۱۳۹۳ آذر ۲۰, پنجشنبه

تفسیر کاربردی پیدایش فصل ۳


تفسیر کاربردی   پیدایش  فصل ۳
   ترجمه قدیم 
۱ و مار از همة‌ حیوانات‌ صحرا كه‌ خداوند خدا ساخته‌ بود، هُشیارتر بود. و به‌ زن‌ گفت‌: «آیا خدا حقیقتاً گفته‌ است‌ كه‌ از همة‌ درختان‌ باغ‌ نخورید؟» 
   تفسیر کاربردی 
۱ شیطان به شکل مار که یکی از مخلوقات نیکوی خداوند بود وارد باغ عدن شد،. مار با حیله گری که یکی از ابزار او جهت پیشبرد اهدافش است، شروع به فریب مرد و زن و وسوسه آنها برای سرپیچی از دستورات خداوند کرد. عیسی شیطان را یک دروغگو و پدر دروغگویان (یوحنا ۸: ۴۴) توصیف می‏کند؛ در مکاشفه ۱۲: ۹، شیطان آن مار قدیمی نامیده شده است. 
بدینسان، او سبب شد که زن نسبت به کلام خدا دچار شک و تردید شود، شیطان جهان را با گناه آشنا و آنرا وارد جهان کرد و باعث بیگانگی و دور شدن نژاد انسان از خداوند گردید.
   ترجمه قدیم 
۲ زن‌ به‌ مار گفت‌: «از میوة‌ درختان‌ باغ‌ می‌خوریم‌، ۳ لكن‌ از میوة‌ درختی‌ كه‌در وسط باغ‌ است‌، خدا گفت‌ از آن‌ مخورید و آن‌ را لمس‌ مكنید، مبادا بمیرید.» ۴ مار به‌ زن‌ گفت‌: «هر آینه‌ نخواهید مرد، ۵ بلكه‌ خدا می‌داند در روزی‌ كه‌ از آن‌ بخورید، چشمان‌ شما باز شود و مانند خدا عارف‌ نیك‌ و بد خواهید بود.» 
   تفسیر کاربردی 
۲-۵ وقتی مار[۱۳ ] به زن گفت، ”هر آینه نخواهید مرد اگر از درخت معرفت نیک و بد بخورید“ (آیه ۴)، او مستقیما داشت کلام خداوند را به چالش می‏کشید (پیدایش ۲: ۱۷). سپس او ارائه دهنده وسوسه می‏شود: ”. . . روزی که از آن بخورید . . . مانند خدا عارف نیک و بد خواهید بود“ (آیه ۵). زن، فرمان خدا را نادیده گرفت و به دنبال نظر و پیشنهاد شیطان و همینطور به دنبال خواست دل خود رفت. این ذات و ماهیت گناه آلود بشر است. وقتی این گناه توسط اولین والدین ما رخ داد، به تمامی نژاد بشر نیز سرایت کرد. 
گناه زن و مرد غم انگیزترین اتفاقی است که بخاطر بی نیاز بودن رخ داد: و زن قبل از این مانند خدا بود؛ آنها قبل از این نیز دارای معرفت و شناخت نیک بودند. اما وقتی از میوه درخت ممنوعه خوردند، به عوض دیدن چیزهای نیک، آنها بد را نیز دیدند، و آن در خودشان بود. عوض اینکه به دانایی و حکمت نزدیک شوند، خود را بدون لباس و عریان دیدند، تهی و برهنه از جلال و امتیازاتی که داشتند. عوض اینکه بیشتر به شباهت خدا درآیند، آنها کمتر به شباهت او شدند. در واقع، دریایی از فاصله مابین آنان و خدا ایجاد شد، و ارتباط لذت بخشی را که در آغاز با خدا داشتند، نابود شد. 
چرا پیآمد گناه آنان اینقدر سخت و طاقت فرسا بود؟ دلیل آن این است که خداوند نمی‏تواند تحمل کند که مخلوقات او، خود را هم پایه او کرده و استقلال خود را فراهم و به راه خودشان بروند. در همه ما، این میل و خواست که ارباب خود باشیم و هر کاری که دل ما می‏خواهد انجام دهیم، زیربنا و ”منشأ گناه“ می‏باشد، چیزی که ما از والدین اولیه خود به ارث برده‏ایم.‏ ما وقتی به آشفتگی و مشکلات در دنیای اطراف خود نگاه می‏کنیم، به راحتی در مورد سبب و ریشه این یا آن مشکل بحث می‏کنیم. از زمان آغاز حیات نژاد بشر، خود محوری و طبیعت گناه آلود انسان، تنها ریشه و علت همه مشکلات جهان بوده است.[۱۴]
   ترجمه قدیم 
۶ و چون‌ زن‌ دید كه‌ آن‌ درخت‌ برای‌ خوراك‌ نیكوست‌ و بنظر خوشنما و درختی‌ دلپذیر و دانش‌افزا، پس‌ از میوه‌اش‌ گرفته‌، بخورد و به‌ شوهر خود نیز داد و او خورد. ۷ آنگاه‌ چشمان‌ هر دوِ ایشان‌ باز شد و فهمیدند كه‌ عریانند. پس‌ برگهای‌ انجیر به‌ هم‌ دوخته‌، سترها برای‌ خویشتن‌ ساختند. 
   تفسیر کاربردی 
۶-۷ زن سه نوع وسوسه ویژه را تجربه کرد که حاکی از تمامی وسوسه‏هایی است که بشر تجربه می‏کند. او دید که میوه ممنوعه برای خوراک نیکو و به نظر خوشنما و دلپذیر و دانش افزا است (آیه ۶). در عهد جدید این سه نوع وسوسه با کلماتی دیگر دیده می‏شود: از شهوت جسم، خواهش چشم، وغرور زندگانی (اول یوحنا ۲: ۱۶).
یکی از معمول‏ترین ‏اشتباهات ما انسانها در زمان ارتکاب به گناه این است که می‏گوییم: ”این فقط من هستم که به این شکل وسوسه شدم“. اما وسوسه‏های گوناگون، شامل حال همه ما هستند. پولس نوشت: هیچ‌ تجربه‌ جز آنکه‌ مناسب‌ بشر باشد، شما را فرو نگرفت‌. و پولس سپس اضافه می‏کند که: اما خدا . . . نمی‏گذارد شما فوق‌ طاقت‌ خود آزموده‌ شوید (اول قرنتیان ۱۰: ۱۳). بنابراین ما مسئول هستیم که در مقابل وسوسه مقاومت و ایستادگی کنیم؛ ما نمی‏توانیم تقصیر را متوجه شرایط وسوسه کنیم و آن را مورد نکوهش قرار دهیم. ما نمی‏توانیم حتی شیطان را سرزنش کنیم، و ما یقینا نمی‏توانیم خدا را محکوم کنیم (یعقوب ۱: ۱۳-۱۵). ما فقط می‏توانیم خودمان را سرزنش کنیم. گناه نتیجه و بازتاب انتخاب معنوی خود ما می‏باشد. 
اما مرد تصمیم گرفت که تقصیر را متوجه زن کند. این زن بود که اول از میوه خورد، و گفت فقط زمانی از آن خورد که زن آنرا به او داد (آیه ۱۲). اما این مرد بود که اول فرمان خدا را شنید و نه زن (پیدایش ۲: ۱۷). زن ممکن است که فریب خورده باشد (اول تیموتائوس ۲: ۱۴)، اما مرد هیچ گونه عذر و بهانه‏ای نداشت. در واقع، خداوند هر دو نفر آنها را بزودی تنبیه می‏کند (آیات ۱۶-۱۷).
زن نیز به سهم خود سعی کرد مار را تقصیرکار جلوه دهد (آیه ۱۳). ما انسانها هرگز دوست نداریم که مسئولیت گناهان خود را بپذیریم؛ برای اجتناب از شرمساری و تقصیر، ما سعی می‏کنیم که با مقصر قلمداد کردن دیگران، خود را توجیه کنیم. اما این کار هرگز موفق نمی‏شود. مرد و زن فهمیدند که عریانند (آیه ۷)؛ آنها شرمسار بودند. آنها بصورتی بیهوده مبادرت به پنهان کردن گناهشان کردند، چند برگ انجیر را به هم دوخته و خود را با آن پوشاندند. کوشش بسیار بیهوده‏ای بود، زیرا این غیر ممکن است که گناه و تقصیر را با ”برگهای انجیر“ ، یا با مخفی کردن گناه، یا با انکار آن، یا با مقصر جلوه دادن دیگران، بتوان پوشاند و از بین برد. 
در چه هنگامی بود که زن آماده و پذیرای دریافت اولین وسوسه توسط مار شد. زمانی که او شروع به شک و تردید در کلام خدا کرد. درب شک و تردید اولین گذری است که گناه برای ورود به انسان پیدا می‏کند؛ ما هم به کلام و هم به نیکویی خداوند، شک می‏کنیم. شک نقطه مقابل اعتماد و ایمان است. فقدان و عدم ایمان در مرکز تمامی گناهان و در مرکز طبیعت گناه آلود ما نهفته است. این فقدان ایمان در ما همانند دریچه بازی برای ورود وسوسه است. می‏توان گفت که این فقدان ایمان، سرآغاز و بنیاد گناه نژاد بشر است. 
دقیقا به همین دلیل است که در کتاب مقدّس ‏این همه تاکید و اهمیت فراوان بر روی ایمان وجود دارد. خداوند به برگهای انجیر ما، اعمال انسانی ما، تشریفات مذهبی و مراسم قربانی ما، علاقه‏ای ندارد (اول سموئیل ۱۵: ۲۲)؛ او فقط از ما می‏خواهد که به کلام او اطمینان و سپس از آن اطاعت کنیم. 
وقتی که ما شروع به شک کردن در کلام خدا می‏کنیم، شیطان از همان شیوه‏ای بر علیه ما استفاده می‏کند، که دقیقا در باغ عدن از آن بر علیه زن استفاده کرد. شیوه شیطان ماهرانه و قدم به قدم است؛ بالاتر از همه، او یک فریبکار است. اول از همه او اشاره می‏کند که سرپیچی از کلام خدا واقعا یک گناه نیست. دوم، او به ما اطمینان می‏دهد که بابت سرپیچی ما، هیچگونه ضرری متوجه ما نمی‏شود. و سوم، او به ما قول می‏دهد که با این کار، سود و مزیت بهتری را بدست می‏آوریم. 
اما ما چه چیزی را بدست می‏آوریم، همان چیزی را که والدین اولیه ما بدست آوردند: که همانا مرگ است[۱۵] (رومیان ۶: ۲۳). درخت حیات در چنگ آنها بود، اما آنها راه مرگ را انتخاب کردند. و در امتداد این راه، آنها ارتباط خود با خدا (آیه ۸) و با یکدیگر را نیز از دست دادند (آیه ۱۲). بطور خلاصه، آنها برکت باغ عدن را از دست دادند و همینطور که در آیات ۱۶-۱۹ می‏بینیم، به جای آن داوری و مجازات خدا را دریافت کردند.
   ترجمه قدیم 
۸ و آواز خداوند خدا را شنیدند كه‌ در هنگام‌ وزیدن‌ نسیم‌ نهار در باغ‌ می‌خرامید، و آدم‌ و زنش‌ خویشتن‌ را از حضور خداوند خدا در میان‌ درختان‌ باغ‌ پنهان‌ كردند. ۹ و خداوند خدا آدم‌ را ندا در داد و گفت‌: «كجا هستی‌؟» ۱۰ گفت‌: «چون‌ آوازت‌ را در باغ‌ شنیدم‌، ترسان‌ گشتم‌، زیرا كه‌ عریانم‌. پس‌ خود را پنهان‌ كردم‌.» ۱۱ گفت‌: «كه‌ تو را آگاهانید كه‌ عریانی‌؟ آیا از آن‌ درختی‌ كه‌ تو را قدغن‌ كردم‌ كه‌ از آن‌ نخوری‌، خوردی‌؟» ۱۲ آدم‌ گفت‌: «این‌ زنی‌ كه‌ قرین‌ من‌ ساختی‌، وی‌ از میوة‌ درخت‌ به‌ من‌ داد كه‌ خوردم‌.» ۱۳ پس‌ خداوند خدا به‌ زن‌ گفت‌: «این‌ چه‌ كار است‌ كه‌ كردی‌؟» زن‌ گفت‌: «مار مرا اغوا نمود كه‌ خوردم‌. » 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر