۱۳۹۴ خرداد ۸, جمعه

مرقس فصل ۳ ( ترجمه تفسیری)



مرقس   فصل ۳  ( ترجمه تفسیری)


  شفا در روز شنبه
 ۱ در کفرناحوم عیسی بار دیگر به کنیسه رفت و در آنجا مردی را دید که دستش از کار افتاده بود.  ۲ آن روز شنبه بود؛ به همین دلیل مخالفانش مواظب بودند تا اگر آن مرد را در آن روز شفا بخشد، این موضوع را بهانه ای قرار دهند و او را متهم کنند به اینکه دستورات مذهبی را زیر پا می گذارد.  ۳ عیسی ازآن مردخواست که درمقابل همه بایستد.  ۴ سپس رو به مخالفانش کرد و فرمود: “بنظر شما روز شنبه برای چیست ؟ برای نیکی کردن است یا بدی کردن ؟ برای نجات دادن جان است یا برای هلاک ساختن آن ؟” هیچکس حرفی نزد.  ۵ عیسی که از سنگدلی آنان به خشم آمده بود، نگاهی غضب آلود بر ایشان انداخت ، و به آن مرد فرمود: “دستت را دراز کن !” مرد دستش را دراز کرد و همان لحظه شفا یافت .  ۶فریسیان بلافاصله از کنیسه خارج شدند و نزد افراد حزب “هیرودیان “ رفتند و با یکدیگر مشورت کردند تا راهی بیابند که عیسی را بکشند.  ۷ در این ضمن ، عیسی به همراه پیروانش بسوی ساحل دریاچه رفت  ۸ و جمعی بیشمار از اهالی جلیل و یهودیه و اورشلیم و همچنین از سرزمین ادومیه و از آنطرف رود اردن ، حتی از صور و صیدون به دنبالش روانه شدند، زیرا خبر معجزات او را شنیده بودند.  ۹ جمعیت بقدری زیاد بود که به شاگردانش فرمود قایقی برایش آماده نگاه دارند تا اگر لازم شد سوار شده ، از ازدحام مردم دور بماند،  ۱۰ زیرا آن روز، بسیاری را شفا می بخشید، بطوری که تمام بیماران بسوی او هجـوم می آوردنـد تا به او دست بزنند و شفـا بیابند.  ۱۱ کسانی نیز که گرفتار ارواح پلید بودند، وقتی چشمشان به او می افتاد، در مقابلش به خاک می افتادند و فریاد برآورده ، می گفتند: “تو فرزند خدا هستی !”  ۱۲ ولی عیسی با تأکید زیاد، به آنها می فرمود که نزد مردم او را شهرت ندهند.

  دوازده شاگرد عیسی
 ۱۳ سپس عیسی به تپه ای برآمد و از آنانی که منظور نظرش بودند، دعوت کرد تا نزد او بروند.  ۱۴ سپس ، از میانشان دوازده نفر را برگزید تا شاگردان همیشگی او باشند  ۱۵ و ایشان را بفرستد که پیام خدا را به گوش مردم برسانند، بیماران را شفا دهند و ارواح پلید را بیرون کنند.  ۱۶ آن دوازده نفر اینان هستند: شمعون (که عیسی او را “پطرس “ لقب داد)؛  ۱۷ یعقوب و یوحَنا (که پسران زبدی بودند و عیسی آنان را “پسران رعد” لقب داد)؛  ۱۸ اندریاس ، فیلیپ ، بَرتولُما، متی، توما، یعقوب (پسر حلفی )، تدی ، شَمعون (عضو حزبی بود که برای برانداختن دولت روم در اسرائیل فعالیت می کرد)؛  ۱۹ و یهودا اسخریوطی (همان که بعداً به عیسی خیانت کرد.)

  تهمت ناروا به عیسی
 ۲۰ وقتی عیسی به خانه ای که محل اقامتش بود بازگشت ، باز عده زیادی جمع شدند، بطوری که حتی فرصت غذا خوردن نیز پیدا نکرد.  ۲۱نزدیکانش با شنیدن این خبر آمدند تا او را به خانه اش ببرند، چون فکر می کردند عقلش را از دست داده است .  ۲۲ عده ای از علمای دینی نیز که از اورشلیم آمده بودند، می گفتند: “شیطان که رئیس ارواح ناپاک است به جلدش رفته ، و به همین دلیل روحهای ناپاک از او فرمان می برند.”  ۲۳عیسی ایشان را خواست و مثلها زده ، از ایشان پرسید: “چگونه ممکن است شیطان خودش را بیرون براند؟  ۲۴ مملکتی که بین مردمش دو دستگی ایجاد شود، نابود می شود.  ۲۵ خانواده ای که بین اعضایش تفرقه باشد، از هم می پاشد.  ۲۶ و اگر شیطان با خودش می جنگید، قادر به انجام هیچ کاری نمی شد و تابحال نابود شده بود.  ۲۷ در واقع ، کسی نمی تواند وارد خانه شخصی نیرومند شود و دارایی و اموالش را غارت کند، مگر اینکه اول آن شخص را ببندد و بعد به غارت بپردازد. برای بیرون کردن ارواح پلید نیز باید اول شیطان را بست .  ۲۸ عین حقیقت را به شما می گویم که هر گناهی که انسان مرتکب شود، قابل بخشش می باشد، حتی اگر کفر به من باشد.  ۲۹ ولی اگر کسی به روح القدس کفر گوید، خدا هرگز او را نخواهد بخشید و بار این گناه تا ابد بر دوش او خواهد ماند.”  ۳۰ عیسی این را به این علت گفت که مردم بجای اینکه معجزات او را ناشی از قدرت روح القدس بدانند، می گفتند که او بقدرت شیطان معجزه می کند.  ۳۱ آنگاه مادر و برادران عیسی آمدند و بیرون آن خانه شلوغ ، منتظرش شدند و کسی را فرستادند تا او را خبر کند.  ۳۲ در حالیکه عیسی در میان عده ای نشسته بود، به او پیغام داده ، گفتند: “مادر و برادرانت بیرون منتظر هستند.”  ۳۳ در پاسخ ایشان فرمود: “مادر من کیست ؟ برادرانم چه کسانی هستند؟”  ۳۴ و نگاهی به آنانی که در اطرافش نشسته بودند، انداخت و فرمود: “اینان مادر و برادرانم هستند.  ۳۵ هر که خواست خدا را بجا آورد، او برادر و خواهر و مادر من است .”

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر