۱۳۹۴ خرداد ۸, جمعه

مرقس فصل ۲ ( ترجمه تفسیری)



مرقس   فصل ۲  ( ترجمه تفسیری)


  شفای افلیج
 ۱ پس از چنـد روز، عیسی به کفرناحوم بازگشت و خبر ورود او فوری در شهر پیچید.  ۲ طولی نکشید که خانه ای که عیسی در آن بود پر شد، بطوری که حتی بیرون خانه نیز جای ایستادن نبود. در آن حال ، او پیام خدا را برای مردم بیان می کرد.  ۳ درهمین هنگام ، چهار نفر آمدند و مرد افلیجی را بر تختی آوردند.  ۴ ولی نتوانستند خود را از لابلای جمعیت به عیسی برسانند. پس به پشت بام رفتند و سقف بالای سر عیسی را برداشتند و افلیج را با تختش در مقابل پایهای او پایین فرستادند.  ۵ وقتی عیسی دید که چقدر ایمانشان به او قوی است ، به آن افلیج فرمود: “پسرم گناهانت بخشیده شد!”  ۶ بعضی از علمای مذهبی که در آنجا نشسته بودند، پیش خود فکر کردند:  ۷ ”عجب کفری ! مگر او خداست که چنین چیزی می گوید؟ غیر از خدای یگانه چه کسی می تواند گناهان انسان را ببخشد.”  ۸ عیسی همان لحظه در خود درک کرد که چه فکر می کنند. پس رو به ایشان کرده ، فرمود: “چرا از این موضوع در اندیشه اید؟  ۹ آیا فکر می کنید بخشیدن گناهان انسان ، از شفا دادن مرضش سختتر است ؟  ۱۰ حال ثابت می کنم که سخن بیجایی نگفته ام ، بلکه واقعاً اختیار و توانایی بخشیدن گناه بشر را دارم .” آنگاه رو به افلیج کرد و به او فرمود:  ۱۱ ”تو شفا یافته ای . بسترت را جمع کن و به خانه ات برو!”  ۱۲ افلیج از جا پرید و بلافاصله بستر خود را جمع کرد و در مقابل چشمان حیرت زده مردم ، از آن خانه خارج شد. همه خدا را شکر می کردند و به یکدیگر می گفتند: “تا بحال چنین چیزی ندیده بودیم !”

  یک گناهکار شاگرد عیسی می شود
 ۱۳ عیسی بار دیگر به ساحل دریا رفت و مردم دور او حلقه زدند. عیسی نیز ایشان را تعلیم می داد.  ۱۴ سپس هنگامی که می رفت ، لاوی پسر حلفی را دید؛ او مأمور جمع آوری باج و خراج بود و در محل کارش نشسته بود. عیسی به او فرمود: “بیا و از من پیروی کن .” لاوی نیز بلافاصله بدنبال او براه افتاد.  ۱۵ آنشب لاوی تمام همکاران خود و افراد بدنام شهر را برای شام دعوت کرد تا عیسی و شاگردان او را ببینند. در بین طرفداران عیسی ، اینگونه اشخاص زیاد دیده می شدند.  ۱۶ اما بعضی از روحانیون یهود، وقتی عیسی را دیدند که با چنین اشخاص بدنام سر یک سفره نشسته است ، به شاگردان او گفتند: “چطور استاد شما رغبت می کند با این اشخاص پست همنشین باشد؟”  ۱۷ عیسی سخن آنان را شنید و به ایشان فرمود: “بیماران به پزشک نیاز دارند، نه اشخاص سالم . من نیز آمده ام تا گمراهان را به راه راست دعوت کنم نه کسانی را که خود را عادل و مقدس می پندارند.”

  سؤال دربارۀ روزه
 ۱۸ پیروان یحیی و نیز فریسیان عادت داشتند بطور مرتب روزه بگیرند. پس عده ای نزد عیسی آمدند و از او پرسیدند: “چرا شاگردان شما، مانند پیروان یحیی و فریسیان ، روزه نمی گیرند؟”  ۱۹ عیسی به ایشان فرمود: “آیا دوستان داماد در جشن عروسی روزه می گیرند؟ آیا تا موقعی که داماد همراه ایشان است ، باید غصه دار باشند؟ هرگز!  ۲۰ ولی روزی که داماد از ایشان جدا شد، روزه خواهند گرفت .  ۲۱ از این گذشته ، روزه شما یکی از مراسم کهنه ای است که با روش جدید من سازگار نمی باشد. مثل اینست که یک تکه پارچه نو را به لباس کهنه وصله کنید؛ می دانید چه می شود؟ بزودی وصله جدا می شود و پارگی لباس بدتر از اول می گردد.  ۲۲ همچنین ، خودتان بهتر می دانید که شراب تازه را در مَشک کهنه نمی ریزند، چون مَشک کهنه می ترکد؛ آنگاه هم شراب از بین می رود و هم مَشک . شراب تازه را باید در مَشک تازه ریخت .”

  دین برای انسان یا انسان برای دین
 ۲۳ یک روز شنبه ، که روز مقدس یهود است ، عیسی و شاگردانش از میان کشتزارها می گذشتند. در همانحال که می رفتند، شاگردان خوشه های گندم رامی چیدند و دانه هایش را می خوردند.  ۲۴ برخی از روحانیون یهود به عیسی گفتند: “پیروانت نباید این کار را بکنند، چون برخلاف دستورات مذهبی ماست . امروز شنبه و روز استراحت است و نباید دست به هیچ کاری زد.”  ۲۵ اما عیسی پاسخ داد: “مگر در تورات نخوانده اید که داود و یارانش وقتی گرسنه بودند، چه کردند؟  ۲۶ زمانی که ابیاتار، کاهن اعظم بود، ایشان وارد خانه خدا شدند و نان مقدس را خوردند، در حالیکه فقط کاهنان اجازه داشتند آن نان را بخورند. آیا آن کار برخلاف دستورات مذهبی نبود؟”  ۲۷ سپس افزود: “روز شنبه برای استراحت انسان بوجود آمد، نه انسان برای روز شنبه .  ۲۸ من صاحب اختیار روز شنبه هستم و اختیار دارم بگویم مردم در روزهای شنبه چه باید بکنند و چه نباید بکنند.”

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر