۱۳۹۳ آذر ۲۶, چهارشنبه

شریعت و وعدۀ خدا

شریعت و وعدۀ خدا

۱۵ای برادران، بگذارید از زندگی روزمره مثالی بیاورم. هیچ‌کس نمی‌تواند حتی عهدی بشری را که رسمیت یافته باشد، لغو کند یا چیزی بدان بیفزاید.۱۶حال، وعده‌ها به ابراهیم و به نسل او داده شد. نمی‌گوید «و به نسلها،» چنانکه گویی دربارۀ بسیاری باشد، بلکه می‌گوید به «نسل تو،» که مقصود یک تن یعنی مسیح است.۱۷سخن من این است: شریعتی که چهارصد و سی سال بعد آمد، عهدی را که خدا پیشتر بسته بود لغو نمی‌کرد، به‌گونه‌ای که وعده باطل گردد.۱۸زیرا اگر میراث بر شریعت استوار باشد، دیگر بر وعده استوار نیست؛ امّا خدا آن را از راه وعده به ابراهیم عطا فرمود.
۱۹پس مقصود از شریعت چه بود؟ شریعت به‌سبب نافرمانیها افزوده شد، آن هم تنها تا زمانی که آن «نسل» که وعده به او اشاره داشت، بیاید. شریعت به‌وسیلۀ فرشتگان و به‌دست واسطه‌ای مقرر گردید.۲۰امّا هر واسطه‌ای تنها نمایندۀ یک طرف نیست، حال‌آنکه خدا یکی است.
۲۱پس آیا شریعت برخلاف وعده‌های خداست؟ به‌هیچ‌روی! زیرا اگر شریعتی داده شده بود که می‌توانست حیات ببخشد، در آن صورت به‌یقین پارسایی نیز از راه شریعت فراهم می‌آمد.۲۲امّا کتاب اعلام داشت که همه در بند گناه اسیرند، تا آنچه وعده داده شده بود بر پایۀ ایمان به عیسی مسیح به ایمانداران عطا شود.
۲۳ما پیش از آمدن ایمان، تحت مراقبت شریعت به‌سر می‌بردیم و تا ظهور ایمان در بند نگاه داشته می‌شدیم.۲۴پس شریعت به تربیت ما گماشته شد تا زمانی که مسیح بیاید و به‌وسیلۀ ایمان پارسا شمرده شویم.۲۵امّا اکنون که ایمان آمده، دیگر زیر دستِ آن گماشته نیستیم.

فرزندان خدا

۲۶زیرا در مسیحْ عیسی، شما همه به‌واسطۀ ایمان، پسران خدایید.۲۷چرا‌که همگی شما که در مسیح تعمید یافتید، مسیح را در‌بر کردید.۲۸دیگر نه یهودی معنی دارد نه یونانی، نه غلام نه آزاد، نه مرد نه زن، زیرا شما همگی در مسیحْ عیسی یکی هستید.۲۹و حال اگر شما از آنِ مسیح هستید، پس نسل ابراهیم‌اید و بنا‌بر وعده، وارثان نیز هستید.

۴

۱باری سخن من این است: تا زمانی که وارث صغیر است، با غلام فرقی ندارد، هرچند مالک همه‌چیز باشد.۲و تا زمانی که پدرش تعیین کرده است زیر دست قیّمان و وکلاست.۳در مورد ما نیز به همینگونه است: تا زمانی که ما صغیر بودیم، در بندگی اصول ابتدایی دنیا به‌سر می‌بردیم.۴امّا چون زمان مقرر به‌کمال فرارسید، خدا پسر خود را فرستاد که از زنی زاده شد و زیر شریعت به‌دنیا آمد،۵تا آنان را که زیر شریعت بودند بازخرید کند، و تا مقام پسرخواندگی را به‌دست آوریم.۶پس چون پسرانید، خدا روح پسر خود را در دلهای ما فرستاده است که ندا درمی‌دهد «اَبّا، پدر.»۷بدینسان، دیگر غلام نیستی، بلکه پسری؛ و چون پسری، خدا تو را وارث نیز گردانیده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر