۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۴, چهارشنبه

بخشایش، ایمان، وظیفه



بخشایش، ایمان، وظیفه
۱آنگاه به شاگردان خود گفت: «از لغزشها گریزی نیست، امّا وای بر کسی که آنها را سبب گردد.۲او را بهتر آن می‌بود که سنگ آسیایی به گردنش بیاویزند و به دریا افکنند تا اینکه سبب لغزش یکی از این کوچکان شود.۳پس مراقب خود باشید. اگر برادرت گناه کند، او را توبیخ کن، و اگر توبه کرد، ببخشایش.۴اگر هفت بار در روز به تو گناه ورزد، و هفت بار نزد تو بازآید و گوید: ”توبه می‌کنم،“ او را ببخشا.»
۵رسولان به خداوند گفتند: «ایمان ما را بیفزا!»۶خداوند پاسخ داد: «اگر ایمانی به کوچکی دانۀ خردل داشته باشید، می‌توانید به این درخت توت بگویید از ریشه برآمده در دریا کاشته شود، و از شما فرمان خواهد برد.
۷«کیست از شما که چون خدمتکارش از شخم زدن یا چرانیدن گوسفندان در صحرا بازگردد، او را گوید: ”بیا، بنشین و بخور“؟۸آیا نخواهد گفت: ”شام مرا آماده کن و کمر به پذیرایی‌ام بربند تا بخورم و بیاشامم، و بعد تو بخور و بیاشام“؟۹آیا منّت از خدمتکار خود خواهد برد که فرمانش را به‌جای آورده است؟۱۰پس، شما نیز چون آنچه به شما فرمان داده شده است، به‌جای آوردید، بگویید: ”خدمتکارانی نالایقیم و تنها انجام وظیفه کرده‌ایم.“‌»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر