۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۲, شنبه

احکام خدا یا آداب و رسوم انسان


متی   فصل ۱۵  ( ترجمه تفسیری)


  احکام خدا یا آداب و رسوم انسان
 ۱ در این هنگام عده ای از فریسی ها و علمای دین از اورشلیم آمدند تا با عیسی بحث کنند.  ۲ آنها پرسیدند: «چرا شاگردان شما آداب و رسومی را که از اجداد ما به ما رسیده است ، نادیده می گیرند و پیش از خوردن غذا، دستهایشان را آب نمی کشند؟«  ۳ عیسی جواب داد: «چرا خود شما برای اینکه آداب و رسوم گذشته خود را حفظ کنید، احکام خدا را زیر پا می گذارید؟  ۴ یکی از احکام خدا این است که پدر و مادر خود را احترام کنید و هر که پدر و مادر خود را ناسزا گوید، کشته شود.  ۵ اما شما به مردم می گویید: حتی اگر پدر و مادرتان محتاج باشند، مبلغی را که باید خرج ایشان کنید، می توانید وقف خانه خدا نمایید.  ۶ پس شما با این قانونی که وضع کرده اید، دستور خدا را که عبارت از احترام به پدر و مادر است ، زیر پا می گذارید  ۷ ای ریاکاران ! اشعیای نبی خوب در حق شما پیشگویی کرد که :  ۸ این مردم با زبان خود به من احترام می گذارند، اما دلشان از من دور است .  ۹ عبادت آنان باطل است زیرا رسوم بشری را بجای احکام الهی به مردم تعلیم می دهند. «

  چه چیز انسان را نجس می کند؟
 ۱۰ سپس ، عیسی مردم را نزد خود خواند و فرمود: «به سخنان من گوش دهید و سعی کنید درک نمایید.  ۱۱ هیچکس با خوردن چیزی نجس نمی شود. چیزی که انسان را نجس می سازد، سخنان و افکار اوست . «  ۱۲ در این موقع شاگردانش نزد او آمدند و گفتند: «فریسی ها از گفته های شما ناراحت شده اند. «  ۱۳ عیسی جواب داد: «هر نهالی که پدر آسمانی من نکاشته باشد، از ریشه کنده می شود. پس ، با آنان کاری نداشته باشید. ۱۴ ایشان کورهایی هستند که عصاکش کورهای دیگر شده اند. پس هر دو در چاه خواهند افتاد. «  ۱۵ آنگاه پطرس از عیسی خواست تا توضیح دهد که چگونه ممکن است انسان چیز ناپاک بخورد و نجس نشود.  ۱۶ عیسـی گفت : «آیـا شما نیـز درک نمی کنیـد؟!  ۱۷ آیا متوجه نیستید که آنچه انسان می خورد، وارد معده اش شده ، و بعد از بدن دفع می گردد؟  ۱۸ اما سخنان بد از دل بد بیرون می آید و گوینده را نجس می سازد.  ۱۹ زیرا از دل بد این قبیل چیزها بیرون می آید: فکرهای پلید، آدم کشی ، زنا و روابط نامشروع ، دزدی ، دروغ و بدنام کردن دیگران .  ۲۰ بلی ، این چیزها هستند که انسان را نجس می سازند، و نه غذا خوردن با دستهای آب نکشیده ! «

  ایمان زن کنعانی
 ۲۱ عیسی از آنجا بسوی صور و صیدون براه افتاد  ۲۲ در آنجا یک زن کنعانی نزد او آمد و التماس کنان گفت : «ای سرورِ من ، ای پسر داود پادشاه ، به من رحم کنید! دختر من سخت گرفتار روحی پلید شده است . روح ، یک لحظه او را راحت نمی گذارد. «  ۲۳ اما عیسی هیچ جوابی به او نداد. تا اینکه شاگردان از او خواهش کرده ، گفتند: «جوابی به او بدهید تا از ما دست کشیده ، برود چون با ناله هایش سر ما را به درد آورده است . «  ۲۴ عیسی فرمود: «خدا مرا فرستاده تا یهودیان را کمک کنم ، نه غیر یهودیان را، زیرا یهودیان گوسفندان گمگشته خدا هستند. «  ۲۵آنگاه آن زن جلو آمده ، پیش پای عیسی بخاک افتاد و التماس کرده ، گفت : «آقا، خواهش می کنم به من کمک کنید.»  ۲۶ عیسی فرمود: «درست نیست که نان را از دست فرزندان بگیریم و جلو سگها بیندازیم . «  ۲۷ زن جواب داد: «بلی ، حق با شماست ؛ ولی سگها هم از تکه های نانی که از سفره صاحبشان می ریزد می خورند. «  ۲۸ عیسی به او فرمود: «ای زن ، ایمان تو عظیم است . برو که آرزویت برآورده شد.» همان لحظه دختر او شفا یافت .

  شفای انواع امراض
 ۲۹ عیسی از آنجا براه افتاد و به کنار دریای جلیل آمد. در آنجا بالای تپه ای رفت و نشست .  ۳۰ آنگاه مردم دسته دسته آمده ، لنگان و کوران و افراد زمین گیر و لال ، و سایر بیماران را نزد او آوردند و او همه ایشان را شفا بخشید.  ۳۱ کسانی که در عمرشان یک کلمه حرف نزده بودند، با هیجان سخن می گفتند؛ لنگان راه می رفتند؛ کسانی که زمین گیر بودند جست و خیز می کردند؛ و آنانی که کور بودند با شگفتی به اطراف نگاه می کردند! مردم حیرت کرده بودند و خدای اسرائیل را سپاس می گفتند.

  غذا دادن به ۴۰۰۰ نفر
 ۳۲ در این هنگام ، عیسی شاگردان خود را فرا خواند و به ایشان فرمود: «دلم بحال این مردم می سوزد. الان سه روز است که با من هستند و دیگر چیزی برایشان نمانده تا بخورند. نمی خواهم آنها را گرسنه به خانه هایشان بازگردانم ، چون ممکن است در راه ضعف کنند. «  ۳۳شاگردانش جواب دادند: «از کجا می توانیم در این بیابان برای این همه مردم نان پیدا کنیم ؟«  ۳۴ عیسی پرسید: «چقدر نان دارید؟» جواب دادند: «هفت نان و چند ماهی کوچک ! «  ۳۵ آنگاه فرمود مردم بر زمین بنشینند.  ۳۶ سپس هفت نان را با ماهی ها برداشت ، و خدا را شکر نمود؛ و بعد آنها را تکه تکه کرد و به شاگردانش داد تا به مردم بدهند.  ۳۷ تمام آن جمعیت ، که غیر از زنها و بچه ها، چهار هزار مرد در میانشان بود، خوردند و سیر شدند؛  ۳۸ و وقتی خُرده ها را جمع کردند، هفت سبد پر شد.  ۳۹ آنگاه عیسی مردم را مرخص کرد، ولی خودش سوار قایق شده ، به ناحیه مجدل رفت .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر