۱۳۹۳ آذر ۲۰, پنجشنبه

خوب نیست که آدم تنها بماند“

تفسیر کاربردی 


۱۸-۲۳ هر چند در پیدایش ۱: ۲۷ به ما گفته شده که خداوند مرد و زن را آفرید، اما حالا در آیات ۱۸-۲۲ آفرینش اولین زن با ذکر جزئیات شرح داده خواهد شد. خداوند تا کنون هر قسمت از آفرینش خود را نیکونامید، اما ناگهان او گفت که یک چیز نیکو نیست: ”خوب نیست که آدم تنها بماند“ (آیه ۱۸). انسانی که او آفریده بود به نحوی کامل نبود؛ او نیاز به یک همدم مناسب داشت. 
اول خدا تمامی جانداران را به نزد انسان آورد تا همانطور که قبلا به انسان گفته شده بود، بر آنها حکومتکند (پیدایش ۱: ۲۶، ۲۸). سپس انسان همانند یک حکمران برای هر یک از جانداران اسمی انتخاب کرد.[۱۱ ] اما هیچ کدام از این مخلوقات همدم مناسبی برای آدم نبود (آیه ۲۰). از این قرار، یک اقدام مخصوص آفرینشی ضروری بود: و بدینسان، خدا زن را آفرید. 
زن به چه مفهومی می‏توانست یک همدم مناسب باشد؟ اول از اینکه، انسان برای داشتن فرزندانی در آینده، نیاز به همدم داشت. دوم اینکه، انسان نیاز به یک هم صحبت و همراه داشت؛ بنابراین، او نیاز به شخصی داشت که به شباهت خودش باشد، همانطور که خودش به شباهت خدا ساخته شده بود تا با خدا ارتباط و دوستی داشته باشد. سوم اینکه، انسان نیاز به شخصی داشت تا او را کامل کند، نقص او را برطرف کند، پُر کنندۀ ”دندۀ گمشده“ او باشد. 
چرا خدا یک دنده از انسان را انتخاب کرد تا زن را بیافریند؟ گویا، همانطور که اشاره شد، خدا یکی از دنده‏های کناری انسان را انتخاب کرد تا نمادی باشد بر اینکه زن با مرد مساوی و برابر است، که زن برای حفاظت در زیر بازوی او قرار دارد و برای محبت کردن نزدیک به قلب او باشد. 
آدم فورا تشخیص داد که نه تنها زن شبیه او می‏باشد، بلکه هم ذات او نیز است. او و زن از نظر فکری و معنوی با هم سهیم و دارای یک هویت بودند. او از اینکه براستی به او ”همدمی مناسب“ و کامل داده شده است، به وجد آمد.
چرا خداوند اجازه نداد که انسان از درخت معرفت نیک و بد بخورد؟ برای اینکه خداوند می‏دانست چنین معرفتی، انسان را به سمت جدا شدن از خدا هدایت خواهد کرد؛ به انسان اجازه می‏دهد که خودش تصمیم بگیرد که چه چیزی خوب است. اما تنها خدا می‏داند که چه چیزی برای انسان نیکو است، و انسان این نیکویی را تنها با اعتماد و اطاعت از خدا می‏تواند دریافت کند.[۱۰ ] 
زمانیکه مرد و زن از خدا نااطاعتی می‏کنند و به دنبال آن معرفت نیک و بد می‏روند، آنها فراموش می‏کنند که معرفت و حکمت راستین با ترس و اطاعت از خدا شروع می‏شود. ترس یهوه، آغاز علم است (امثال ۱: ۷).
   ترجمه قدیم 
۱۸ و خداوند خدا گفت‌: «خوب‌ نیست‌ كه‌ آدم‌ تنها باشد. پس‌ برایش‌ معاونی‌ موافق‌ وی‌ بسازم‌.» ۱۹ و خداوند خدا هر حیوان‌ صحرا و هر پرندة‌ آسمان‌ را از زمین‌ سرشت‌ و نزد آدم‌ آورد تا ببیند كه‌ چه‌ نام‌ خواهد نهاد و آنچه‌ آدم‌ هر ذی‌حیات‌ را خواند، همان‌ نام‌ او شد. ۲۰ پس‌ آدم‌ همة‌ بهایم‌ و پرندگان‌ آسمان‌ و همة‌ حیوانات‌ صحرا را نام‌ نهاد. لیكن‌ برای‌ آدم‌ معاونی‌ موافق‌ وی‌ یافت‌ نشد. ۲۱ و خداوند خدا، خوابی‌ گران‌ بر آدم‌ مستولی‌ گردانید تا بخفت‌، و یكی‌ از دنده‌هایش‌ را گرفت‌ و گوشت‌ در جایش‌ پر كرد. ۲۲ و خداوند خدا آن‌ دنده‌ را كه‌ از آدم‌ گرفته‌ بود، زنی‌ بنا كرد و وی‌ را به‌ نزد آدم‌ آورد. ۲۳ و آدم‌ گفت‌: «همانا اینست‌ استخوانی‌ از استخوانهایم‌ و گوشتی‌ از گوشتم‌، از این‌ سبب‌ "نسا" نامیده‌ شود زیرا كه‌ از انسان‌ گرفته‌ شد.» 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر