۱۳۹۳ خرداد ۹, جمعه

معنای پنطیکاست



معنای پنطیکاست این است که همراه با افاضۀ روح‌القدس، مأموریت جدیدی نیز بر دوش ما گذارده می‌شود. عیسی به پیروانش دستور داد که «بروید و همۀ امت‌ها را شاگرد سازید» (متی ۲۸:۱۹). اما به ایشان فرمود که پیش از حرکت، در اورشلیم بمانند تا روح‌القدس موعود را بیابند. بنابراین، هدف عطای روح‌القدس، اعلام خبر خوش انجیل به انسان‌هاست.
اما در پنطیکاست، نقشۀ الهی این بود که همۀ مؤمنین به‌واسطۀ روح‌القدس یک قوم گردند و یک هدف داشته باشند که همانا اعلام معرفت عیسای مسیح به جهان می‌باشد؛ و به ایشان یک زبان بخشیده شد تا این هدف را تحقق بخشند، و آن زبان محبت است.
پنطیکاست یعنی رابطه‌ای جدید با خدا، آغازی جدید، زندگی جدید، هدفی جدید، پیامی پیروزمند، و اطمینان از حیاتی نو در ملکوت جدید خداوند! باشد که در این پنطیکاست خداوند قلب و وجود شما را مالامال از قدردانی نماید، قدردانی به‌خاطر این هدیۀ پرارزش!

رودخانه ای که از خانه خدا جاری است




رودخانه ای که از خانه خدا جاری است
رودی که از سمت شرق جاری ست و به دریای مرده می ریزد و در آنجا آبهای شور را شفا میدهد و آنها را پاک و گوارا می گرداند.
هر چیزی که به این رودخانه تماس پیدا کند، زنده میشود. ماهیان دریای مرده ، زنده می شوند، چون آبهایش شفا می یابند.
به هر کجا که این آب جاری شود، در آنجا حیات پدید می آورد.
در ساحل دریای مرده انواع درختان میوه خواهند رویید که هر ماه محصول تازه به بار خواهند آورد، چون با آب رودخانه ای که از خانه خدا جاری ست آبیاری خواهند شد. میوه آنها خوراک مقوی و برگهای آنها شفا بخش خواهد بود.
ولی مردابها و با باتلاقهایشان شفا نخواهند یافت، بلکه همان طور شور خواهند ماند.
«»«»«و مسیح همان رودخانه جاری بود و هست که از خانه خدا جاری بود و آمد در بین ما و معجزات کرد، شفا بخشید و
زندگی دوباره داد و حیات بخشید. و هیچگاه نفع خود را طالب نبود...و امروز به آغوش خدای پدر صعود میکند.... »«»«»«»
و خداونم طبق وعده اش روح القدس را به ما فدیه داد و
هر روز من و تو را با کلام و روحش آبیاری میکند تا مثل درختی در کنار این رود هر ماه محصولی تازه به بار آوریم، درختی که حتی برگهای آن شفا بخش است... آیا درختی را میتوان یافت که هر ماه محصولی تازه و میوه ای نو به بار آورد؟!؟!
آمین آمین که اگر در کنار این رودخانه حیات بخش مانند این درخت بمانیم ، هر ما ه فصل جدیدی در زندگی من و تو است.
و حالا این انتخاب من و شماست است، رودخانه ای باشیم که از خانه خدا جاری است تا به ساحل پر فیض و آرامش مسیح برسد .. یا مرداب و باتلاقی که شفا نمیابد و شور می ماند....
برگرفته از کتاب حزقیال ۴۷


۱۳۹۳ خرداد ۷, چهارشنبه

احکامِ دین اسلام



یکی از مسائلی که همواره ذهن مرا به خود مشغول می‌کند، دفاع و جانب‌داریِ برخی از بانوان از
احکامِ دین اسلام است، به طوری که بارها به چشم دیده‌ام که در هواداری از اسلام، از مردان نیز گوی سبقت را می‌ربایند. این دفاع کورکورانه در حالی انجام می‌گیرد که به دفعات در قرآن و دیگر کتب مذهبی مسلمانان، زنان مورد تعدی و خوارشماری قرار گرفته‌اند. در قرآن مقام و منزلت زن در حد یک ماشین سکس فرو کاسته شده است و در سوره بقره آیه شماره ۲۲۳ عیناً آمده است که زنان محل بذرافشانی و کشتزار مردان هستند.

سوره بقره آیه شماره ۲۲۳: "زنان شما كشتزار شما هستند پس از هر جا [و هر گونه] كه خواهيد به كشتزار خود درآييد"

در عین حال در قرآن به مردان اجازه اختیار کردن هم‌زمانِ ۴ زن عقدی داده شده، و شهادت و گواهی دو زن با یک مرد برابر دانسته شده است.

علی بن ابی‌طالب امام اول شیعیان نیز به دفعات زنان را ناقص‌العقل خطاب کرده و در نامه‌ای که به فرزندش حسن نوشته است، او را از مشورت با زنان بر حذر داشته: "(ای حسن) بپرهیز از مشورت و کنکاش با ز‌‌ن‌ها زیرا اندیشه آن‌ها رو به ناتوانی و سستی است. با حجاب و پوشاندن‌شان، چشم‌شان را از دیدن مردها بازدار. خارج شدن زن‌ها از خانه به این بدی‌ست (مثل این است) که کسی را که به او اطمینان نداری به خانه بیاوری! اگر توانى كارى كنى كه جز تو را نشناسد چنان كن و كارى را كه برون از توان اوست، به او مسپار، زيرا زن چون ظريف است، نه پهلوان و خشن. گرامى داشتن‌اش را از حد مگذران و او را به طمع مينداز، چندان كه ديگرى را شفاعت كند.

در قانون جزای اسلامی نیز، ارزش جان یک زن عاقل و بالغ از بیضه چپ یک مرد کمتر دانسته شده است.

داوری با شما

آنانی که به وجود خدا شک دارند


 آنانی که به وجود خدا شک دارند بیشتر از افرادی هستند که وجود و ماهیت عیسی مسیح را زیر سؤال می نهند. این یک حقیقت پذیرفته شدۀ عمومی است که عیسی مسیح مردی بود که 2000 سال پیش در سرزمین اسرائیل زندگی می کرد. بحث واقعی زمانی آغاز می شود که صحبت از هویت مسیح به پیش آید. تقریباً در همۀ مذاهب اصلی دنیا عیسی مسیح به عنوان یک نبی، یک معلم خوب، و یا یک شخص با خصائل خداگونه مُعرّفی شده است. مشکل اینجاست که کتابمقدس تعلیم می دهد که عیسی مسیح شخصیتی والاتر از همۀ اینها می باشد.

سی. اس. لوئیس، نویسندۀ برجستۀ مسیحی، در کتاب خود به نام "مسیحیت مطلق" می نویسد: "تلاش من آن است که به مردم یاد دهم از بکارگیری الفاظ و عبارات احمقانه در مورد عیسی مسیح اجتناب کنند. هرگز نباید بگوئیم "من حاضرم عیسی مسیح را به عنوان یک معلم اخلاق برجسته بپذیرم ولی ادعایش را مبنی بر اینکه او خداست ردّ می کنم." اگر عیسی مسیح چیزی بیش از یک انسان صِرف نبود؛ و در عین حال، چنین تعلیم والائی از زبانش جاری شد، از نقطه نظر اخلاقی لیاقت نمی داشت حتی یک معلم خوب خوانده شود. تحت این شرایط او یا می بایستی یک دیوانۀ جنونی باشد و یا شیطان مُجسّم. شما باید تصمیم خود را بگیرید. این انسان حقیقی یا باید پسر خدا باشد (چنانکه هست) و یا اینکه آدمی دیوانه (و شاید بدتر). شما می توانید به پیغام او بی توجه باشید، بر صورت او آب دهان انداخته، او را بخاطر پلید بودنش به قتل رسانید. و یا اینکه به پایهای او افتاده، اقرار کنید که او خدا و خداوند شماست. پس بیائید این ادعای احمقانه را که مسیح فقط یک انسان ساده بوده است کنار بگذاریم و درک کنیم که تعلیم کتابمقدس در مورد شخصیت و ماهیت عیسی مسیح این است که او خداست و نه چیزی کمتر."

"به کمک خداوند



"حوا از آدم حامله شده، پسری زایید. آنگاه حوا گفت:"به کمک خداوند، مردی حاصل نمودم". پس نام او را قائن (یعنی "حاصل شده") گذاشت. حوا بار دیگر حامله شده، پسری زایید و نام او را هابیل گذاشت" (پیدایش فصل 4 آیات 1-2)

در ترجمه قدیمی فارسی که از کتاب مقدس کینگ جیمز ترجمه شده، چنین می خوانیم:"آدم، زن خود حوا را بشناخت و او حامله شده، قائن را زایید". برخی از مسیحیان بر این باورند که معنی واقعی آیه همان معنی بدیهی و عادی آن است. مثلا این برداشت تحت اللفظی در مورد واژه شناخت (درخت شناخت نیک و بد، رجوع کنید به تفسیر فصل 2 آیات 8-9) و "آدم زن خود حوا را شناخت" باعث برداشت متفاوت از معنای متن گردیده است. کلمه عبری "شناخت" در پیدایش فصل چهارم آیه اول (آدم زن خود حوا را شناخت و حوا حامله شده، پسری زایید) نشانگر رابطه جنسی با همسر و یک اتحاد جنسی است. در حالی که واژه عبری"شناخت" نیک و بد (پیدایش فصل دوم آیه 9) به معنای "تفکیک نیکی و بدی" است. به عبارت دیگر، خوب و بد را از یکدیگر تمیز دادن. یا تفسیر این عده آن است که ماری که حوا را فریب داد، فقط یک حیوان بود. اما ماری که بر حوا ظاهر شد بعدها مشخص شد که کسی جز شیطان نبوده است:" آن مار قدیمی اسمش ابلیس یا شیطان است و همان کسی است که تمام مردم دنیا را فریب می دهد" (مکاشفه فصل دوازدهم آیه 9). اما آیا داستان فریب حوا را می توان ماجرای واقعی برشمرد؟ کلام خدا چنین پاسخ می دهد:"شیطان در باغ عدن، حوا را فریب داد" (دوم قرنتیان فصل یازدهم آیه سوم).
یک واژه ممکن است از سطوح مختلف معانی برخوردار باشد که بر یک کلمه بنا شده باشد. مثلا واژه عبری "روز" در پیدایش فصل اول هم به معنای 24 ساعت است و هم دوران بسیار طولانی (شاید میلیون ها سال) اطلاق می شود. این نکته ما را به ریشه یابی کلمات سوق می دهد: منشاء کلمه چیست؟ آیا این کلمه مرکب است؟ اگر مرکب است، اجزاء آن کدامند و چه معنایی می دهند؟ از این ترکیب چه معانی جدیدی به وجود آمده است؟ پیشوندها و پسوندها چه اهمیتی در کلمه دارند؟
نمونه دیگر: در لوقا فصل چهاردهم آیه 26 کلمه ای وجود دارد که "دشمن داشتن" ترجمه شده. در حالی که در یونانی "کم تر دوست داشتن" معنی می دهد. بدین ترتیب این آیه باید چنین خوانده شود:"مسیح فرمود: هر که می خواهد پیرو من باشد، باید مرا از پدر و مادر، زن و فرزند، برادر و خواهر و حتی جان خود نیز بیشتر دوست بدارد".

نسب نامه آدم تا نوح




نسب نامه آدم تا نوح (پیدایش فصل 5)
فصل پنجم پیدایش به نسب نامه آدم اختصاص دارد و تا پانصدمین سال زندگی نوح را در بر می گیرد (فصل 5 آیه 32). تردیدی نیست که بخشی از نسب نامه به روایت آدم است و سپس خنوخ و متوشالح آن را ادامه داده و سرانجام نوح آن را تکمیل کرده است. می توان حدس زد که روایت مستقیم آدم از پیدایش فصل 2 آیه 4 شروع می شود. با این توصیف، اگر منبع اطلاعات موسی، خداوند نبود، او چگونه می توانست مراحل آفرینش را به طور صحیح گزارش کند؟ موسی و حتی آدم، هیچکدام شاهد عینی آفرینش نبوده اند. کلام خدا می فرماید:"با ایمان به وجود خداست که می دانیم زمین و آسمان و در حقیقت همه چیز، به دستور خدا ساخته شده اند. همه این ها از چیزهای نادیدنی به وجود آمده اند" (عبرانیان فصل یازدهم آیه سوم).
آیا نسب نامه های کتاب مقدس، زمان آفرینش انسان را نشان می دهند؟ پاسخ این است که در تمام کتاب مقدس هیچ تاریخی در مورد ابتدای خلقت پیدا نمی شود. نویسندگان عبری کتاب مقدس، با اصطلاحات روزگار باستان نسب نامه ها را نوشته اند. مثلا اصطلاح "پدر" را به معنی "پدر" یا "جد" و "نسل"به کار برده اند. علاوه بر این در دوران باستان، افرادی که رتبه مهمی نداشته اند و کم اهمیت بوده اند، از شجره نامه حذف گردیده اند. طبق تحقیقات باستان شناسان، بر طبق عادت مردم خاورمیانه در زمان باستان در مورد نسب نامه ها، می توان با اطمینان گفت که فقط افراد مهم ذکر شده اند. این مثال را در انجیل متی فصل اول آیات اول تا هفدهم پیدا می کنیم. در این نسب نامه، سه تن از پادشاهان حذف شده اند (اخزیا، یوآش، امصیا) و یورام به عنوان پدر عزیا ذکر شده، در حالی که پدربزرگش بوده است. باستان شناسان معتقدند که شجره نامه های مندرج در کتاب پیدایش کامل نیست. در نتیجه، پیدایش بشریت به دوران دورتری بر می گردد. بنابراین، نسب نامه های خاور نزدیک در کتاب مقدس و دوران باستان، به منظور ارائه تاریخچه کامل خاندان، قبیله یا قوم خاص نوشته نشده اند، بلکه فقط حاوی اسامی افراد مشهور یا بزرگان هر خاندان بوده اند.
از آدم تا نوح، میانگین عمر 800 سال بود. چرا انسان ها عمر طولانی داشتند؟
میانگین عمر در دنیای امروز 80 سال است. برخی از تحقیقات نشان داده که در دو قرن اخیر بیست تا سی سال به عمر انسان افزوده شد. علت افزایش عمر به دلیل پیشرفت علم در معالجه بیماری ها بوده است. اما زندگی کردن برای 800 تا 900 سال غیرممکن به نظر می رسد. پس چگونه انسان هایی که قبل از نوح زندگی می کردند، دارای عمر طولانی بوده اند؟
افزایش یا کاهش طول عمر به ترکیب عواملی نظیر زیست شیمیایی، فعالیت غدد داخلی، تغذیه، زیست محیطی و تاثیر اتمسفر زمین ارتباط دارد. انسان های اولیه از لحاظ جسمی، تغذیه و اتمسفر در شرایط عالی به سر می بردند. حتی بعد از جدایی از خدا و رخنه گناه، شرایط هم چنان برای آدم و حوا و نسل آنان، بسیار مطلوب و عالی بود.
به هنگام مطالعه کتاب مقدس، درمی یابیم که بعد از طوفان سهمگین دوران نوح، عمر انسان ها به طور ناگهانی کاهش یافت. قبل از طوفان، عمر انسان ها به 900 سال هم می رسید، در حالی که در بعد از طوفان عمر انسان به 200 و سپس 100 سال محدود شد.
علم نجوم ثابت کرده که چگونه خداوند اجازه داد انسان در قبل از طوفان بزرگ، از عمر طولانی برخوردار باشد. در آن زمان لایه اوزون بسیار ضخیم بود، به طوری که مانع تابش اشعه ماورای بنفش به زمین می گردید. بعد از طوفان، این لایه به تدریج نازک شد و اشعه ماورای بنفش به زمین راه یافت. حضور این اشعه، سبب پیری زودرس سلول های بدن انسان شد. این اشعه در اثر انفجار ستارگان در فضا آزاد و منتشر گردید.
انسان های آن روزگار مانند امروز اطلاعات پزشکی نداشتند، با این حال عوامل زیست محیطی، تغذیه و فعالیت غدد درون و شیمیایی بدن در وضعیت عالی بودند. بعد از طوفان، این عوامل دستخوش تغییر و تحول شدند و بدین سان عمر انسان ها کاهش یافت.
عامل دیگری که به کاهش عمر انسان منتهی گردید، کدهای ژنتیکی بود. با گذشت چند نسل، کدهای ژنتیک دچار نقص شد. آدم و حوا در مقابل بیماری ها بسیار مقاوم بودند، اما نسل های بعدی این امتیاز برتر ژنتیکی را به تدریج از دست دادند. در نتیجه، بدن انسان به بیماری و مرگ جسمانی آسیب پذیر شد.
در کتیبه های قبل از طوفان بزرگ (دوران نوح) به عمر طولانی پادشاهان اشاره شده است. هم چنین پارسیان، مصریان، هندوها، یونانی ها و دیگر اقوام روایاتی از عمر طولانی ساکنان اولیه زمین داشته اند. چنین روایاتی چگونه می توانستند به وجود آیند، مگر آن که این واقعیت را بپذیریم که انسان های اولیه عمر طولانی داشتند.
ممکن است خدا منظور خاصی در اعطای عمری طولانی به ساکنان اولیه زمین داشته است. آن ها با عمر طولانی می توانستند حکم خدا را در پیدایش فصل اول آیه 28 یعنی کثیر شدن بر روی زمین و تحت سلطه خود درآوردن آن، به ثمر برسانند. با این توصیف، چه اتفاقی رخ می داد اگر قرار بود هر انسان در سراسر تاریخ بشر در حدود دو هزار سال عمر کند؟ در این صورت جمعیت زمین خیلی پیش از این، آنقدر زیاد می شد که دیگر جایی برای ساکنین آن یافت نمی شد. بنابراین، می توانیم مراقبت خدا را چه در بخشیدن عمر طولانی و چه در کوتاه کردن عمر مشاهده کنیم. وقت های ما در دست اوست (مزمور 31 آیه 15).
در این نسب نامه تنها از شیث و نسل او نام برده شده است. سکوت این قسمت درباره قائن و نسل او بسیار پر معنی است. خاندان قائن در تاریخ نجات از هیچ گونه اهمیتی برخوردار نیستند.

"این است شرح پیدایش آدم و نسل او. هنگامی که خدا خواست انسان را بیافریند، او را شبیه خود آفرید. او انسان را مرد و زن خلق فرموده، آن ها را برکت داد و از همان آغاز خلقت، ایشان را "آدم" نامید" (پیدایش فصل 5 آیات 1-2)

"از همان آغاز خلقت، ایشان را "آدم" نامید"
خداوند، بشر را "آدم" نامید. این واژه فاقد جنسیت است. همان طور که در زبان فارسی واژه "آدم" یا "آدم ها" را برای زن و مرد به کار می بریم. زن و مرد بیانگر معنی و مفهوم "بشر" در نظر خدا می باشند.

آدم (پیدایش فصل 5 آیات 3-5)
"وقتی آدم 130 ساله بود، پسرش شیث به دنیا آمد. او شبیه پدرش آدم بود. بعد از تولد شیث، آدم 800 سال دیگر عمر کرد و صاحب پسران و دختران شد. آدم در سن 930 سالگی مرد."

آدم شبیه خدا آفریده شد. به عبارت دیگر انسان انعکاسی از جلال خدا است. بشر آزادی اراده و حق انتخاب دارد. ما هرگز کاملا مانند خدا نخواهیم شد، چون او خالق ما و از ما برتر است. ما می توانیم خصوصیات خداوند را نظیر محبت، صبر، بخشش، مهربانی و وفاداری منعکس سازیم. با این توصیف واقعه سقوط رخ داد و به دلیل گناه آدم و حوا، چهره خدا در انسان تیره و تار گردید.
شیث گرچه با قائن تفاوت داشت، اما به شباهت آدم (انسان سقوط کرده) متولد شد. آنچه مسلم است هر فرد شبیه "آدم" است. اما فقط یک استثناء وجود دارد و آن عیسی مسیح بود که به "آدم" سقوط کرده شباهت نداشت.
" آدم 800 سال دیگر عمر کرد و صاحب پسران و دختران شد"
اسامی پسران و دختران دیگر آدم در نسب نامه ذکر نشده است. پسران آدم با خواهران شان ازدواج کردند (مراجعه کنید به تفسیر پیدایش فصل 4 آیه 17). منشاء انسان ها به آدم و حوا بازمی گردد. در واقع ما انسان ها در جسم و خون مشترکیم. هر گاه تعصب و نفرت به ذهن تان راه یافت، این واقعیت را به خاطر بیاورید که هر فردی مثل خود شما مخلوق با ارزش و منحصر به فرد خدا است.

از شیث تا مهلل ئیل (پیدایش فصل 5 آیات 6-17)
"وقتی شیث 105 ساله بود، پسرش انوش به دنیا آمد. بعد از تولد انوش، شیث 807 سال دیگر عمر کرد و صاحب پسران و دختران شد. شیث در سن 912 سالگی مرد.
وقتی انوش نود ساله بود، پسرش قینان به دنیا آمد. بعد از تولد قینان، انوش 815 سال دیگر عمر کرد و صاحب پسران و دختران شد. انوش در سن 905 سالگی مرد.
وقتی قینان هفتاد ساله بود، پسرش مهلل ئیل به دنیا آمد. بعد از تولد مهلل ئیل، قینان 840 سال دیگر عمر کرد و صاحب پسران و دختران شد. او در سن 910 سالگی مرد.
وقتی مهلل ئیل شصت و پنج ساله بود، پسرش یارد به دنیا آمد. پس از تولد یارد، مهلل ئیل 830 سال دیگر عمر کرد و صاحب پسران و دختران شد. او در سن 895 سالگی مرد".

توصیف کوتاه مربوط به نسل شیث، از الگوی یکسانی پیروی می کند:
یک. سن آنان به هنگام صاحب فرزند شدن
دو. سال های باقیمانده حیات شان
سه. تولد فرزندان دیگر
چهار. کل سن
پنج. مرگ.
زندگی اکثر آنان حاوی نکته ارزشمندی نمی باشد. امروزه زندگی بسیاری از مردم شبیه این افراد است.

از یارد تا متوشالح (پیدایش فصل 5 آیه 18-27)
"وقتی یارد 162 ساله بود، پسرش خنوخ به دنیا آمد. بعد از تولد خنوخ، یارد 800 سال دیگر عمر کرد و صاحب پسران و دختران شد. یارد در سن 962 سالگی مرد.
وقتی خنوخ شصت و پنج ساله بود، پسرش متوشالح به دنیا آمد. بعد از تولد متوشالح، خنوخ 300 سال دیگر با خدا زیست. او صاحب پسران و دخترانی شد و 365 سال زندگی کرد. خنوخ با خدا می زیست و خدا او را به حضور خود به بالا برد و دیگر کسی او را ندید.
وقتی متوشالح187 ساله بود، پسرش لمک به دنیا آمد. بعد از تولد لمک، متوشالح 782 سال دیگر زندگی کرد و صاحب پسران و دختران شد. متوشالح در سن 969 سالگی مرد".
خنوخ (آیات 21-24)
"وقتی خنوخ شصت و پنج ساله بود، پسرش متوشالح به دنیا آمد. بعد از تولد متوشالح، خنوخ سیصد سال دیگر با خدا زیست. او صاحب پسران و دخترانی شد و 365 سال زندگی کرد. خنوخ با خدا می زیست و خدا او را به حضور خود به بالا برد و دیگر کسی او را ندید"
خنوخ پسر یارد بود. او بهترین فرد در نسب نامه است. خنوخ که 622 سال پس از آفرینش آدم به دنیا آمده بود، 308 سال با آدم معاصر بود. 69 سال پیش از تولد نوح، یعنی هنگامی که خنوخ فقط 365 سال داشت، خداوند او را به آسمان منتقل کرد. درباره خنوخ افسانه های زیادی وجود دارد. می گویند اولین شخصی بوده که در خیاطی مهارت داشته است. روایت دیگر می گوید که او اولین کسی بوده که خط را اختراع کرد.
عبارت"با خدا می زیست" یا "با خدا راه می رفت" ناگهان مانع از تکرار و یکنواختی عبارت های قبلی می شود. خنوخ با خدا می زیست، بیانگر دوستی و صمیمیت او با خدا بود. به خاطر همین دوستی و صمیمیتش بود که نمرد، بلکه به آسمان منتقل شد. ایلیای نبی نیز چنین تجربه ای داشت (دوم پادشاهان فصل 2 آیات 11-12). عهد جدید به نبوتی از خنوخ اشاره می کند (یهودا آیه 14).
نویسنده رساله به عبرانیان درباره خنوخ چنین نوشت:"خنوخ نیز به خدا ایمان داشت. به همین جهت بدون این که طعم مرگ را بچشد، خدا او را به نزد خود برد. او ناگهان ناپدید شد، زیرا خدا او را از این جهان به عالم دیگر منتقل ساخت. پیش از آن، خدا فرموده بود که از خنوخ خشنود است". زندگی کردن (راه رفتن) با خدا به چه معنی است؟ راه رفتن با خدا تصویری است از دو شخصی که به اتفاق یکدیگر جاده ای را پشت سر می گذارند و از همراهی یکدیگر لذت می برند. راه رفتن با خدا متضمن آگاهی نسبت به حضور خدا و مشارکت دائمی در دوستی با اوست. راه رفتن با خدا مستلزم پذیرش روش ها و استانداردهای خداوند است. کلام خدا می فرماید:"آیا دو نفر بدون آن که با هم توافق کرده باشند، با هم سفر خواهند کرد؟" (عاموس فصل 3 آیه 3). در نتیجه، شخص ایماندار می تواند نسبت به کمک خدا، حتی اگر جاده ناهموار باشد، مطمئن باشد.
چرا خدا، خنوخ را زودتر نزد خود برد؟ یهودیان دوران باستان معتقد بودند که خدا، خنوخ را به قدری دوست داشت که نمی توانست ببیند که او گرفتار شرارت جهان می شود. به همین دلیل او را به آسمان منتقل کرد. اما آنچه مسلم است خنوخ در میان قوم فاسد، با خدا زندگی می کرد. وقتی سایرین از خدا دور بودند خنوخ با خدا راه می رفت. او هر روز به خدا نزدیک تر می شد. شاید هم خدمت او بر روی زمین خاتمه یافته بود. شاید هم خدا، خنوخ را به قدری دوست داشت که او را در اوایل زندگی نزد خود برد.

از راه رفتن خنوخ با خدا، درس هایی را می آموزیم:
یک. خنوخ در شرایط مختلف با خدا راه می رفت. او متاهل و صاحب فرزندان بود، اما علی رغم مسئولیت های خانوادگی، در دوستی و صمیمیتش با خدا وقفه ای ایجاد نشد.
دو. دوستی با خدا، تضمین کننده عمر طولانی نیست. عمر خنوخ کم تر از عمر کسانی است که اسامی شان در نسب نامه به چشم می خورد.
سه. در جهان سرشار از گناه و در هر محیطی می توانیم با خدا زندگی کنیم.
چهار. عبارت "خدا او را به آسمان منتقل کرد" بر این نسب نامه یکنواخت که مرگ انسان را مورد تاکید قرار می دهد، نور امید می تابد. انتقال خنوخ به آسمان، ربوده شدن کلیسا را در آینده مجسم می سازد (اول تسالونیکیان فصل 4 آیات 15-18).
یهودا در رساله کوتاه خود، گفتار خنوخ را نقل قول کرد. آنچه که برای یهودا ارزشمند بود، گفتار خنوخ است که به طور شفاهی بیان شده و بعدها توسط نویسنده ناشناس به کتاب خنوخ افزوده شده. مقصود یهودا از ذکر این نقل قول آن بود که به مخاطبان خود بفهماند که این عبارت از کتاب خنوخ، واقعی و موثق است:"خنوخ که هفت نسل بعد از آدم زندگی می کرد، از وضع این افراد آگاه بود و فرمود:"بنگرید، خداوند با هزاران هزار از مقدسین خود می آید و مردم دنیا را داوری می فرماید، تا مشخص شود چه اعمال وحشتناکی برخلاف خواست خدا انجام داده اند و چه سخنان زشتی علیه او گفته اند، آنگاه ایشان را به سزای اعمال شان خواهد رساند" (یهودا ایات 14-15).
" پسرش متوشالح به دنیا آمد"
زمانی که خنوخ با خدا صمیمیت داشت، صاحب پسر شد. او را متوشالح نام نهاد. متوشالح به معنای "وقتی بمیرد، او بازمی گردد" است.
"متوشالح در سن 969 سالگی مرد"
عمر طولانی متوشالح اتفاقی نبود، بلکه ناشی از فیض خداوند بود. او 243 سال با آدم و 98 سال با سام (پسر اول نوح) هم عصر بود و به این ترتیب رابطی بود میان باغ عدن و جهان پس از طوفان. متوشالح در سال وقوع طوفان در گذشت. خداوند به او عمر طولانی داد تا مردم فرصت توبه داشته باشند.

از لمک تا نوح (پیدایش فصل 5 آیات 28-32)
"وقتی لمک 182 ساله بود، پسرش نوح به دنیا آمد. لمک گفت:"این پسر، ما را از کار سخت زراعت که در اثر لعنت خداوند بر زمین، دامنگیر ما شده، آسوده خواهد کرد". پس لمک اسم او را نوح (یعنی "آسودگی") گذاشت. بعد از تولد نوح، لمک 595 سال دیگر عمر کرد و صاحب پسران و دختران شد. او در سن 777 سالگی مرد. نوح در سن 500 سالگی صاحب سه پسر به نام های سام، حام و یافث بود".
زمانی که نوح 9 ساله بود، شیث فوت کرد. بنابراین او پسر آدم را می شناخت.
لمک از وضعیت زندگی فلاکت بار بشر شاکی و ناراضی بود. رخنه گناه به جهان، تاثیر منفی و مخرب بر زندگی انسان ها و طبیعت گذاشته بود. دو نفری که اسم لمک به آن ها تعلق داشت، به خاطر حرف های شان در خاطره ها مانده اند. لمک از نسل قائن، به دلیل تکبر و گستاخی اش، و لمک از نسل شیث به خاطر آرزو و اشتیاقش. لمک به هنگام تولد نوح، پیشگویی کرد. او از وعده خدا به آدم و حوا (پیدایش فصل 3 آیه 15) آگاه بود و به آن ایمان داشت. تولد نوح، موقعیتی را برای نبوت فراهم نمود. با این توصیف، لمک نمی دانست که مسئولیت نوح چیست. پیشگویی لمک در پیدایش فصل 6 آیات 12-13 تحقق یافت.

۱۳۹۳ خرداد ۶, سه‌شنبه

ابدیت با عیسی مسیح



هر انسانی در زندگی ابدی زیست خواهد کرد
ولی سوال این است در کدام ابدیت مرگ ابدی //حیات ابدی
ابدیت با عیسی مسیح
یا..........................

خدای پدر هرگز دوست نداشته و ندارد که یک نفر در مرگ ابدی باشد
همیشه این سوال پیش میاید گیریم که به مسیح ایمان بیاوریم بعدش چه
میخواهم از ان بعدش اول بگم
زمانی که عیسی مسیح را به زندگیت دعوت کردی
سرشت خداوند در تو وارد میشود و تو ذره ذره عوض میشوی
از نوزاد در مسیح متولد میشوی و در انسانیت الهی تغییر میکنی .
تا از جلال به جلال او برسی
اول قرنتیان یک ایه ده
اگر در سرشت الهی سهم داشته باشیم و در فیض او زندگی کنیم
در هدف و نقشه او وارد میشویم دیگر مهم نیست که کجا در بدن قرار
میگیریم مهم این است که یک قسمت از بدن هستیم
وقتی ما عیسی مسیح را بعنوان نجات دهنده خود میپذیریم و او را
دعوت میکنیم نور در تاریکی //پیروزی در شکست //و زندگی در
مرگ تدریجی ما گردد یک تحول یک تغییر پدید میاید
از تاریکی به نور میایید . کسانی که به عیسی مسیح ایمان نمیاورند
طبق کلام تحت قدرت تاریکی زندگی خواهند کرد .
کسانی که در عیسی مسیح هستند طبیعت تازه میابند
اگر با عیسی زندگی میکنی دیگر در تاریکی نیستی بلکه نور او در تو
حرکت میکند .
تو دوباره خلق شده و هویت جدید خواهی داشت. .
یعنی دیگه مشارکت رفت وامدنت با انسانهای دنیا مثل سابق
نیست از غیبت لذت نمیبری و از ازار دیگران شادنمیشوی
دیگه روش و موتور زندگیت خشم نیست و با دلسوزی انسانهای لب پر
تگاه مرگ ابدی نگاه میکنی دعا میکنی جانت تلخ میشود وقتی مرگ
تدریجی اطرافیانت را میبینی تو دیگه بتفاوت نیستی اگر جای ادمهای
دیگر را بالاتر از خودت میبنی و......................
ما گناهکار بودیم از نظر خداوند یعنی مولود شده در گناه انسان اول
در زیر یوغ و سرشت الوده به گناه و ما هرگز به تنهایی عادل
نمیشویم حتی اگر کارهای عالی انجام بدهیم و یک معامله بکنیم در
ظاهر تقدس بیابیم ولی در حضور خدا این اعمال پوچ خواهند بود .
عیسی مسیح مصلوب شد تا ما با خون اوشسته شویم . ..
با ایمان منیت ها میمیرند انسانیت جدید شکل میگیرد
البته اگر منیت در ما بمیرد غرور و....................
ایا میتوانی دیگران را انچنان ببخشی که خداوند میبخشد
ما باید رحمت و در فیض اوبودن را بیاموزیم .

بعنوان وارثان خلقت جدید روحانی با وجود سرشت الهی از گناه نفرت
خواهیم داشت
اگر تولد تازه داشته باشی دیگر اسیر گناه نخواهی بود از گناه
بیزار خواهی شد از خصلتهای گذشته و..........................
پس بیا خلقت جدید را بپوش

افسسیان باب 4ایه های 22تا 24
از زندگی گذشته و ارزوها نیتهای گذشته ات دست بکشی
انها را زیر صلیب دفن بکنی
در فیض خداوند شانس داریم تا انسان جدیدی بشویم
نه بتوان و قدرت خود بلکه با نام عیسی مسیح
رفتار ما تاییدیست در این خلقت جدید را زندگی کنیم
پس انسانیت را خداوند در تو خلق کرده بپوش این انسانیت جدید
حقیقتا با ذره بین روح به اعمال و رفتار خود بنگر
چند سال است که نام مسیحی را حمل میکنی یک سال دو سال ......
دهسال و....بیست سال ....سی سال .......................
چند بار خلقت جدید خود را بکناری انداختی و اجازه دادی
که باردای کهنه مردم دنیا ترا ببینند .
انسانیت کهنه سنگینی
ابا پدربه ما یاری بده کلامت را بهتر درک کنیم پدر بگذار نه
تنها در ک کنیم بلکه در قلب ما حک کن که با خود حمل کنیم
کمک کن تا بفهمیم و هضم کنیم تا با رفتارخود کلام را زندگی کنیم
تا بیشتر از پیش به شباهت تو در بیاییم و این تغییرات در نام عیسی مسیح طالبیم امین

۱۳۹۳ خرداد ۵, دوشنبه

تفسیر کاربردی رومیان باب ۲




تفسیر کاربردی رومیان باب ۲
ترجمه قدیم
۱۷ پس‌ اگر تو مسمی‌ به‌ یهود هستی‌ و بر شریعت‌ تکیه‌ می‌کنی‌ و به‌ خدا فخر می‌نمایی‌، ۱۸ و اراده‌ او را می‌دانی‌ و از شریعت‌ تربیت‌ یافته‌، چیزهای‌ افضل‌ را می‌گزینی‌، ۱۹ و یقین‌ داری‌ که‌ خود هادی‌ کوران‌ و نور ظلمتیان‌ ۲۰ و مودب‌ جاهلان‌ و معلم‌ اطفال‌ هستی‌ و در شریعت‌ صورت‌ معرفت‌ و راستی‌ را داری‌،
تفسیر کاربردی
یهود و شریعت (۲: ۱۷-۲۹)
۱۷-۲۰ در این قسمت، پولس رسول یهودیان را مورد حمله قرار داده، با لحنی آمیخته با طعنه ایشان را بخاطر غرور روحانیشان ملامت می نماید. در این رابطه، پولس رسول، زندگی روحانی و عدالت یهودیان را زیر سوال می برد.
یهودیان مذهبی و خشک مقدس، به شریعت و به داشتن رابطه با خدا فخر می کردند (آیۀ ۱۷). آنها بر شریعت تکیه کرده، خود را هادی ... نور ... مؤدب ... و معلم می دانستند و دیگران را کور ... ظلمتی ... جاهل ... و طفل می شمردند (آیات ۱۹-۲۰). یهودیان بوسیلۀ شریعت موسی صورت معرفت و راستی را داشتند و لذا بایستی خدا ترسی آنها به مراتب بیشتر از امت های غیر یهود بوده باشد (آیۀ ۲۰). ولی حقیقت این بود که خدا ترسی ایشان بیشتر جنبۀ ظاهری و دین فروشی داشت تا باطنی و زندگی روحانی آنها خدا ترسی واقعی را بنمایش نمی گذاشت. در جایی دیگر، پولس رسول به شاگردش تیموتائوس می نویسد که صورت دینداری دارند، لیکن قوت آن را انکار می کنند (دوم تیموتائوس ۳: ۵).
ترجمه قدیم
۲۱ پس‌ ای‌ کسی‌ که‌ دیگران‌ را تعلیم‌ می‌دهی‌، چرا خود را نمی‌آموزی‌؟ و وعظ‌ می‌کنی‌ که‌ دزدی‌ نباید کرد، آیا خود دزدی‌ می‌کنی‌؟ ۲۲ و از زنا کردن‌ نهی‌ می‌کنی‌، آیا خود زانی‌ نیستی‌؟ و از بتها نفرت‌ داری‌، آیا خود معبدها را غارت‌ نمی‌کنی‌؟ ۲۳ و به‌ شریعت‌ فخر می‌کنی‌، آیا به‌ تجاوز از شریعت‌ خدا را اهانت‌ نمی‌کنی‌؟
تفسیر کاربردی
۲۱-۲۳ در اینجا پولس رسول ضعفها و گناهان یهودیان را پیش چشم ایشان آورده، آنها را به ریاکاری و دین فروشی متهم می نماید. چرا که ایشان دیگران را به دینداری امر میکرند، ولی خود از انجام اعمال عدالت سرباز می زدند. از یک سو به شریعت فخر می کردند و از سوی دیگر با تجاوز از شریعت به خدا اهانت می ورزیدند (آیۀ ۲۳). در انجیل متی می خوانیم که عیسی مسیح نیز این چنین افراد را بباد حمله و ملامت گرفته، اعمال ریاکارانۀ ایشان را توبیخ می نمود (متی ۲۳: ۱۳، ۲۵، ۲۷).
پولس رسول در آیۀ ۲۲ از یهودیان می پرسد: از بت ها نفرت داری، آیا خود معبد ها را غارت نمی کنی؟ براساس گواهی تاریخ، بعضی از یهودیان به معابد بت پرستها شبیخون زده، بت های زرین وساخته شده از نقره را غارت کرده، می فروختند.
ترجمه قدیم
۲۴ زیرا که‌ به‌سبب‌ شما در میان‌ امت‌ها اسم‌ خدا را کفر می‌گویند، چنانکه‌مکتوب‌ است.
تفسیر کاربردی
۲۴ پولس رسول در اینجا از کتاب اشعیا نبی ۵۲: ۵ نقل قول می کند. نقشۀ خدا از انتخاب قوم بنی اسرائیل این بود که بوسیلۀ شهادت ایشان، امت های غیریهود به معرفت او نائل آیند ولی اینک عکس قضیه اتفاق افتاده است در اثر کارهای شرم آگین ایشان، امت های غیریهودی بعوض ستایش نام خدا، وی را لعنت و اهانت می کنند. همانطور که فرزند ناخلف باعث بدنامی پدرش خواهد شد، به همان منوال قوم یهود باعث اهانت نمودن امت ها به خدا گردیدند. در اینجا این سوال مطرح می شود که آیا شهادت زندگی و اعمال ما مسیحیان تا چه اندازه باعث جلال نام خدا می گردد؟
ترجمه قدیم
۲۵ زیرا ختنه‌ سودمند است‌ هرگاه‌ به‌ شریعت‌ عمل‌ نمایی‌. اما اگر از شریعت‌ تجاوز نمایی‌، ختنه‌ تو نامختونی‌ گشته‌ است‌.
تفسیر کاربردی
۲۵ خداوند به یهودیان امر کرد که همۀ افراد مذکر بنی اسرائیل در روز هشتم تولدشان ختنه شوند. ختنه نشانۀ یهودی بودن یک فرد محسوب می گشت، ختنه علامت خارجی تعلق ایشان به خدا و برگزیدگی ایشان بود (پیدایش ۱۷: ۹-۱۴).
از نقطه نظر روحانی، ختنه بخودی خود، هیچ نفع و یا ضرری نداشته بلکه صرفا نشانۀ این بود که یک فرد یهودی است یا نه. و اگر یک فرد یهودی قانون خدا را بشکند، رابطۀ خاص خود با خدا را که ختنه علامت ظاهری آن بود، خدشه دار خواهد ساخت. پس برای آن فرد بهتر آن می بود که هرگز ختنه نشده بود! پولس رسول در جایی دیگر می گوید: " ختنه چیزی نیست و نامختومی هیچ، بلکه نگاه داشتن امرهای خدا" (اول قرنتیان ۷: ۱۹).
خدا ما را برحسب ظاهرمان قضاوت نمی کند، برعکس، وی باطن ما انسانها را مورد توجه قرار می دهد. مهم ترین خواستۀ خدا از ما اینست که او را از صمیم قلب دوست داشته، اطاعت نماییم. اگر قلب ما پاک باشد، اعمال و زندگی خارجی ما نیز پاک خواهد بود (ارمیا ۱۷: ۱۰).
ترجمه قدیم
۲۶ پس‌ اگر نامختونی‌، احکام‌ شریعت‌ را نگاه‌ دارد، آیا نامختونی او ختنه‌ شمرده‌ نمی‌شود؟
تفسیر کاربردی
۲۶ در اینجا پولس رسول، سوال دیگری جهت روشن کردن بهتر موضوع مطرح می نماید. پس اگر نامختومی (فرد غیریهودی و متعلق به امت ها)، احکام شریعت را بجا آرد، آیا نامختومی او ختنه شمرده نمی شود؟» جواب مثبت است. نکته ای که پولس رسول سعی در روشن کردن آن دارد اینست که اگر افراد غیر یهودی از شریعت یهودیان پیروی کنند، آیا مثل این نیست که ایشان قوم خدایند؟ پس نتیجه می گیریم که خدا نژاد پرست نیست و افراد را برحسب نژادشان داوری نخواهد نمود (علامت ختنه، نشانۀ تعلق یک شخص به قوم بنی اسرائیل و نشانگر پیشینۀ قومی و نژادی وی می بلشد).
ترجمه قدیم
۲۷ و نامختونی طبیعی‌ هرگاه‌ شریعت‌ را بجا آرد، حکم‌ خواهد کرد بر تو که‌ با وجود کتب‌ و ختنه‌ از شریعت‌ تجاوز می‌کنی‌.
تفسیر کاربردی
۲۷ نه تنها افرادی که قانون خدا را اجرا می کنند، صرف نظر از نژادشان، قوم خدا شمرده خواهند شد، بلکه ایشان از یهودیان بی دین برتر بوده و برایشان حکم خواهند نمود.
ترجمه قدیم
۲۸ زیرا آنکه‌ در ظاهر است‌، یهودی‌ نیست‌ و آنچه‌ در ظاهر در جسم‌ است‌، ختنه‌ نی‌. ۲۹ بلکه‌ یهود آن‌ است‌ که‌ در باطن‌ باشد و ختنه‌ آنکه‌ قلبی‌ باشد، در روح‌ نه‌ در حرف‌ که‌ مدح‌ آن‌ نه‌ از انسان‌ بلکه‌ از خداست‌.
تفسیر کاربردی
۲۸ و ۲۹ بنابراین، تعلق داشتن به قوم یهود هیچ فایدۀ روحانی در برنداشته، از لحاظ روحانی بی معنی می باشد. یهودی واقعی کسی است که قلبا خدا را دوست داشته و از احکام وی اطاعت نماید.
به همین منوال، ختنۀ واقعی نیز امری جسمانی نیست. به گفتۀ پولس رسول، ختنۀ واقعی بایستی قلبی باشد، در روح و نه در حرف (آیۀ ۲۹). ختنۀ واقعی، دورساختن پوسته اضافی شرارت از قلب مان می باشد.
همانطور که یهودی بودن (تعلق داشتن به قوم خدا) امری جسمانی و ظاهری نمی باشد، به همان ترتیب، یک فرد بواسط] تولد از والدین ایماندار، مسیحی شمرده نخواهد شد. یهودیان در پی دریافت مدح از انسان که فقط ظاهر را می بیند بودند (متی ۲۳: ۵-۷). بهتر است که انسان مدح را از خدایی که باطن را می بیند، جستجو نماید، زیرا این مدح، ماندنی خواهد بود.

یکی بود یکی نبود



یکی بود یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. چوپانی مهربان بود که در نزدیکی دهی، گوسفندان را به چرا می برد. مردم ده که از مهربانی و خوش اخلاقی او خرسند بودند، تصمیم گرفتند که گوسفندانشان را به او بسپارند تا هر روز آنها را به چرا ببرد. او هر روز مشغول مراقبت از گوسفندان بود و مردم نیز از این کار راضی بودند. برای مدتها این وضعیت ادامه داشت و کسی شکوه ای نداشت تا اینکه ...

یک روز چوپان شروع کرد به فریاد: آی گرگ آی گرگ. وقتی مردم خود را به چوپان رساندند دریافتند که گرگی آمده است و یک گوسفند را خورده است.

آنان چوپان را دلداری دادند و گفتند نگران نباشد و خدا را شکر که بقیه گله سالم است. اما از آن پس، هر چند روز یک بار چوپان فریاد میزد: "گرگ. گرگ. آی مردم، گرگ". وقتی مردم ده، سرآسیمه خود را به چوپان می رساندند می دیدند کمی دیر شده و دوباره گرگ، گوسفندی را خورده است. این وضعیت مدتها ادامه داشت و همیشه مردم دیر می رسیدند و گرگ، گوسفندی را خورده بود!

پس مردم ده تصمیم گرفتند پولهای خود را روی هم بگذارند و چند سگ گله بخرند. از وحشی ترین ها و قوی ترین سگ ها را ...

چوپان نیز به آنها اطمینان داد که با خرید این سگها، دیگر هیچگاه، گوسفندی خورده نخواهد شد. اما پس از خرید سگ ها، هنوز مدت زیادی نگذشته بود که دوباره، صدای فریاد "آی گرگ، آی گرگ" چوپان به گوش رسید. مردم دویدند و خود را به گله رساندند و دیدند دوباره گوسفندی خورده شده است. ناگهان یکی از مردم، که از دیگران باهوش تر بود، به بقیه گفت: ببینید، ببینید. هنوز اجاق چوپان داغ است و استخوانهای گوشت سرخ شده و خورده شده گوسفندانمان در اطراف پراکنده است !!!

مردم که تازه متوجه شده بودند که در تمام این مدت، چوپان، دروغ می گفته است، فریاد برآوردند: آی دزد. آی دزد. چوپان دروغگو را بگیرید تا ادبش کنیم. اما ناگهان چهره مهربان و مظلوم چوپان تغییر کرد. چهره ای خشن به خود گرفت. چماق چوپانی را برداشت و به سمت مردم حمله ور شد. سگها هم که فقط از دست چوپان غذا خورده بودند و کسی را جز او صاحب خود نمی دانستند او را همراهی کردند.

بسیاری از مردم از چماق چوپان و بسیاری از آنها از "گاز" سگ ها زخمی شدند. دیگران نیز وقتی این وضعیت را دیدند، گریختند. در روزهای بعد که مردم برای عیادت از زخمی شدگان می رفتند به یکدیگر می گفتند: "خود کرده را تدبیر نیست". یکی از آنها پیشنهاد داد که از این پس وقتی داستان "چوپان دروغگو" را برای کودکانمان نقل می کنیم باید برای آنها توضیح دهیم که هر گاه خواستید گوسفندان، چماق، و سگ های خود را به کسی بسپارید، پیش از هر کاری در مورد درستکاری او بررسی کنید و مطمئن شوید که او دروغگو نیست.

اما معلم مدرسه که آنجا بود و حرفهای مردم را می شنید گفت: دوستان توجه کنید که ممکن است کسی نخست ""راستگو"" باشد ولی وقتی گوسفندان، چماق و سگ های ما را گرفت وسوسه شود و دروغگو شود. بنابراین بهتر است هیچگاه ""گوسفندان""، ""چماق"" و ""سگ های نگهبان"" خود را به یک نفر نسپاریم*

کلام مسیح و رفتارش



وقتی میخوایم از کلام مسیح و رفتارش و مسیحیت برای کسی توضیح و بشارت بدیم باید در راستای کلام عیسی مسیح رفتار کنیم. نباید به پیروان عقاید و مذاهب دیگه با وجود اختلاف شدید عقاید توهین کنیم یا به سران حکومتی با وجود ناراحتی باطنی ازشون فحاشی کنیم، انتقاد و گفتمان با دلیل مشکلی نداره، ولی توهین و هتاکی باعث میشه کسی که داریم واسش مسیحیت رو بشارت میدیم مسیح و مسیحیت رو هم از رفتار ما ارزیابی کنه و علاوه بر اینکه از ایمان آوردن منصرف میشه. مسیحیان رو هم به چشم یه دشمن نگاه میکنه و این برخلاف کلام عیسی مسیح و کتاب مقدسه

محبت به دشمنان



محبت به دشمنان
لوقا ۶:۲۹ و ۳۰ - مَتّی ۵:۳۹-۴۲
۲۷«امّا ای شنوندگان، به شما می‌گویم که دشمنان خود را محبت نمایید و به آنان که از شما نفرت دارند، نیکی کنید.۲۸برای هر‌که نفرینتان کند برکت بطلبید، و هر‌کس را که آزارتان دهد دعای خیر کنید.۲۹اگر کسی بر یک گونۀ تو سیلی زند، گونۀ دیگر را نیز به جانب او بگردان. اگر کسی ردایت را از تو بستاند، پیراهنت را نیز از او دریغ مکن.۳۰اگر کسی چیزی از تو بخواهد به او بده، و اگر مال تو را غصب کند، از او بازمخواه.۳۱با مردم همانگونه رفتار کنید که می‌خواهید با شما رفتار کنند.
۳۲«اگر تنها آنان را محبت کنید که شما را محبت می‌کنند، چه برتری دارید؟ حتی گناهکاران نیز دوستداران خود را محبت می‌کنند.۳۳و اگر فقط به کسانی نیکی کنید که به شما نیکی می‌کنند، چه برتری دارید؟ حتی گناهکاران نیز چنین می‌کنند.۳۴و اگر فقط به کسانی قرض دهید که امید عوض از آنان دارید، چه برتری خواهید داشت؟ حتی گناهکاران نیز به گناهکاران قرض می‌دهند تا روزی از ایشان عوض بگیرند.۳۵امّا شما، دشمنانتان را محبت کنید و به آنها نیکی نمایید، و بدون امیدِ عوض، به ایشان قرض دهید، زیرا پاداشتان عظیم است، و فرزندان خدای متعال خواهید بود، چه او با ناسپاسان و بدکاران مهربان است.۳۶پس رحیم باشید، چنان که پدر شما رحیم است.

۱۳۹۳ خرداد ۲, جمعه

منشأ تعالیم عیسی



منشأ تعالیم عیسی
۱۴امّا چون نیمی از عید گذشته بود، عیسی به صحن معبد آمد و به تعلیم دادن آغاز کرد.۱۵یهودیان در شگفت شده، می‌پرسیدند: «این مرد که علمِ دین نیاموخته، چگونه می‌تواند از چنین دانشی برخوردار باشد؟»۱۶عیسی در جواب ایشان گفت: «تعالیم من از خودم نیست، بلکه از اوست که مرا فرستاده است.۱۷اگر کسی براستی بخواهد ارادۀ او را به عمل آورد، در‌خواهد یافت که آیا این تعالیم از خداست یا من از خود می‌گویم.۱۸آن که از خود می‌گوید، در پی جلال خویشتن است، امّا آن که خواهان جلال فرستنده خویش است، راستگوست و در او هیچ ناراستی نیست.۱۹آیا موسی شریعت را به شما نداد؟ امّا هیچ‌یک از شما بدان عمل نمی‌کند. از چه‌رو کمر به قتل من بسته‌اید؟»۲۰مردم پاسخ دادند: «تو دیوزده‌ای! کیست که در پی کشتن تو باشد؟»۲۱عیسی در پاسخ ایشان گفت: «من یک معجزه کردم و شما همگی از آن در شگفت شده‌اید.۲۲موسی حکم ختنه را به شما داد - البته این نه از موسی بلکه از پدران قوم بود - و بر این پایه، در روز شَبّات نیز پسران را ختنه می‌کنید.۲۳پس اگر انسان در روز شَبّات نیز ختنه می‌شود تا شریعت موسی شکسته نشود، چرا خشمگینید از اینکه تمام بدن انسانی را در روز شَبّات سلامتی بخشیدم؟۲۴به‌ظاهر داوری مکنید، بلکه به‌حق داوری کنید.»

تو سپر من‌ هستی‌



بسیاری‌ می‌گویند كه‌ خدا به‌ داد من‌ نخواهد رسید. اما ای‌ خداوند، تو سپر من‌ هستی‌ و از هر سو مرا محافظت‌ می‌نمایی‌. تو مرا پیروز و سربلند می‌سازی‌ و شهامت‌ مرا به‌ من‌ باز می‌گردانی‌. بسوی‌ خداوند فریاد برمی‌آورم‌ و او از كوه‌ مقدس‌ خود مرا اجابت‌ می‌كند.با خیال‌ آسوده‌ به‌ خواب‌ می‌روم‌ و از خواب‌ بیدار می‌شوم‌،زیرا خداوند از من‌ مراقبت‌ می‌نماید.
مزامیر 3 : 2 - 5

زیرا خداوند می گوید:



زیرا خداوند می گوید: آنانی که مرا دوست می دارند, نجات خواهم داد و چون به نام من ایمان دارند از آنها پشتیبانی خواهم کرد.
وقتی دعا کنند, دعایشان را مستجاب خواهم کرد.
وقتی دچار مشکلات شوند با آنان خواهم بود, آنان را رهایی داده , سرافراز خواهم ساخت.
به آنان عمر طولانی می بخشم و آنها را نجات خواهم داد.

" آمــــین"

مزمور 14:91-16

۱۳۹۳ اردیبهشت ۳۱, چهارشنبه

پولُس در قُرِنتُس



پولُس در قُرِنتُس
۱پس از این، پولُس آتن را ترک گفت و به قُرِنتُس رفت.۲در آنجا با مردی یهودی، آکیلا نام، از مردمان پونتوس آشنا شد که با همسرش پْریسکیلا بتازگی از ایتالیا آمده بود، زیرا کْلودیوسِ قیصر دستور داده بود که یهودیان همگی روم را ترک کنند. پولُس به دیدار آنها رفت،۳و از آنجا که او نیز مانند ایشان پیشۀ خیمه‌دوزی داشت، نزدشان ماند و به‌کار مشغول شد.۴او هر شَبّات در کنیسه با یهودیان و یونانیان مباحثه می‌کرد و می‌کوشید آنان را مجاب سازد.
۵چون سیلاس و تیموتائوس از مقدونیه آمدند، پولُس خود را به‌تمامی، وقف موعظۀ کلام کرده، به یهودیان شهادت می‌داد که عیسی همان مسیح است.۶امّا چون با او بنای مخالفت گذاشتند و ناسزایش گفتند، به اعتراض، غبار جامه‌اش را تکاند و به آنها گفت: «خونتان بر گردن خودتان! من از آن مبرا هستم. از این پس، نزد غیریهودیان می‌روم.»
۷سپس از کنیسه تغییر مکان داد و به خانۀ تیتوس یوستوس رفت که شخصی خداپرست بود و در جوار کنیسه منزل داشت.۸امّا کْریسپوس، رئیس کنیسه، با تمام اهل خانه‌اش به خداوند ایمان آوردند. همچنین بسیاری از اهالی قُرِنتُس چون پیام را شنیدند، ایمان آورده، تعمید گرفتند.
۹شبی خداوند در رؤیا به پولُس گفت: «مترس! سخن بگو و خاموش مباش!۱۰زیرا من با تو هستم و هیچ‌کس دست خود را بر تو دراز نخواهد کرد تا گزندی به تو برساند، چرا‌که در این شهر مرا خلق بسیار است.»۱۱پس، پولُس یک سال و نیم در آنجا ماند و کلام خدا را به آنها تعلیم داد.
۱۲امّا هنگامی که گالیو، والی اَخائیه بود، یهودیان همداستان شده، بر سر پولُس تاختند و او را به محکمه کشانده،۱۳گفتند: «این شخص مردم را وامی‌دارد خدا را به‌شیوه‌ای خلاف شریعت عبادت کنند.»
۱۴چون پولُس خواست سخن بگوید، گالیو به یهودیان گفت: «اگر جرم یا جنایتی در میان بود، می‌بایست شکایت شما را بشنوم.۱۵امّا چون مسئله بر سر کلمات و نامها و شریعت خودتان است، پس خود به آن رسیدگی کنید. من نمی‌خواهم دربارۀ چنین اموری داوری کنم.»۱۶پس آنها را از مقابل مسند داوری راند.۱۷آنان نیز همگی به سوسْتِنیس، رئیس کنیسه حمله بردند و او را در مقابل مسند والی زدند. امّا گالیو هیچ اعتنا نکرد.

هشدار دربارۀ «ضدّمسیح»



هشدار دربارۀ «ضدّمسیح»
۱۸بچه‌ها، این ساعتِ آخر است و چنانکه شنیده‌اید «ضدّمسیح» می‌آید، هم‌اکنون نیز ضدّمسیحانِ بسیار ظهور کرده‌اند، و از همین در‌می‌یابیم که ساعت آخر است.۱۹آنها از میان ما بیرون رفتند، امّا از ما نبودند؛ چه اگر از ما بودند، با ما می‌ماندند. ولی رفتنشان نشان داد که هیچ‌یک از ایشان از ما نبودند.
۲۰امّا شما مسحی از آن قدّوس یافته‌اید و همگی دارای معرفت هستید.۲۱من اینها را به شما می‌نویسم، نه از آن‌رو که حقیقت را نمی‌دانید، بلکه از آن‌رو که آن را می‌دانید، و نیز می‌دانید که هیچ دروغی از حقیقت پدید نمی‌آید.۲۲دروغگو کیست، جز آن که مسیح بودنِ عیسی را انکار می‌کند. چنین کسی همان «ضدّمسیح» است که هم پدر و هم پسر را انکار می‌کند.۲۳هر‌که پسر را انکار کند، پدر را هم ندارد و هر‌که پسر را اقرار کند، پدر را نیز دارد.
۲۴بگذارید آنچه از آغاز شنیده‌اید در شما بماند؛ اینگونه شما نیز در پسر و در پدر خواهید ماند.۲۵و این است آنچه او به ما وعده داده است، یعنی حیات جاویدان.
۲۶من اینها را به شما دربارۀ کسانی نوشتم که گمراهتان می‌کنند.۲۷امّا دربارۀ شما باید بگویم آن مسح که از او یافته‌اید، در شما می‌ماند و نیازی ندارید کسی به شما تعلیم دهد، بلکه مسحِ او دربارۀ همه‌چیز به شما تعلیم می‌دهد. آن مسح، حقیقی است، نه دروغین. پس همانگونه که به شما تعلیم داده است، در او بمانید.

، روی صلیب فریاد کشید:




«چرا عیسی که خود خداست
، روی صلیب فریاد کشید: «خدایا چرا مرا ترک کردی؟» (ت.)
پاسخ: این پرسش به توصیف مرگ عیسی بر صلیب بنا به باب، 27، آیه 46 از انجیل متی مربوط می شود: «و نزدیک به ساعت نهم، عیسی به آواز بلند صدا زده گفت: ایلی ایلی لما سبقتنی؟ یعنی الهی الهی مرا چرا ترک کردی؟»
این صدای فریادی از سر نهایت نیاز است، زیرا عیسی به تمام معنا و به طور کامل، هر دو است: خدا و انسان. خدا، بنا به عشقی که به ما انسان های گناهکار دارد و در وجود عیسی، تا سرحد رنج مرگ به ما نزدیک شده و در همه چیز، جز در گناه، به ما شبیه گشته است (فیلیپیان، باب 2، آیه 11-6). فریاد عیسی بر صلیب، فریادی از سر ناامیدی نیست. این شِکوه که از مزمور 22 برگرفته شده است، نیایشی به درگاه خداست و در مزمور مذکور، به دنبال این شکوه که عیسی با کلام آن در اینجا دست به نیایش می زند، اطمینانی شادمانه به پیروزی در پایان فرامی رسد.
«ای خدای من، در روز می خوانم و مرا اجابت نمی کنی، در شب نیز؛ و مرا خاموشی نیست. و اما تو قدوس هستی، ای که بر تسبیحات اسرائیل نشسته ای. پدران ما بر تو توکل داشتند؛ بر تو توکل داشتند و ایشان را خلاصی دادی؛ نزد تو فریاد برآوردند و رهایی یافتند؛ بر تو توکل داشتند، پس خجل نشدند.» (مزامیر، باب 22، آیه 6-2).

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۷, شنبه

آیا باز به‌ سفارش‌ خود شروع‌ می کنیم‌؟


قرنتیان دوم باب ۳
۱ آیا باز به‌ سفارش‌ خود شروع‌ می کنیم‌؟ و آیا مثل‌ بعضی احتیاج‌ به‌ سفارش‌ نامه‌جات‌ به‌ شما یا از شما داشته‌ باشیم‌؟ ۲ شما رساله‌ ما هستید، نوشته‌ شده‌ در دلهای ما، معروف‌ و خوانده‌ شده‌ جمیع‌ آدمیان‌. ۳ چونکه‌ ظاهر شده‌اید که‌ رساله‌ مسیح‌ می باشید، خدمت‌ کرده‌ شده‌ از ما و نوشته‌ شده‌ نه‌ به‌ مرکب‌ بلکه‌ به‌ روح‌ خدای حی، نه‌ بر الواح‌ سنگ‌، بلکه‌ بر الواح‌ گوشتی دل‌. ۴ اما بوسیله‌ مسیح‌ چنین‌ اعتماد به‌ خدا داریم‌. ۵ نه‌ آنکه‌ کافی باشیم‌ که‌ چیزی را به‌ خود تفکر کنیم‌ که‌ گویا از ما باشد، بلکه‌ کفایت‌ ما از خداست‌. ۶ که‌ او ما را هم‌ کفایت‌ داد تا عهد جدید را خادم‌ شویم‌، نه‌ حرف‌ را بلکه‌ روح‌ را زیرا که‌ حرف‌ می کشد لیکن‌ روح‌ زنده‌ می کند.

گوش کنید





مرقس باب ۴
۳ ”گوش کنید! روزی کشاورزی رفت تا در مزرعه اش تخم بکارد. ۴ هنگامی که تخم می پاشید، مقداری از تخمها در جاده افتادند و پرنده ها آمده ، آنها را از آن زمین خشک برداشتند و خوردند. ۵ مقداری نیز روی خاکی افتادند که زیرش سنگ بود؛ به همین خاطر زود سبز شدند، ۶ ولی طولی نکشید که زیر حرارت آفتاب سوختند و از بین رفتند، چون ریشه محکمی نداشتند. ۷ بعضی از تخم ها نیز در میان خارها ریخت ؛ خارها دور آنها را گرفتند و نگذاشتند ثمری بدهند. ۸ اما مقداری از تخمها در زمین خوب و حاصلخیز افتادند و سی برابر زیادتر و بعضی ها تا شصت و حتی صد برابر ثمر دادند. ۹ اگر گوش دارید، گوش کنید!”
“منظور از این داستان چه بود؟”
۱۱ عیسی جواب داد: “خدا به شما این اجازه را عطا فرموده تا اسرار ملکوتش را درک نمایید. ولی برای آنانی که از من پیروی نمی کنند، باید همه چیزها را به صورت معما و مثل بیان کرد. ۱۲ همانطور که یکی از پیامبران فرموده : با اینکه می بینند و می شنوند، اما چیزی درک نمی کنند و بسوی خدا برنمی گردند تا خدا گناهانشان را ببخشد.” ۱۳ سپس به ایشان گفت : “اگر منظور این مثل را درک نکردید، مثلهای دیگر را که خواهم گفت ، چگونه خواهید فهمید؟ ۱۴ منظور از کشاورز کسی است که پیام خدا را مانند تخم در دل مردم می کارد. ۱۵ آن جاده خشک که بعضی تخمها بر آن افتاد، دل سنگ کسانی است که پیام خدا را می شنوند، ولی چون قلبشان سخت است ، فوراً شیطان می آید و آنچه را کاشته شده است می رباید. ۱۶ خاکی که زیرش سنگ بود، دل کسانی است که با خوشحالی پیام خدا را می شنوند. ۱۷ ولی مانند آن نهال تازه ، چون ریشه عمیقی نمی دوانند، دوام نمی آورند. اینها گرچه اول خوب پیش می روند ولی همینکه بخاطرکلام آزار و اذیتی ببینند، فوری ایمان خود را از دست می دهند. ۱۸ زمینی که از خارها پوشیده شده بود، مانند قلب اشخاصی است که پیام را قبول می کنند، ۱۹ اما چیزی نمی گذرد که گرفتاریهای زندگی ، عشق به ثروت ، شهرت طلبی و علاقه به چیزهای دیگر آنقدر فکرشان را مشغول می کند که دیگر جایی برای پیام خدا در قلبشان باقی نمی ماند؛ در نتیجه هیچ ثمره ای به بار نمی آید. ۲۰ و اما زمین خوب و حاصلخیز، دل انسان هایی است که پیام خدا را با جان و دل می پذیرند و در مقابل ، سی برابر، شصت و حتی صد برابر ثمر می دهند.”

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۶, جمعه

ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﻳﻮﺣﻨﺎ




ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﻳﻮﺣﻨﺎ. ﺑﺎﺏ. 1. ﺁﻳﻪ. 6.1

این مكاشفه‌ای است كه خدا به عیسی مسیح داده است تا آنچه را كه باید بزودی رخ دهد، به بندگانش نشان دهد. او فرشتهٔ خود را به نزد بندهٔ خویش یوحنا فرستاد،تا این چیزها را به او نشان دهد. یوحنا با بیان آنچه شنیده و دیده است به حقانیّت كلام خدا و شهادت عیسی مسیح گواهی می‌دهد.و خوشا به حال کسی‌که این را می‌خواند و کسانی‌که به كلمات این نبوّت گوش می‌دهند و طبق آنچه در آن نوشته شده است، عمل می‌كنند. زیرا بزودی همهٔ این چیزها به وقوع خواهد پیوست.از طرف یوحنا تقدیم به هفت كلیسای استان آسیا: فیض و سلامتی از جانب خدا، او ‌که هست، بود و خواهد آمد و از جانب هفت روح كه در پیشگاه تخت پادشاهی او هستند.و از جانب عیسی مسیح، آن شاهد امین، آن نخستزاده از مردگان و فرمانده پادشاهان زمین به شما فیض و آرامش باد. او ما را دوست دارد و با خون خود ما را از گناهانمان آزاد گردانید.و ما را به سلطنت رسانید تا به عنوان كاهنان، خدا یعنی پدر او را خدمت كنیم. او را تا به ابد جلال و قدرت باد، آمین.

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۵, پنجشنبه

سلطنت‌ و اقتدار خداوند


سلطنت‌ و اقتدار خداوند


سلطنت‌ و اقتدار خداوند
‌ خداوند سلطنت‌ گرفته‌ است‌، پس قوم‌ها بلرزند! بر كروبييّن‌ جلوس‌ مي‌فرمايد، زمين‌ متزلزل‌ گردد! 2 خداوند در صيهون‌ عظيم‌ است‌ و او بر جميع‌ قوم‌ها متعال‌ است‌! 3 اسم‌ عظيم‌ و مهيب‌ تو را حمد بگويند، كه‌ او قدّوس‌ است‌. 4 و قّوت‌ پادشاه‌، انصاف‌ را دوست‌ مي‌دارد. تو راستي‌ را پايدار كرده‌، و انصـاف‌ و عـدالت‌ را در يعقـوب‌ به‌ عمل‌ آورده‌اي‌.
5 يهوه‌ خداي‌ ما را تكريم‌ نماييـد و نزد قدمگاه‌ او عبادت‌ كنيد، كه‌ او قدّوس‌ است‌. 6 موسي‌ و هارون‌ از كاهنانش‌ و سموئيل‌ از خوانندگان‌ نام‌ او. يهوه‌ را خواندند و او ايشان‌ را اجابت‌ فرمود. 7 در ستون‌ ابر بديشان‌ سخن‌ گفت‌. شهادات‌ او و فريضه‌اي‌ را كه‌ بديشان‌ داد نگاه‌ داشتند.
8 اي‌ يهـوه‌ خداي‌ مـا تو ايشان‌ را اجابت‌ فرمودي‌. ايشان‌ را خداي‌ غفور بودي‌. امّا از اعمال‌ ايشان‌ انتقام‌ كشيدي‌. 9 يهوه‌ خداي‌ ما را متعال‌ بخوانيد و نزد كوه‌ مقدّس‌ او عبادت‌ كنيد. زيرا يهوه‌ خداي‌ ما قّدوس‌ است‌.

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۴, چهارشنبه

صلح میان انسان و خدا



صلح میان انسان و خدا
۱پس چون از راه ایمانْ پارسا شمرده شده‌ایم، میان ما و خدا به‌واسطۀ خداوندمان عیسی مسیح صلح برقرار شده است.۲ما توسط او، و از راه ایمان، به فیضی دسترسی یافته‌ایم که اکنون در آن استواریم، و به امید سهیم شدن در جلال خدا فخر می‌کنیم.۳نه‌تنها این، بلکه در سختیها نیز فخر می‌کنیم، زیرا می‌دانیم که سختیها بردباری به‌بار می‌آورد۴و بردباری، شخصیت را می‌سازد، و شخصیت سبب امید می‌گردد؛۵و این امید به سرافکندگی ما نمی‌انجامد، زیرا محبت خدا توسط روح‌القدس که به ما بخشیده شد، در دلهای ما ریخته شده است.
۶هنگامی که هنوز ناتوان بودیم، مسیح در زمان مقتضی به‌خاطر بی‌دینان جان داد.۷حال آنکه به‌ندرت ممکن است کسی به‌خاطر انسانی پارسا از جان خود بگذرد، هرچند ممکن است کسی را این شهامت باشد که جان خود را برای انسانی نیک بدهد.۸امّا خدا محبت خود را به ما اینگونه ثابت کرد که وقتی ما هنوز گناهکار بودیم، مسیح در راه ما مرد.۹پس چقدر بیشتر، اکنون که توسط خون او پارسا شمرده شده‌ایم، به‌واسطۀ او از غضب نجات خواهیم یافت.۱۰زیرا اگر هنگامی که دشمن بودیم، به‌واسطۀ مرگ پسرش با خدا آشتی داده شدیم، چقدر بیشتر اکنون که در آشتی هستیم، به‌وسیلۀ حیات او نجات خواهیم یافت.۱۱نه‌تنها این، بلکه ما به‌واسطۀ خداوندمان عیسی مسیح که توسط او از آشتی برخورداریم، در خدا نیز فخر می‌کنیم. رومیان5

ما جزئی از وجود مسیح شده ایم.



رومیان ۶: آیات ۵ تا ۸
بنابراین، ما جزئی از وجود مسیح شده ایم. بعبارت دیگر، هنگامی که مسیح بر روی صلیب مرد، در واقع ما نیز با او مردیم؛ و اکنون که او پس از مرگ زنده شده است، ما نیز در زندگی تازهٔ او شریک هستیم و مانند او پس از مرگ زنده خواهیم شد. ۶ آن خواسته های پیشین و ناپاک ما با مسیح بر روی صلیب میخکوب شد. آن قسمت از وجود ما که خواهان گناه بود، در هم شکسته شد، بطوری که بدن ما که قبلاً اسیر گناه بود، اکنون دیگر در چنگال گناه نیست و از اسارت و بردگی گناه آزاد است. ۷ زیرا وقتی نسبت به گناه می میریم، از کشش و قدرت آن آزاد می شویم؛ ۸ و از آنجا که طبیعت کهنه و گناهکار ما با مسیح مرد، می دانیم که باید در زندگی جدید مسیح نیز شریک باشیم.

شیطان نمیتواند




شیطان نمیتواند با جور و جفا با مسیحیان به جنگد ، یا به آنها لطمه بزند ؛
او با فریب ، با تعالیمِ غلط ، با دور کردنِ مَردم از فیضِ مسیحِ خداوند ، با دور کردن از خبرِ خوشِ انجیلِ ملکوتِ خدا برای نجات ؛
که مأموریتِ اعظم و اصلیِ کلیساست می جنگد ؛

دعا میکنم ، من و تک تکِ شما عزیزانم در مسیحِ خداوند از تعالیمِ کلامِ زندهِ خداوند برکت بگیریم ؛
رشدِ روحانی دریافت کنیم ؛

چون در این روزها بازیهای فیسبوکی حتی از طریقِ کلامِ خدا نیز فقط میتواند سرگرم کننده باشد و برکاتِ دنیوی برای خیلی از ما داشته باشد ؛
اگر باور نمیکنید ، خواهش میکنم دور از تعصبِ مذهبی که خیلی از ما در مسیحیت پیدا کردیم و دور از دروغهای شریر ، از خواب بیدار شده با چشمانِ باز که میتواند ببیند به اطرافِ خود نگاه کنیم ؛

نجاتِ تک تکِ ما انسانها یک هدیهِ رایگان است از طرفِ خدا ؛
ما هر گز احتیاجی نداریم ، یعنی قادر نیستیم که با هزاران کارِ مختلف و با توسل به انجامِ اعمالِ مذهبی و کارهای نیکو و با قدرتِ خودمان نجاتِ آسمانی را کسب کنیم ؛
تنها خونِ مسیحِ خداوند است که میتواند گناهانِ جهان را پاک و سفید نموده نجات دهد ؛

آنهم بواسطِ ایمان ، ایمانِ به عیسیِ مسیح ، پسرِ یگانهِ پدر ، نجات دهندهِ عالم و کارِ عظیمِ او بر روی صلیب و دریافتِ (((( فیضِ )))) او ؛

باید بیدارباشیم ، تا متوجه بشویم ، بفهمیم که تنها و تنها از راهِ فیضِ مسیحِ خداوند است که نجاتِ آسمانی نصیبِ هر کدام از ما میشود ؛
(((((( نه مذهبِ کاذب که از خدا نیست ))))) ؛

عزیزانِ من که در مسیحِ خداوند خیلی دوستتان دارم ؛
این مطالب را نمی نویسم که لایک و یا آمین بگیرم ؛
چون من در مسیحِ خداوند آزاد شدم ؛
من مینویسم اماّ اطمینان دارم که خیلی ها مثلِ همیشه بخاطرِ مطالبی که از فیضِ خداوند برای نجات می نویسم از من دور و دورتر خواهند شد ؛
اماّ باز هم مینویسم ، چون این فرمانِ است ؛

فرمانِ سوّمِ طلائیِ مسیحِ خداوند که فرمود :
حکمی تازه به شما می دهم ، و آن این که یکدیگر را مُحبّت کنید همان گونه که من شما را مُحبّت کردم ؛

من از تک تکِ شما عزیزانم خواهش میکنم که از کلامِ زندهِ خداوند برکت بگیرید ؛
بخاطرِ اَبدیتِ خودتان !؛
 ‎

بخشایش، ایمان، وظیفه



بخشایش، ایمان، وظیفه
۱آنگاه به شاگردان خود گفت: «از لغزشها گریزی نیست، امّا وای بر کسی که آنها را سبب گردد.۲او را بهتر آن می‌بود که سنگ آسیایی به گردنش بیاویزند و به دریا افکنند تا اینکه سبب لغزش یکی از این کوچکان شود.۳پس مراقب خود باشید. اگر برادرت گناه کند، او را توبیخ کن، و اگر توبه کرد، ببخشایش.۴اگر هفت بار در روز به تو گناه ورزد، و هفت بار نزد تو بازآید و گوید: ”توبه می‌کنم،“ او را ببخشا.»
۵رسولان به خداوند گفتند: «ایمان ما را بیفزا!»۶خداوند پاسخ داد: «اگر ایمانی به کوچکی دانۀ خردل داشته باشید، می‌توانید به این درخت توت بگویید از ریشه برآمده در دریا کاشته شود، و از شما فرمان خواهد برد.
۷«کیست از شما که چون خدمتکارش از شخم زدن یا چرانیدن گوسفندان در صحرا بازگردد، او را گوید: ”بیا، بنشین و بخور“؟۸آیا نخواهد گفت: ”شام مرا آماده کن و کمر به پذیرایی‌ام بربند تا بخورم و بیاشامم، و بعد تو بخور و بیاشام“؟۹آیا منّت از خدمتکار خود خواهد برد که فرمانش را به‌جای آورده است؟۱۰پس، شما نیز چون آنچه به شما فرمان داده شده است، به‌جای آوردید، بگویید: ”خدمتکارانی نالایقیم و تنها انجام وظیفه کرده‌ایم.“‌»

شکرگزاری و دعا



شکرگزاری و دعا
۳ما همواره به‌هنگام دعا برای شما، خدا، پدر خداوندمان عیسی مسیح را شکر می‌گزاریم،۴زیرا وصف ایمان شما به مسیحْ عیسی و محبتی را که به همۀ مقدّسان دارید، شنیده‌ایم.۵اینها از امیدی سرچشمه می‌گیرد که در آسمان برای شما محفوظ است و پیشتر درباره‌اش از پیام حقیقت یعنی انجیل شنیده‌اید،۶انجیلی که به شما رسیده است و در سرتاسر جهان ثمر می‌دهد و رشد می‌کند، همانگونه که در میان شما نیز، از روزی که آن را شنیدید و فیض خدا را به معنای واقعی درک کردید، عمل کرده است.۷شما آن را از همکار عزیز ما، اِپافْراس آموختید که خادم وفادار مسیح به‌نیابت از ماست.۸او ما را از محبت شما که در روح است، آگاه ساخت.
۹از همین‌رو، از روزی که این را شنیدیم، از دعا کردن برای شما بازنایستاده‌ایم، بلکه پیوسته از خدا می‌خواهیم که با عطای هرگونه حکمت و فهمی که از روح است، شما را از شناخت اراده خود آکنده سازد؛۱۰تا رفتار شما شایستۀ خداوند باشد، و بتوانید او را از هر جهت خشنود سازید: یعنی در هر‌کار نیک ثمر آورید و در شناخت خدا رشد کنید۱۱و با همۀ نیرویی که از قدرت پرجلال او سرچشمه می‌گیرد، از هرحیث نیرومند شوید تا صبر و تحمّل بسیار داشته باشید؛ و نیز تا شادمانه۱۲پدر را شکر گویید که شما را شایستۀ سهیم شدن در میراث مقدّسان در قلمرو نور گردانیده است.۱۳زیرا ما را از قدرت تاریکی رهانیده و به پادشاهی پسر عزیزش منتقل ساخته است،۱۴که در او از رهایی، یعنی آمرزش گناهان، برخورداریم.

برخورد ما با دشمنان 


برخورد ما با دشمنان چگونه باید باشد ؟ کتاب مقدس در این باره چه می گوید؟
اول پطرس 3: 9-10«بدي را با بدي و دشنام را با دشنام پاسخ مگوييد، بلکه در مقابل، برکت بطلبيد، زيرا براي همين فرا‌‌خوانده شده‌ايد تا وارث برکت شويد. زيرا، هر‌که دوستدار حيات است و طالب ديدن روزهاي خوش، بايد که زبان از بدي باز‌‌دارد و دهان از فريب فرو‌‌بندد.»
خروج 23:4-5 «اگر به‌ گاو يا الاغ‌ گمشده‌ دشمن‌ خود برخوردي‌ آن‌ را پيش‌ صاحبش‌ برگردان‌. اگر الاغ‌ دشمنت‌ را ديدي‌ كه‌ در زير بار افتاده‌ است‌ ، بي‌اعتنا از كنارش‌ رد نشو، بلكه‌ به‌ او كمك‌ كن‌ تا الاغ‌ خود را از زمين‌ بلند كند .»
علت اینکه کتاب مقدس اصرار دارد که ما با دشمنانمان محبت داشته باشیم و به آنها کمک کنیم و برای آنها برکت طلب کنیم را می توان در آیات زیر جست و جو نمود :
متی 5: 43-48 «شنيده ايد كه گفته شده است همسايه خود را محبّت نما و با دشمن خود عداوت كن, امّا من به شما مي گويم كه دشمنان خود را محبّت نماييد و براي لعن كنندگان خود بركت بطلبيد و به آناني كه از شما نفرت كنند، احسان كنيد و به هر كه به شما فحش دهد و جفا رساند، دعاي خير كنيد، تا پدر خود را كه در آسمان است پسران شويد، زيرا كه آفتاب خود را بر بدان و نيكان طالع مي سازد و باران بر عادلان و ظالمان مي باراند. زيرا هرگاه آناني را محبّت نماييد كه شما را محبّت مي نمايند، چه اجر داريد؟ آيا باجگيران چنين نمي كنند؟ و هر گاه برادران خود را فقط سلام گوييد چه فضليت داريد؟ آيا باجگيران چنين نمي كنند؟ پس شما كامل باشيد چنانكه پدر شما كه در آسمان است كامل است.»
به آیات بالا با تعمق بیشتری توجه نمایید که می گوید : «زيرا هرگاه آناني را محبّت نماييد كه شما را محبّت مي نمايند، چه اجر داريد؟ آيا باجگيران چنين نمي كنند؟ و هر گاه برادران خود را فقط سلام گوييد چه فضليت داريد؟ آيا باجگيران چنين نمي كنند؟»
اول پطرس 3: 16-17«ضمير خود را نيكو بداريد تا آناني كه بر سيرت نيكوي شما در مسيح طعن مي زنند، در همان چيزي كه شما را بد مي گويند خجالت كشند، زيرا اگر اراده خدا چنين است، نيكوكار بودن و زحمت كشيدن، بهتر است از بدكردار بودن.»
اگر محبت داشته باشیم , پس چگونه باید از دشمنان انتقام گرفت ؟
رومیان 12: 16-21 «براي يكديگر همان فكر را داشته باشيد و در چيزهاي بلند فكر مكنيد بلكه با ذليلان مدارا نماييد و خود را دانا مشماريد. هيچ كس را به عوض بدي, بدي مرسانيد. پيش جميع مردم تدارك كارهاي نيكو بينيد. اگر ممكن است بقدر قوّه خود با جميع خلق به صلح بكوشيد. اي محبوبان انتقام خود را مكشيد بلكه خشم را مهلت دهيد، زيرا مكتوب است «خداوند مي گويد كه انتقام از آن من است من جزا خواهم داد.» پس «اگر دشمن تو گرسنه باشد، او را سير كن و اگر تشنه است، سيرابش نما زيرا اگر چنين كني اخگرهاي آتش بر سرش خواهي انباشت.» مغلوب بدي مشو بلكه بدي را به نيكويي مغلوب ساز.»
چکار کنیم تا خطایای ما در نزد خداوند معاف شود ؟
مرقس 11: 25 «و وقتي که به دعا بايستيد , هر گاه کسي به شما خطا کرده باشد او را ببخشيد تا آنکه پدر شما نيز که در آسمان است خطاياي شما را معاف دارد»
عیسی مسیح تا چند مرتبه , مجوز داده است تا با شخص خطاکار برخورد کنیم ؟
متی 18: 21-22 «آنگاه پطرس نزد او آمده، گفت: «خداوندا، چند مرتبه برادرم به من خطا ورزد، مي بايد او را آمرزيد؟ آيا تا هفت مرتبه؟» عيسي بدو گفت: « تو را نمي گويم تا هفت مرتبه، بلكه تا هفتاد هفت مرتبه!»
اگر من تصمیم بگیریم تقصیرات مردم را نیامرزم , آنوقت برخورد خداوند با من چگونه خواهد بود؟
متی 6: 14-15 «زيرا هرگاه تقصيرات مردم را بديشان بيامرزيد، پدر آسماني شما، شما را نيز خواهد آمرزيد. امّا اگر تقصيرهاي مردم را نيامرزيد، پدر شما هم تقصيرهاي شما را نخواهد آمرزيد.»
کتاب مقدس با صراحت در امثال 24: 8 می گوید: «هر كه براي بدي تفكّر مي كند، او را فتنه انگيز مي گويند.»
پس مراقب باشیم که فتنه انگیز نباشیم .