرد، سپاسگزارم كه در كنار من هستى و از من پشتیبانی می‌كنى. آفتاب در روز من را اذیّت نخواهد کرد و مهتاب نیز در شب. خداوندا تو را شكر ميكنم كه من را از تمام خطرها نجات خواهى داد و محافظت خواهى نمود. اى خداوند سپاسگزارم كه مراقب رفت و آمد من هستى و همیشه از من محافظت خواهد نمود. مزمور 121: 5/8

آیا درک می کنید




آیا درک می کنید که دیوارهای کینه و دشمنی، از جاری شدن برکات خدا به زندگی تان هم جلوگیری می کنند؟ آن دیوارها می توانند جریان لطف الهی را متوقف کنند. به عبارت دیگر مانع اجابت دعاها، معجزات و برکات الهی می شوند. آن دیوارها مانع تحقق آرزوها و رویاهای تان می شود. باید این دیوارها فرو بریزند. باید کسانی را که آزارتان داده اند، ببخشید تا بتوانید از زندان بیرون بیایید. در پشت دیوارها، پر از هدایا یعنی برکات و معجزاتی است که مخصوص شما هستند. کافی است که ببخشید تا دیوارها فرو بریزد و برکات و معجزات در زندگی شما جاری شوند.

چگونه میتوانی فیض خدا را دریافت کنی



اگر نمی دانی
چگونه میتوانی فیض خدا را دریافت کنی کافیست تا برای لحظه ای چشمانت را ببندی و در قلب خودت با میل و اطمینان اینگونه دعا کنی که:
" خداوندا من گناهکارم. اعتراف میکنم قادر نیستم از گناهانم پاک شوم. در این لحظه ایمان می آورم که عیسای مسیح برای گناهان من بر بالای صلیب مرد. جریمۀ گناهان مرا تماما پرداخت نمود. دفن شد. روز سوم قیام کرد و امروز زنده است. اکنون از او دعوت میکنم تا به قلب من بیاید و مرا از آن خود کند. آمین

محبت ،ثمره منتخب روح است



برادران و خواهران گرامی
محبت ،ثمره منتخب روح است و بر سه نوع است:
1- محبتی عاری از خودخواهی،محبتی عمیق و دائمی(واژه یونانی:Agape) که شبیه محبت خدا نسبت به نوع بشر.
2-محبت برادرانه که همان دوستی است و محبتی محدود .دائمی نیست و در مقابل محبتی که به ما میشود،به دیگران محبت میکنیم.محبت در برابر محبت .
3-محبت جسمانی که از غرایز و شهوات جسمانی سرچشمه می گیرد.

خداوندا ،محبتی از نوع محبت خودت در درون ما قرار بده تا بتوانیم به دیگران محبتی عمیق و دائمی کنیم . همانطور که عیسی به شاگردانش فرمود:
"به شما حکمی تازه میدهم که یکدیگر را محبت نمایید،چنانچه من شما را محبت نمودم تا شما نیز یکدیگر را محبت نمایید.به همین همه خواهند فهمید که شاگرد من هستیداگر محبت یکدیگر را داشته باشید."
یوحنا 35 ,13:34

۱۳۹۳ شهریور ۲۷, پنجشنبه

طرز رفتار با خطاکار



طرز رفتار با خطاکار
۱۵ و اگر برادرت‌ به‌ تو گناه‌ کرده‌ باشد، برو و او را میان‌ خود و او در خلوت‌ الزام‌ کن‌. هرگاه‌ سخن‌ تو را گوش‌ گرفت‌، برادر خود را دریافتی‌؛ ۱۶ و اگر نشنود، یک‌ یا دو نفر دیگر با خود بردار تا از زبان‌ دو یا سه‌ شاهد، هر سخنی‌ ثابت‌ شود. ۱۷ و اگر سخن‌ ایشان‌ را رد کند، به‌ کلیسا بگو. و اگر کلیسا را قبول‌ نکند، در نزد تو مثل‌ خارجی‌ یا باجگیر باشد. ۱۸ هرآینه‌ به‌ شما می‌گویم‌ آنچه‌ بر زمین‌ بندید، در آسمان‌ بسته‌ شده‌ باشد و آنچه‌ بر زمین‌ گشایید، در آسمان‌ گشوده‌ شده‌ باشد. ۱۹ بازبه‌ شما می‌گویم‌ هر گاه‌ دو نفر از شما در زمین‌ درباره‌ هر چه‌ که‌ بخواهند متفق‌ شوند، هرآینه‌ از جانب‌ پدر من‌ که‌ در آسمان‌ است‌ برای‌ ایشان‌ کرده‌ خواهد شد. ۲۰ زیرا جایی‌ که‌ دو یا سه‌ نفر به‌ اسم‌ من‌ جمع‌ شوند، آنجا درمیان‌ ایشان‌ حاضرم

بزرگترین در ملکوت آسمان



تفسیر کاربردی متی فصل ۱۸
بزرگترین در ملکوت آسمان (۱۸: ۱-۵)
(مرقس ۹: ۳۶-۳۷، ۱۰: ۱۵)
۱-۴ مرقس ۹: ۳۳-۳۵، ۱۰: ۱۴-۱۵ و تفسیر آنها مشاهده شود.
۵ متی ۱۰: ۴۰، مرقس ۹: ۳۶-۳۷ و تفسیر آنها مشاهده شود.
هشدار در مورد گناه (۱۸: ۶-۹)
(مرقس ۹: ۴۲-۵۰؛ لوقا ۱۷: ۱-۲)
۶-۹ مرقس ۹: ۴۲-۵۰ و تفسیر آن مشاهده شود.
مثل گوسفندان گمشده (۱۸: ۱۰-۱۴)
(لوقا ۱۵: ۳-۷)
۱۰ عیسی تعلیم داد که باید این صغار یعنی مسیحیان ضعیف و نو ایمان را عزیز و محترم بداریم (آیۀ‌های ۵-۶). ما باید آنها را به همان طریقی محبت کنیم که او محبت می‌نمود (یوحنا ۱۳: ۳۴). خدا حتی برای کوچکترین فرزندانش نیز ارزش بسیاری قائل است؛ ما نیز باید چنین کنیم.
هرمسیحی دارای یک فرشتۀ نگهبان در آسمان است (مزمور ۹۱: ۱۱ و اعمال رسولان ۱۲: ۱۵ مشاهده شود). این فرشتگان در مقابل تخت خدا می‌ایستند (مکاشفه ۵: ۱۱). ایشان دائماً در آسمان روی پدر مرا که در آسمان است می‌بینند. اگر با یکی از صغار مسیح بدرفتاری کنیم یا باعث لغزش ایشان شویم (آیۀ ۶)، خدا فوراً آن را خواهد دانست. خدا به واسطۀ فرشتگان نگهبان ایشان، صغارش را محافظت خواهد کرد. هنگامی که با یکی از فرزندان کوچک عیسی مخالفت می‌ورزیم، با فرشتۀ او نیز مخالفت ورزیده ایم.
۱۱ لوقا ۱۹: ۱۰ و تفسیر آن مشاهده شود.
۱۲-۱۴ خدا مراقب هر مسیحی است، خصوصاً مراقب مسییحان جوان و ضعیفی که احتمال گمراه شدنشان زیادتر است. ما نیز باید به این نوع مسیحیان توجه نشان داده، تمام تلاش خود را بکنیم تا ایشان را باز گردانیم. ما باید چنین برادران و خواهران گمشده را تشویق به توبه و بازگشت به سوی مسیح، یعنی شبان بزرگ ایشان بنماییم. خدا درمورد یکی از فرزندانش که به آغوش او باز میگردد، بیشتر شادی می‌کند تا درمورد نود و نه فرزند دیگری که هرگز گمراه نشده اند. ارادۀ خدا این نیست که یکی از این کوچکان هلاک شود.
این تعلیم نه تنها در مورد مسیحیان گمراه بلکه در مورد تمامی انسانها صادق است. بر طبق لوقا ۱۵: ۷، خوشی در آسمان رخ می‌نماید به سبب توبۀ یک گناهکار بیشتر از برای نود و نه عادل که احتیاج به توبه ندارند. یعنی در آسمان برای یک نفر که به مسیح ایمان می‌آورد، بیشتر شادی می‌شود تا برای نود و نه نفری که به مسیح ایمان داشته اند. خدای ما خدایی است که همواره درجستجوی گمشده است و به هنگام نجات او، شادی می‌کند (لوقا ۱۵: ۸-۱۰، ۱۹: ۱۰ و تفسیر آن مشاهده شود).
برادری که به تو گناه می‌کند (۱۸: ۱۵-۲۰)
۱۵ در اینجا عیسی به ما می‌اموزد که اگر برادری به ما گناه کند، چه باید بکنیم. باید در این مورد با او رو در رو صحبت کنیم. ما باید با برادر خود با محبت و فروتنی صحبت کنیم. در این صورت تقریباً همواره قادر خواهیم شد که با برادر خود مصالحه نماییم.
هنگامی که برادر ما به ما گناه می‌کند، سه کار است که نباید بکنیم. اولاً نباید نسبت به او خشمگین شویم. برادرمان را با خشمگین شدن متوجه اشتباهش نخواهیم کرد. ثانیاً نباید کینه‌ای به دل بگیریم. باید آشکارا با برادرمان صحبت کرده، بگوییم که چقدر آزرده شده ایم. ثالثاً نباید بلافاصله نظر منفی و انتقادی خود را نسبت به او با شخص دیگری در میان گذاریم. این نوع اظهار نظر منفی و انتقادی در مودر دیگران یکی از گناهان رایج در کلیسا می‌باشد. عیسی می‌گوید: «... خطایش را در حضور دو نفر به او گوشزد کن».
هنگامی که بدین طریق با برادرمان برخورد کنیم، غالباً در می‌یابیم که برادرمان در واقع به ما گناه نکرده است بلکه فقط پنداشته ایم که چنین کرده است. نه تنها این، بلکه ممکن است نشان دهد که ما نیز نسبت به او گناهی ورزیده ایم!
۱۶ اگر برادر مسیحی ما واقعاً نسبت به ما گناه کرده و آن را اصلاح نکرده باشد، در آن صورت دو رویه است که می‌توانیم در پیش گیریم. اولاً اگر گناه برادر ما کوچک بوده یا تنها گناهی نسبت به شخص ما بوده باشد، می‌توانیم به سادگی او را ببخشیم (حتی اگر توبه نکند) و موضوع را فراموش کنیم. محبت می‌تواند ما را وادارد که گناه او را ناچیز بشماریم. محبت کثرت گناهان را می‌پوشاند (اول پطرس ۴: ۸).
با اینحال اگر گناه برادرمان بر روی دیگران اثر گذاشته باشد یا اگر ضروری به نظر آید که با گناهش فعالانه مخالفت ورزیم. باید دو یا سه تن از بزرگان کلیسا را برداشته، بار دیگر نزد او برویم. اگر بعداً لازم شود که برادرمان را در مقابل کلیسا محکوم نماییم (آیۀ ۱۷)، در این صورت شهادت این بزرگان ضروری خواهد بود. هیچ اتهامی را نمی‌توان در کلیسا مطرح ساخت مگر آنکه دو یا سه شاهد حاضر، اتهام را تأیید کنند (تثنیه ۱۹: ۱۵؛ دوم قرنتیان ۱۳: ۱).
۱۷ اگر برادرمان همچنان توبه نکند و در گناهش علیه ما اصرار ورزد، در این صورت عیسی می‌فرماید به کلیسا بگو. ما نباید برای دعواهای میان ایمانداران، به سراغ دادگاه برویم (اول قرنتیان ۶: ۱-۶ وتفسیر آن مشاهده شود). منظور از کلیسا در اینجا کلیسای محلی است. «کلیسای» می‌تواند به معنی هیأت رهبری کلیسا باشد، یا تمام ایمانداران کلیسا. شاهدان باید شهادت خود را برابر کلیسا نیز عرضه کنند.
اگر برادران همچنان توبه نکنند، باید از کلیسا بیرون رانده شود و اعضای کلیسا نباید با او هیچ کاری داشته باشند. اگر کسی قوانین و تصمیمات کلیسا را نپذیرد، شایستۀ عضو بودن نمی‌باشد. هدف ازچنین تنبیه سختی، نابود کردن روح برادر سرکش نیست، بلکه بیشتر بازگرداندن او به سوی توبه است (اول قرنتیان ۵: ۴-۵ و تفسیر آن مشاهده شود).
برادری که از توبه امتناع ورزد و در گناهش مصر باشد، باید با او همچون یک خارجی (امت یا خدانشناس) یا یک باجگیر رفتار کرد. خارجی‌ها و باجگیران از سوی یهودیان به عنوان گناهکارانی تلقی می‌شدند که جزو خانوادۀ خدا نبودند. با ایمانداران توبه نکرده باید چنین رفتار کرد.
در اینجا سؤالی مطرح می‌شود: آیا باید چنین برادر سخت دل و توبه نکرده را ببخشیم؟ اگر او توبه کند، قطعاً باید او را ببخشیم (لوقا ۱۷: ۳-۴ مشاهده شود). اما حتی اگر توبه نکند هم باید همچنان او را ببخشیم (آیه‌های ۲۱-۲۲).
اگر بتوانیم برادرمان را به طور کامل و به رایگان ببخشیم و خطایش را فراموش کنیم، در این صورت می‌توانیم موضوع را رها کنیم. اگر گناه وی تنها علیه ما باشد، در این صورت ضرورتی ندارد که او را در برابر دیگران متهم سازیم (اول قرنتیان ۶: ۷). اما اگر با هدایت روح‌القدس با برادرمان برخورد کنیم، در این صورت عیسی در این سه آیه، دقیقاً نشان داده است که چگونه باید رفتار کنیم.
۱۸ کلیسا با هیأت رهبری، آن اقتدار نهایی برای داوری کردن در مورد این قبیل موضوعات را دارا است. حکم ایشان در آسمان بسته خواهد شد یعنی توسط خدا تأئید خوهد شد. به همان ترتیب، اگر ایشان برادر تقصیر کار را ببخشند و موضوع را فراموش کنند، خدا نیز او را خواهد بخشید. خدا به کلیسا و رهبرانش اقتدار کامل داده است تا در نام او دست به اقدام بزنند (متی ۱۶: ۱۹ و یوحنا ۲۰: ۲۳ مشاهده شود).
۱۹-۲۰ این دو آیه دنبالۀ مضمون آیۀ ۱۸ می‌باشد. برای اینکه کلیسا ببندد یا بگشاید، باید اعضاء آن توافق داشته باشند. روح‌القدس باید اعضاء کلیسا را هدایت کند تا تصمیم درست را اتخاذ نمایند. و او هر کسی را به یک طریق واحد هدایت خواهد کرد. اگر در بین اعضاء کلیسا توافقی وجود نداشته باشد، در این صورت تعیین و تشخیص ارادۀ خدا بسیار دشوار خواهد شد. در صورت نبودن توافق کامل، کلیسا نباید اقدامی علیه یک برادر بنماید. اما اگر در مورد روند عمل توافق حاصل باشد، در این صورت آن عمل بر طبق ارادۀ خدا بوده، اقتدار خدا پشتوانه آن خواهد بود.
به خاطر داشته باشید که این آیه‌ها نه فقط در مورد داوری کردن یک برادر، بلکه در مورد نحوۀ دعا و درخواست از حضور خدا نیز سخن می‌گویند. هنگامی که دو یا سه نفر در نام عیسی گرد هم آیند، عیسی در میان ایشان حاضر خواهد بود (آیۀ ۲۰)، روح‌القدسش نیز در ایشان خواهد بود و هنگامی که در دعایشان متفق شوند، می‌توانند اطمینان داشته باشند که روح‌القدس آنان را هدایت کرده و ایشان برطبق ارادۀ خدا دعا می‌کنند.
برای اینکه دعا واقعاً متحد باشد، اذهان ما باید «یکی» شود (آیۀ ۱۹). دعا باید برای چیز خاصی باشد که در مورد آن توافق داریم. دومین چیزی که برای دعا متحد ضروری است، این است که باید به اسم عیسی باشد (آیۀ ۲۰) یعنی به خاطر عیسی باشد. اگر متحداً با ذهنی واحد و در نام عیسی دعا کنیم، برای ما به جا آورده خواهد شد. اگر خدا به تقاضای ما پاسخ ندهد، غالباً به این علت است که به طو ر متحد دعا نکرده ایم.
دعای فردی البته بسیار مهم است (متی ۶: ۶). اما دعای گروهی نیز به همان اندازه اهمیت دارد. هر دو نوع دعا ضروری هستند. دعای گروهی مخصوصاً هنگامی مؤثر است که بخواهیم از خدا هدایت و کمک بطلبیم. از آنجا که همان روح‌القدس در تمامی ایمانداران کار می‌کند، هنگامی که به اتفاق یکدیگر دعا می‌کنیم، روح‌القدس می‌تواند به طور کامل تری قدرت خود را نشان دهد.
هرگاه دو نفر از شما در زمین دربارۀ هر چه که بخواهند متفق شوند، هر آینه از جانب پدر من که در آسمان است، برای ایشان کرده خواهد شد. چه وعدۀ پرشکوهی! آیا آن را باور می‌کنیم؟ هنگامی که زن و شوهرها متفقاً دعا می‌کنند، آیا به آن ایمان دارند؟ هنگامی که در جلسات دعا گرد هم می‌آییم، آیا این وعده را باور می‌کنیم؟ آنچه که باید انجام دهیم، فقط این است که با یکدیگر متفق شده، در نام عیسی دعا کنیم؛ خدا وعده داده است که آنچه را که بطلبیم، به ما خواهد داد.
بنابراین هنگامی که گرد هم می‌آییم، فقط برای امور کوچک دعا نکنیم. بگذارید که در دعا برای چیزهای بزرگ متهور بوده، تقاضاهای بزرگی از خدا بنماییم. به واسطۀ دعا متفق، تمامی قدرت خدا در دستان ماست! باید دعا کنیم تا ملکوت خدا بیاید (متی ۶: ۱۰). باید برای عمله برای حصاد دعا کنیم (متی ۹: ۳۸). باید برای روح‌القدس دعا کنیم (لوقا ۱۱: ۱۳). باید دعا کنیم تا محبت و قدرت روح‌القدس کلیسا و زندگی ما را فرو گیرد. باید دعا کنیم تا عیسی مسیح به واسطۀ کلیسایش یعنی ما جلال یابد.
مثل غلام بی گذشت (۱۸: ۲۱-۳۵)
۲۱-۲۲ عیسی در لوقا ۱۷: ۴ چنین فرموده است: «هرگاه ] برادرت[ در روزی هفت کرت به تو گناه کند و در روزی هفت مرتبه برگشته، به تو گوید توبه می‌کنم، او را ببخش.» این برای شاگردان تعلیمی جدید بود. شاید هنگامی که عیسی این نکته را بیان می‌کرد، پطرس حضور نداشت؛ لذا در مورد منظور عیسی دچار شک شد. پس پطرس نزد عیسی آمد و از او سؤال کرد که چند بار باید برادرش را ببخشد. «بیش از هفت بار؟» پطرس در جستحوی خط مشی ای ساده بود که از آن پیروی کند.
و عیسی پاسخ داد: «تو را نمی‌گویم تاهفت مرتبه، بلکه تا هفتاد مرتبه.» منظور عیسی این نبود که ما باید برادرمان را تنها هفتاد مرتبه هفت بار (یا ۴۹۰ بار) ببخشیم و به همین اکتفا کنیم. منظور عیسی از این قرار بود: مهم نیست که برادرمان چند بار به ما خطا کرده است، ما باید او را حتی بیش از هفتاد و هفت بار (یا ۴۹۰ بار) ببخشیم. و در این آیه‌ها عیسی حتی نمی‌گوید که برادر ما باید برای بخشوده شدن، توبه کند. همان طور که ما به رایگان از سوی خدا بخشوده شده ایم، باید به نوبۀ خود به رایگان و بدون قید و شرط دیگران را ببخشیم، چه توبه کنند و چه نکنند (متی ۶: ۱۲، ۱۴-۱۵، مرقس ۱۱: ۲۵-۲۶ و تفسیر آنها مشاهده شود).
گاهی اوقات باید برادر خود را به خاطر تعدادی گناهان مختلف ببخشیم و گاهی اوقات نیز باید به خاطر یک گناه که چندین بار تکرار شده است، ببخشیم. لیکن گاهی اوقات باید او را بارها به خاطر یک گناهی که یک بار مرتکب شده است ببخشیم. شاید یک روز برادرمان را به خاطرگناهی خاص بخشیده ایم. لیکن روز بعد روح عدم بخشش بر ما نازل شده است. در این صورت باید او را بار دیگر به خاطر آن گنناه ببخشیم. شاید لازم باشد که برادر خود را هفتاد و هفت بار به خاطر آن یک گناه ببخشیم!
۲۳ سپس عیسی این مثل را آورد تا تعلیمش را در مورد بخشایش به تصویر در آورد. درعهد عتیق قانون، قانون چشم به عوض چشم بود (متی ۵: ۳۸). اما قانون ملکوت آسمان اینچنین است: «برادرت را ببخش تا بخشیده شوی.» پادشاه در این مثل خدا است و غلامانش همانا ایمانداران هستند.
۲۴ اولین غلام به پادشاه ده هزار قنطار، که به پول امروز چندین میلیون دلار می‌شود، مقروض بود.
۲۵ چون قادر به پرداخت قرض خود نبود، پادشاه دستور داد تا او و خانواده اش را به عنوان برده بفروشند.
۲۶-۲۷ اما وقتی غلام تقاضای مهلت بیشتری کرد، پادشاه دلش به حال او سوخت و او را بخشید. او تمامی قرض وی را به او بخشید.
۲۸-۳۱ غلام وقتی بیرون آمد، به یکی از همقطاران خود برخورد که به او صد دینار یعنی چند دلار بدهکار بود. رحمتی بر او نشان نداد و حاضر نشد که قرضش را ببخشد یا حتی مهلت بیشتری برای پرداخت به او بدهد.
۳۲-۳۵ پادشاه چون این موضوع را شنید، از تصمیم خود بازگشت و آن غلام شریر را به زندان انداخت تا قرضش را بپردازد. به همینطور پدر آسمانی من نیز با شما عمل خواهد نمود اگر هریکی از شما برادر خود را از دل نبخشد (آیۀ ۳۵).
حساب قرضهای (گناهان) تمامی انسانها نزد خدا ثبت است. قرضی که ما به خاطر گناهمان به خدا مدیون هستیم، همانند قرض آن غلام اول، بسیار سنگین است. هرقدر که کارهای نیکو انجام دهیم، هرگز نمی‌توانیم قرض خود را بپردازیم. لیکن خدا در اثر رحمت خود ما را کاملاً می‌بخشد. در این صورت ما که چنین بخشایش عظیمی را دریافت کرده ایم، چگونه می‌توانیم به دیگران رحمتی نشان ندهیم؟ بنابراین بگذارید که برادر خود را نه تنها در کلام بلکه با تمامی دل ببخشاییم.
این مثل به ما می‌آموزد که اگر برادر خود را نبخشیم، خدا رحمتی را که در حق ما کرده است، باز خواهد گرفت. برخی از مسیحیان می‌گویند که هر که نسبت به دیگران رحمتی نشان ندهد، خود هرگز رحمت خدا را دریافت نکرده است، یعنی هرگز یک مسیحی واقعی نبوده است (لوقا ۱۷: ۴۱-۴۳، ۴۷). لیکن دیگران بر این عقیده اند که بعد از دریافت رحمت و بخشایش خدا، این امکان وجود دارد که با نبخشیدن دیگران، آن را از دست بدهیم (مقالۀ عمومی: آیا می‌توانیم نجات خود را از دست دهیم؟ مشاهده شود).

پسرِ خدا ، نجات دهندهِ عالم


در کلامِ خداوند هیچ آیه ای وجود ندارد که بر خلافِ نجاتِ انسانها از طریقِ ؛
(((( ایمان )))) ، ایمانِ به عیسی مسیحِ ، پسرِ خدا ، نجات دهندهِ عالم و کار عظیمِ او بر روی صلیب و دریافتِ فیضِ او صحبت کرده باشد ؛
این فقط بیسوادیِ بعضی از ایماندارانِ عزیز از کلامِ خداوند است ! که برای نجاتِ بشریت بدنبالِ برداشت های دین ، مذهب ، و دنیا میروند ؛
همه چیز در کنترلِ خداوندمان میباشد ، و حتی ؛

خدا اوّلین و آخرین مذهبِ خود را داد که انسانها بفهمند که تا چه حد از استاندارد نیکیِ خداوند بدور هستند و برای نجات به یک نجات دهنده ، یعنی ((( عیسی مسیح ))) احتیاج دارند .
نه اینکه بعضی از عزیزان در این دورهِ فیضِ خداوند ، به دنبالِ اختراعِ یک مذهب باشند ؛
عیسی مسیح فرمود : فکر نکنید که آمده ام تا تورات و نوشته های انبیا را منسوخ کنم ، نیآمده ام تا منسوخ کنم بلکه تا به کمال برسانم ، فرمود : نقطه ای از شریعت زایل نخواهد شد و از میان نخواهد رفت ؛
(((( تا )))) ؛ ( زمانیکه همه واقع شود ! ) (((((( تا زمانیکه همه واقع شود ! )))))) ؛
آیا هر کدام از ما ایمانداران واقعاَ میتوانیم حضور پُر جلالِ خداوندمان را توسطِ روح القدّسِ عزیز با تمامِ شریعتِ خودش در درونِ قلب و زندگیِ خودمان احساس کنیم ؟ آیا هنوز متوجه نیستیم که دین و مذهب ، شریعتِ بیرونی است و ما را به هلاکت میرساند ؟ و تنها شریعتِ درونی است که بواسطه فیضِ عظیمِ خداوند و حضورش توسطِ روح القدّس در قلب و زندگیهای ما ، هدیه نجات را بما می بخشد ؟
چرا ما متوجه نمیشویم که مسیح دارد در موردِ خودش با ما صحبت میکند ؟ و بما میگوید :؛
(((((( تا ))))))؛
( زمانیکه تمامِ چیزهائی که در عهدِ عتیق در بارهِ من نوشته شده به انجام برسد )؛
مسیح آمد که تورات و مذهبِ یهود و قوانینِ آنرا به کمال برساند ، (( یعنی چی ؟ )) یعنی یک مذهبِ دیگر ؟؟؟ با قوانینِ جدید که با روغن و نمک و فلفل و پیاز داغ بصورتِ یک مذهبِ کامل و خوشمزه بسازد و تحویلِ جهان بدهد ؟؟؟ ؛
واقعاَ چرا لااقل ما ایمانداران فکرهای انسانیِ خودمان را با کمک و هدایتِ روح القدّس عزیز زیر سئوال نمی بریم ؟
پس معنیِ پسر خدا ، نجات دهندهِ عالم یعنی چی ؟ ((( یعنی مذهب ؟؟؟ )))؛
مَرگِ مسیح خداوند ، پسر یگانهِ خدا در روی صلیب و قیامش از مُردگان برای نجاتِ جهان یعنی چی ؟
((( یعنی مذهب ؟؟؟ )))؛
تمامِ دردها ، رنجها ، شکنجه ها بی حرمتی ها که بخاطر نجاتِ بشریت تحمل کرد یعنی چی؟
((( یعنی دین و مذهب ؟؟؟ )))؛
واقعاَ از خودمان نباید بعنوانِ یک ایماندارِ به مسیح خداوند خجالت بکشیم ؟ که کار عظیمِ خداوندمان را در روی صلیب تا این حد پائین میآوریم و سعی میکنیم آنرا بی ارزش نشان دهیم ؟ و دین و مذهب را جای گزینِ آن میکنیم ؟
طبقِ کلامِ خداوند ، نجات فقط به فقط از طریقِ (( ایمان )) ایمان به عیسی مسیح ، پسرِ یگانهِ خدا ، و نجات دهنده عالم و کار عظیمِ او بر روی صلیب و ((((( دریافتِ فیضِ او ))))) حاصل میشود ؛
نه ((( دین ))) نه ((( مذهب ))) نه ((( آئین ))) نه ((( فرقه ))) ؛
خواهش میکنم با برداشت های غیرِ کتابِ مقّدسی از کلامِ خداوند، دروغهای شیطان را باور نکنید ؛
و خود و انسانها را که خداوند آنها را دوست دارد به انحراف نکشید و به هلاکت محکوم نکنید ؛

شهادت بر خداوند

۸پس، از شهادت بر خداوند ما عار مدار، و نه از من که به‌خاطر او در بندم، بلکه تو نیز با اتکا به نیروی الهی در رنج کشیدن برای انجیل سهیم باش.۹خدا ما را نجات داده و به زندگی مقدّس فراخوانده است. این نه به‌سبب اعمال ما، بلکه به‌خاطر قصد و فیض خودِ اوست، فیضی که در مسیحْ عیسی از ایام ازل به ما عطا شده بود،۱۰ولی اکنون با ظهور نجات‌دهندۀ ما مسیحْ عیسی عیان گشته است - هماو که به‌واسطۀ انجیل، مرگ را باطل کرد و حیات و فناناپذیری را آشکار ساخت.۱۱و من برگماشته شده‌ام تا واعظ، رسول و معلّم این انجیل باشم.۱۲از همین‌روست که اینگونه رنج می‌کشم، امّا عار ندارم، چرا‌که می‌دانم به که ایمان آورده‌ام و یقین دارم که او قادر است امانتم را تا بدان روز حفظ کند.
۱۳با ایمان و محبتی که در مسیحْ عیسی یافت می‌شود، به آنچه از من شنیده‌ای چون الگوی تعلیم صحیح تمسّک جوی.۱۴به یاری روح‌القدس که در ما ساکن است، آن امانت نیکو را که به تو سپرده شده، پاس‌دار

اندرزهایی دربارۀ بیوه‌زنان، مشایخ کلیسا و غلامان



اندرزهایی دربارۀ بیوه‌زنان، مشایخ کلیسا و غلامان
۱مرد سالخورده را توبیخ مکن، بلکه او را همچون پدر خود اندرز ده، و جوانان را همانند برادران خود،۲و زنان سالخورده را همچون مادران، و زنان جوانتر را همانند خواهران خویش، در کمال پاکی.
۳بیوه‌زنانی را که براستی بی‌کس‌اند، حرمت گذار.۴امّا اگر بیوه‌زنی فرزندان و نوه‌ها دارد، آنان باید نخست بیاموزند که با نگاهداری از خانوادۀ خویش، دینداری خود را در عمل نشان دهند و اینگونه دِین خود را به والدین و اجدادشان اَدا‌کنند، چرا‌که این خدا را خشنود می‌سازد.۵امّا آن که براستی بیوه است و بی‌کس، امیدش یکسره بر خداست و شب و روز را به دعا و طلب کمک از خدا می‌گذراند.۶حالآنکه بیوه‌زنی که زندگی را به لذتجویی می‌گذراند، در حالِ حیات، مرده است.۷بدین‌چیزها نیز حکم فرما تا از ملامت به‌دور باشند.۸اگر کسی در پی تأمین معاش خویشان و بخصوص خانوادۀ خود نباشد، منکر ایمان است و پست‌تر از بی‌ایمان.
۹فقط کسانی را در شمار بیوه‌زنان نامنویسی کن که بیش از شصت سال داشته و به شوهر خود وفادار بوده باشند.۱۰نیز باید به نیکوکاری شهره باشند، یعنی فرزندان خویش را نیکو تربیت کرده، غریب‌نواز بوده، پاهای مقدّسان را شسته، به یاری دردمندان شتافته، و خود را وقف هر نوع کار نیکو کرده باشند.
۱۱امّا بیوه‌زنان جوانتر را نامنویسی مکن، چرا‌که چون امیال شهوانی از مسیح دورشان کند، خواهان ازدواج می‌شوند.۱۲بدینگونه، چون تعهد نخستین خود را زیر پا می‌گذارند، محکومیت بر خود می‌آورند.۱۳افزون بر این، به بی‌کارگی و سرکشیدن از خانه‌ای به خانۀ دیگر خو‌می‌کنند؛ و نه‌تنها روزگار به بی‌کارگی می‌گذرانند، بلکه سخن‌چین و فضول هم می‌شوند، و سخنان ناشایست بر زبان می‌آورند.۱۴پس رأی من بر این است که بیوه‌های جوانتر شوهر کرده، فرزند بیاورند و کدبانو باشند و دشمن را مجال بدگویی ندهند.۱۵زیرا هم‌اکنون نیز بعضی در پی شیطان منحرف گشته‌اند.
۱۶اگر زنی از مؤمنان، خویشاوندان بیوه داشته باشد، باید که خود یاری‌شان دهد تا باری بر کلیسا نباشند و کلیسا بتواند به بیوه‌زنانی کمک کند که براستی بی‌کس‌اند.
۱۷مشایخی که نیکو رهبری کرده باشند، شایستۀ حرمتی دوچندانند، بخصوص آنان که در کار موعظه و تعلیم زحمت می‌کشند.۱۸زیرا کتاب می‌گوید: «گاوی را که خرمن می‌کوبد، دهان مَبَند» و «کارگر مستحق دستمزد خویش است.»۱۹اتهامی بر یکی از مشایخ مپذیر، مگر به شهادت دو یا سه گواه.۲۰امّا آنان را که به گناه ادامه می‌دهند، در برابر همه توبیخ کن تا دیگران بترسند.
۲۱در پیشگاه خدا و مسیحْ عیسی و فرشتگان برگزیده، تو را سوگند می‌دهم که این دستورها را بدون پیشداوری رعایت کنی و هیچ‌کاری را از سر جانبداری انجام ندهی.
۲۲در دست‌گذاشتن بر کسی شتاب مکن و در گناهان دیگران شریک مشو، بلکه خود را پاک نگاه‌دار.
۲۳دیگر فقط آب منوش، بلکه به جهت معدۀ خود و ناخوشیهایی که اغلب داری، اندکی نیز شراب بنوش.
۲۴گناهان برخی آشکار است و پیشاپیش آنها به کام داوری می‌شتابد، امّا گناهان برخی دیگر از پی آنها می‌آید.۲۵به همینسان، اعمال نیکو آشکار است و حتی آنها را که آشکار نیست، نتوان پوشیده نگاه داشت.
۶
۱آنان که زیر یوغ بندگی به‌سر می‌برند، باید که اربابان خود را درخور کمال احترام بدانند تا مردم نام خدا و تعلیم را بد نگویند.۲آنان که اربابانشان ایماندارند، نباید به دلیل رابطۀ برادری، ایشان را کمتر حرمت بگذارند. بلکه برعکس، باید حتی نیکوتر خدمت کنند، زیرا سود خدمتشان به کسانی می‌رسد که ایماندارند و عزیز ایشان. این را تعلیم ده و به انجامش ترغیبشان کن.

ترس از خدا به چه معناست ؟



ترس از خدا به چه معناست ؟ 
و راه صلح و سلامتي را نشناختند خدا ترسي به نظر ايشان نميرسد روميان 3 : 18 
ترس از خدا رابطه مارا بصورت سمبليک با خدا خلاصه مي نمايد 
ترس از خدا به معناي اعتماد به خداست امثال 14 : 27
ترس از خدا تواضع و حرمت است امثال 14 : 33
ترس از خدا به معناي اطاعت از خداست عبرانيان 11 : 7
ترس از خدا به معناي توکل به خداست مزامير 115 : 11
ترس از خدا به معناي تمجيد خداست مکاشفه 14 : 6-13
ترس از خدا نشانه حکمت و دانش است اشعيا 33 : 6
ترس از خدا به معناي رحمت خداست ملاکي 3 : 16
ترس از خدا به معناي فکر ودانايست ايوب 28 : 28