۱۳۹۳ بهمن ۶, دوشنبه

تفسیر کاربردی متی فصل ۴

تفسیر کاربردی   متی  فصل ۴

۴ عیسی با آوردن نقل قولی از کلام خدا از تثنیه ۸: ۳، برشیطان فائق آمد. این بخش به زمانی اشاره می‌کند که خدا یهودیان گرسنه را در بیابان با خوراک مخصوصی ازآسمان (که «من» نامیده می‌شد) تغذیه کرد تا به ایشان نشان دهد که باید تنها به او اعتماد کرده، برحسب کلامش زیست کنند (خروج ۱۶: ۱-۸، ۱۳-۱۶، ۳۱). انسان تنها با خوردن نان نمی‌تواند زندگی روحانی داشته باشد. انسان به خوراک روحانی یعنی کلام خدا احتیاج دارد (یوحنا ۶: ۳۰-۳۵، ۴۸-۵۱ مشاهده شود). 
زندگی برحسب کلام خدا به معنی اطاعت از آن است. یعنی پذیرفتن خواست خدا برای زندگی هایمان. بگذارید که برای «خوراکی» که خدا به ما می‌دهد، غرغر و شکایت نکنیم. یهودیان در بیابان در مورد منّ آسمانی که به ایشان داده می‌شد، شکایت کردند و نتیجتاً با بلای سختی مورد تنبیه واقع شدند (اعداد ۱۱: ۴-۶، ۳۱-۳۴).
۵-۶ سپس شیطان عیسی را به بلندترین نقطۀ هیکل در اورشلیم برد و گفت: «اگر پسر خدا هستی، خود را به زیر انداز.» بعد خود شیطان از مزمور ۹۱: ۱ و ۱۲ نقل قول آورد تا عیسی را متقاعد سازد که خود را پایین بیندازد. لیکن شیطان این آیه‌های مزامیر را به طور صحیحی به کار نبرد. وعده‌ای که در مزامیر داده شده، حقیقت دارد، یعنی اینکه فرشتگان خدا از ما محافظت خواهند کرد. لیکن ما نمی‌توانیم از این وعده برای مواقعی استفاده کنیم که برخلاف اراده خدا عمل می‌کنیم. سؤاستفاده از کتاب مقدس بدین طریق بسبار سهل است. نقل قول یک آیه از کتاب مقدس به طور ناقص یا بدون در نظر گرفتن کل متن، غالباً مفهومی کاملاً اشتباه را به دست می‌دهد و ما باید مراقب باشیم که از این کار اجتناب ورزیم. 
دومین وسوسۀ عیسی، وسوسه‌ای بود تا عیسی از طریق انجام آیات و معجزات، نشان دهد که پسر خداست. وی می‌توانست از طریق انجام معجزه، تحسین هر کس را برانگیزد. عیسی می‌توانست در نطر انسانها تبدیل به یک پادشاه شود. این وسوسه‌ای بود برای ذهن عیسی. وسوسۀ مزبور با شهوت چشم در اول یوحنا ۲: ۱۶ انطباق می‌یابد. میوۀ ممنوعی که آدم و حوا از آن خوردند، برای چشم خوشنما بود (پیدایش ۳: ۶).
لیکن عیسی به جهان نیامد تا حکومتی دنیوی داشته باشد. او به جهان فرستاده نشد تا مورد احترام انسانها قرار گیرد (اشعیا ۵۳: ۳؛ فیلیپیان ۲: ۶-۸). وی به سوی جهان فرستاده شد تا رنج برده، برای گناهان ما بمیرد. بنابراین، ضروروی بود که وسوسۀ شیطان را رد کند.
۷ عیسی بار دیگر با نقل قول کلام خدا از تثنیه ۶: ۱۶، برشیطان پیروز می‌شود. این بخش به زمانی اشاره می‌کند که یهودیان در بیابان خواستند که خدا حضور خود را با نشانه‌ای ثابت کند (خروج ۱۷: ۱-۱۷). عیسی نمی‌بایست خدا را با درخواست نشانه‌ای معجزه آسا برای اثبات اینکه او همان مسیحیای موعود است، تجربه کند و مورد «آزمایش» قرار دهد. به همان طریق ما نیز ازطریق تقاضای آیات و نشانه هایی خاص نباید خدا را آزمایش کنیم (مرقس ۸: ۱۱ و ۱۲ و تفسیر آن مشاهده شود).
۸-۹ سومین وسوسۀ عیسی در واقع بزرگترین وسوسۀ او بود. شیطان به عیسی وعدۀ اقتدار بر تمامی حکومت جهان را داد. این امر در حیطۀ قدرت شیطان بود که چنین کند. شیطان رئیس این جهان است (یوحنا ۱۲: ۳۱؛ ۱۴: ۳۰). تمام جهان تحت سلطۀ شریر است (اول یوحنا ۵: ۱۹). بنابراین، شیطان به راحتی می‌توانست وعدۀ خود را به عیسی متحقق سازد و عیسی می‌توانست شاه شاهان بر روی زمین گردد. وی می‌توانست کل جهان را به دست آورد؛ برای این کار فقط یک شرط وجود داشت، و آن اینکه عیسی می‌بایست به جای خدا، شیطان را پرستش کند. 
سومین وسوسه، وسوسۀ تکبر بود. (در ترجمۀ قدیمی «غرور زندگانی» نامیده شده است؛ اول یوحنا ۲: ۱۶). این امر معادل میل به شبیه به خدا شدن (پیدایش ۳: ۵) و کسب دانش و خرد می‌باشد (پیدایش ۳: ۶). مسیح چقدر راحت و بدون هیچ رنجی می‌توانست تمامی خرد و قدرت و اقتدار جهان را به دست آورد و تمامی انسانها در مقابل او سرتعظیم فرود آوردند. با اینحال، او پیشنهاد شیطان را رد کرد.
۱۰ برای سومین بار عیسی با نقل قول کلام خدا از تثنیه ۶: ۱۳ بر شیطان فائق آمد. این آیه به زمانی اشاره می‌کند که یهودیان گوساله‌ای طلایی ساخته، به جای خدا آن را پرستش کردند (خروج ۳۲: ۱-۶). انسانها باید تنها خدا را و نه چیز دیگری را پرستش کنند (خروج ۲۰: ۳-۶).
طی این وسوسه ها، عیسی نشان داد که کلام خدا چگونه می‌تواند به عنوان اسلحه‌ای برای چیره شدن بر شیطان و مقاومت در برابر وسوسه مورد استفاده قرار گیرد. کلام خدا شمشیر روح است (افسسیان ۶: ۱۷) و آن بخشی از تسلیحات یک مسیحی می‌باشد. اگر در برابر شیطان مقاومت کنیم، از ما خواهد گریخت (یعقوب ۴: ۷ و تفسیر آن رامشاهده شود). هنگامی که وسوسه گر می‌آید، همچون عیسی بگوییم: «دور شو از من، ای شیطان»!
۱۱ در ساعت ابلیس او را رها کرد، ولی نه برای همیشه. طبق لوقا ۴: ۱۳، شیطان عیسی را برای مدتی رها کرد. می‌دانیم که شیطان بار دیگر مسیح را در باغ جتسیمانی و بر روی صلیب وسوسه کرد (مرقس ۱۴: ۳۲-۳۵؛ ۱۵: ۳۰-۳۲). شیطان حتی از زبان شاگرد اصلی عیسی یعنی پطرس سخن گفت تا عیسی را وسوسه کند تا از صلیب اجتناب ورزد (مرقس ۸: ۳۱-۳۳).
عیسی شروع به موعظه می‌کند (۴: ۱۲-۱۷) 
(مرقس ۱: ۱۴و۱۵)
۱۲ مرقس ۱: ۱۴ و تفسیر آن مشاهده شود.
۱۳-۱۶ عیسی خدمت علنی خود را در کفرناحوم، شهری واقع در شمال دریا یعنی دریاچه جلیل آغاز کرد. خانۀ دو شاگرد اولیه عیسی یعنی شمعون و اندریاس، در کفرناحوم بود (مرقس ۱:۲۱، ۲۹).
متی، برای نشان دادن اینکه نبوت‌های عهد عتیق در مورد مسیحای موعود به واسطه عیسی جامۀ عمل پوشیدند، از اشعیا ۹: ۱ و ۲ نقل قول می‌کند. در روزگار اشعیا، ناحیۀ زبولون و نفتالی در بخش شمالی اسرائیل تحت کنترل پادشاهی آشور قرار داشت. اشعیا درمورد رهایی مردم آن ناحیه از اسارت نبوت کرده بود: قومی که در ظلمت ساکن بودند، نوری عظیم دیدند ... نوری تابید (آیۀ ۱۶). آن نور مسیح بود. خدمت عیسی درست همانگونه که نبوت اشعیا از پیش از آن خبر داده بود، درجلیل در شمال اسرائیل آغاز گردید (آیۀ ۱۵).
۱۷ مرقس ۱: ۱۵ و تفسیر آن مشاهده شود.
فراخوانده شدن نخستین شاگردان (۴: ۲۳-۲۵) 
(مرقس ۱: ۱۶-۲۰) 
۱۸-۲۲ مرقس ۱: ۱۶-۲۰ و تفسیر آن مشاهده کنید.
عیسی بیماران را شفا می‌دهد (۴: ۲۳-۲۵) 
۲۳-۲۵ عیسی خدمتی تمام عیار می‌کرد: او تعلیم داده، ... موعظه همی نمود ... و شفا می‌داد(آیۀ ۲۳). وی در کنیسه‌ها تعلیم می‌داد. عیسی بشارت (خبر خوش) ملکوت را موعظه می‌کرد (مرقس ۱: ۱۴ و ۱۵ و تفسیر آن مشاهده شود). او هر نوع مرض و بیماری را شفا می‌داد؛ هیچ مرضی نبود که وی نتواند آن را شفا دهد. او نه تنها بدنهای مردم را شفا می‌داد بلکه جانهای ایشان را نیز شفا می‌بخشید. گناه، بیماری جان است. عیسی آمد تا مردان و زنان را از اسارت گناه آزاد سازد وی آمد تا گناهان را ببخشاید. او آمد تا به ما حیات غنی، چه حیات جسمانی و چه روحانی ببخشد (یوحنا ۱۰: ۱۰). انبوه جمعیت از سراسر اسرائیل به سوی عیسی می‌آمدند، حتی از دکاپولیس و ناحیۀ آن طرف اردن.

۱۳۹۳ دی ۱۵, دوشنبه

طریق عادلان و طریق گناهکاران

تفسیر کاربردی   مزامیر  فصل ۱
۱ مزمور ۱ مبین دو طریق یا دو مسیر است: طریق عادلان و طریق گناهکاران [۴] (آیه ۶). در زندگی تنها دو راه وجود دارد؛ راه دیگری در این مابین وجود ندارد. 
خوشا‏بحال کسی . . . (آیه ۱). عادلان بوسیله خداوند برکت یافته و "خوشا‏بحال" خواهند شد. "خوشا‏بحال" آنانی هستند که برکت یافته‏اند؛ برکت یافتن به معنی تحت حمایت و حفاظت خداوند قرار گرفتن است، به معنی در آرامش و صلح زندگی کردن، خشنود بودن، و شاد بودن است (متی ۵: ۳-۱۲). گرچه بدین معنی نیست که زندگی شخص تهی از غم و رنج خواهد بود؛ حتی بدین مفهوم نیست که شخص همیشه در کامیابی مادی به سر خواهد برد. در ورای همه این چیزها برکت خداوند برکتی روحانی می‏باشد. دریافت برکات در این دنیا آغاز می‏شود اما در دنیای بعدی بطور کامل قابل رؤیت خواهد بود. 
دقت شود که شخص عادل دو کار را انجام می‏دهد: اول خود را از راه شریران و بدکاران جدا می‏سازد [۵] (آیه ۱)، و دوم به راه خداوند می‏پیوندد (آیه ۲). اگر کسی بخواهد در راه عادلان باقی بماند هر دو این اقدامات ضروری هستند. [۶]
۲ شخص عادل راغب به شریعت خداوند [۷] است و در سراسر ساعتهای بیداری خود در آن تفکر می‏کند. تفکر در شریعت فقط به مفهوم روزی یک بار "رازگاهان" داشتن نیست؛ بلکه به مفهوم اعمال آگاهانه شریعت خداوند در زندگی روزانه شخص است. حتی این فقط به مفهوم یاد آوری و مطالعه کلام خداوند هم نیست گرچه این کار بسیار پر اهمیت است؛ مفهوم آن در ورای تمامی این چیزها، قرار دادن کلام خداوند در عمل است (متی ۷: ۲۱؛ یعقوب ۱: ۲۲، ۲۵). 
دقت شود که شخص عادل از شریعت خداوند صرفا به عنوان انجام وظیفه یا یک التزام اطاعت نمی‏کند؛ شخص عادل در انجام شریعت خداوند رغبت دارد. برای ایمانداران پیروی از شریعت یک بار سنگین و تحمیل شده نیست، بلکه برکت است. خداوند برای خیریت ما و برای شادمانی ما شریعت را عطا کرده است؛ از اینرو ما می‏توانیم "راغب" و خرسند به انجام آن باشیم. اطاعت از شریعت، آزادی، تندرستی، و وجدان آسوده به همراه می‏آورد؛ اطاعت از شریعت ما را بسوی دوستی با خداوند سوق می‏دهد. برای ایمانداران اطاعت از شریعت در واقع لذت آور است.
۳ شخص عادل و برکت یافته مثل درخت است. و خداوند فراهم کننده آب است (یوحنا ۴: ۱۰-۱۴)، و در نتیجه درخت میوه به بار می‏آورد (یوحنا ۱۵: ۱۶). هر آنچه‌ را که عادلان انجام می‏دهند (مطابق با اراده خداوند) نیك‌ انجام‌ خواهد بود - یعنی "میوه" به بار خواهد آورد. [۸]
۴-۵ اما شریران هیچ ارزشی ندارند؛ میوه‏های ماندگار به بار نمی‏آورند. آنها مثل کاهند و باد آنها را پراکنده می‏سازد. آنها ممکن است در این دنیا "پراکنده" نشوند، اما مطمئنا در دنیای بعدی چنین خواهد شد؛ درداوری نهایی و وقتی که خداوند تمامی نژاد بشر را مورد داوری قرار می‏دهد. آنوقت شریران قادر بهایستادن نخواهند بود؛ آنها قادر به تحمل و ایستادگی در مقابل داوری خداوند نخواهند بود (مکاشفه ۶: ۱۵-۱۷). آنها در جماعت عادلان قرار داده نخواهند شد (آیه ۵)، یعنی در جمع ایماندارانی که مورد قبول خداوند قرار گرفته و از دوستی با خداوند هم حالا و هم تا ابد لذت خواهند برد (مکاشفه ۲۱: ۲۷).
۶ این آیه آخر یک بار دیگر دو طریقی را که مردان و زنان می‏توانند در این دنیا طی کنند مورد مقایسه قرار می‏دهد: یکی از آنها راهی است که توسط خداوند "محافظت" می‏شود، و دیگری راهی است که به "هلاکت" ختم می‏شود و ما می‏توانیم بفهمیم که اگر "طریق" شریران هلاکت است، پس خود شریران نیزهلاک خواهند شد. 
در انتخاب ما بین این دو طریق، مهمترین سوال برای پرسش این است: آنها به کجا ختم خواهند شد؟ یک راه به حیات، و راه دیگر به مرگ ختم می‏شود (تثنیه ۳۰: ۱۵-۲۰؛ متی ۷: ۱۳-۱۴ مشاهده شود). تصور کاملی در مورد زندگی پس از مرگ به خوبی در عهد قدیم بازگو نشده است، اما از تعلیمات عهد جدید ما می‏توانیم بفهمیم که "حیات" و "مرگ" ذکر شده در اینجا، در واقع حیات ابدی و مرگ ابدی می‏باشد. از اینرو انتخاب مابین این دو راه بسیار حساس است. آیا چند لحظه لذت گناه در این دنیا ارزش از دست دادن حیات جاودان در آسمان را دارد؟ این مهمترین سوالی است که هر زن و مردی می‏تواند از خود بپرسد و مزمور ۱ جواب آنرا ارائه می‏دهد: نه، هیچ چیزی ارزش از دست دادن زندگی ابدی با خداوند را در آسمان ندارد.

سفارشهایی دربارۀ دعا و عبادت


سفارشهایی دربارۀ دعا و عبادت

۱بنابراین، پیش از هر‌چیز، سفارش می‌کنم که مؤمنان درخواستها، دعاها، شفاعتها و شکرگزاری‌ها را برای همۀ مردم به‌جا آورند،۲از آن‌جمله برای حاکمان و همۀ صاحبمنصبان، تا بتوانیم زندگی آرام و آسوده‌ای را در کمال دینداری و وقار بگذرانیم.۳چرا‌که این نیکو و پسندیدۀ نجات‌دهندۀ ما خداست۴که می‌خواهد همگان نجات یابند و به معرفت حقیقت نایل گردند.۵زیرا تنها یک خدا هست و بین خدا و آدمیان نیز تنها یک واسطه وجود دارد، یعنی آن انسان که مسیحْ عیسی است؛۶او که با دادن جان خود، بهای رهایی جملۀ آدمیان را پرداخت. بر این حقیقت در زمان مناسب شهادت داده شد،۷و من به همین منظور برگماشته شدم تا واعظ و رسول و معلّم ایمان راستین برای غیریهودیان باشم - حقیقت را بیان می‌کنم و دروغ نمی‌گویم.
۸پس آرزویم این است که مردان در همه‌جا، بی‌خشم و جدال، دستهایی مقدّس را به دعا برافرازند.۹نیز خواهانم که زنان پوششی شایسته بر تن کنند و خویشتن را به نجابت و متانت بیارایند، نه به گیسوانِ بافته، یا طلا و مروارید، یا جامه‌های فاخر،۱۰بلکه به زیورِ اعمال نیکو آراسته باشند، چنانکه شایستۀ زنانی است که مدّعی خداپرستی‌اند.
۱۱زن باید در آرامی و تسلیم کامل، تعلیم گیرد.۱۲زن را اجازه نمی‌دهم که تعلیم دهد یا بر مرد مسلّط شود؛ بلکه باید آرام باشد.۱۳زیرا نخست آدم سرشته شد و بعد حوا.۱۴و آدم فریب نخورد، بلکه زن بود که فریب خورد و نافرمان شد.۱۵امّا زنان با زادنِ فرزندان، رستگار خواهند شد، اگر در ایمان و محبت و تقدّس، نجیبانه ثابت بمانند.