۱۳۹۳ شهریور ۳, دوشنبه

هفت پیالۀ غضب خدا



مکاشفه باب ۱۶
هفت پیالۀ غضب خدا
۱ و آوازی‌ بلند شنیدم‌ که‌ از میان‌ قدس‌ به آن‌ هفت‌ فرشته‌ می‌گوید که‌ “بروید، هفت‌ پیاله‌ غضب خدا را بر زمین‌ بریزید.” ۲ و اولی‌ رفته‌، پیاله‌ خود را بر زمین‌ ریخت‌ و دمل‌ زشت‌ و بد بر مردمانی‌ که‌ نشان‌ وحش‌ دارند و صورت‌ او را می‌پرستند، بیرون‌ آمد. ۳ و دومین‌ پیاله‌ خود را به‌ دریا ریخت‌ که‌ آن‌ به‌ خون‌ مثل‌ خون‌ مرده‌ مبدل‌ گشت‌ و هر نفس زنده‌از چیزهایی‌ که‌ در دریا بود بمرد. ۴ و سومین‌ پیاله‌ خود را در نهرها و چشمه‌های‌ آب‌ ریخت‌ و خون‌ شد. ۵ و فرشته‌ آبها را شنیدم‌ که‌ می‌گوید: “عادلی‌ تو که‌ هستی‌ و بودی‌، ای‌ قدوس‌، زیرا که‌ چنین‌ حکم‌ کردی‌، ۶ چونکه‌ خون‌ مقدسین‌ و انبیا را ریختند و بدیشان‌ خون‌ دادی‌ که‌ بنوشند زیرا که‌ مستحقند.” ۷ و شنیدم‌ که‌ مذبح‌ می‌گوید: “ای‌ خداوند، خدای‌ قادر مطلق‌، داوریهای‌ تو حق و عدل‌ است‌.” ۸ و چهارمین‌، پیاله‌ خود را بر آفتاب‌ ریخت‌؛ و به‌ آن‌ داده‌ شد که‌ مردم‌ را به‌ آتش‌ بسوزاند. ۹ و مردم‌ به‌ حرارت‌ شدید سوخته‌ شدند و به‌ اسم‌ آن‌ خدا که‌ بر این‌ بلایا قدرت‌ دارد، کفر گفتند و توبه‌ نکردند تا او را تمجید نمایند. ۱۰ و پنجمین‌، پیاله‌ خود را بر تخت‌ وحش‌ ریخت‌ و مملکت‌ او تاریک‌ گشت‌ و زبانهای‌ خود را از درد می‌گزیدند، ۱۱ و به‌ خدای‌ آسمان‌ به‌سبب‌ دردها و دملهای‌ خود کفر می‌گفتند و از اعمال‌ خود توبه‌ نکردند. ۱۲ و ششمین‌، پیاله‌ خود را بر نهر عظیم فرات‌ ریخت‌ و آبش‌ خشکید تا راه‌ پادشاهانی‌ که‌ از مشرق آفتاب‌ می‌آیند، مهیا شود. ۱۳ و دیدم‌ که‌ از دهان‌ اژدها و از دهان‌ وحش‌ و از دهان‌ نبی‌ کاذب‌، سه‌ روح خبیث‌ چون‌ وزغها بیرون‌ می‌آیند. ۱۴ زیرا که‌ آنها ارواح‌ دیوها هستند که‌ معجزات‌ ظاهر می‌سازند و بر پادشاهان‌ تمام‌ ربع‌ مسکون‌ خروج‌ می‌کنند تا ایشان‌ را برای‌ جنگ آن‌ روز عظیم خدای‌ قادر مطلق‌ فراهم‌ آورند. ۱۵ ”اینک‌ چون‌ دزد می‌آیم‌! خوشابحال‌ کسی‌ که‌ بیدار شده‌، رخت خود را نگاه‌ دارد، مبادا عریان‌ راه‌ رود و رسوایی‌ او را ببینند.” ۱۶ و ایشان‌ را به‌ موضعی‌ که‌ آن‌ را در عبرانی‌ حارمجدون‌ می‌خوانند، فراهم‌ آوردند. ۱۷ و هفتمین‌، پیاله‌ خود را بر هوا ریخت‌ و آوازی‌ بلند از میان‌ قدس آسمان‌ از تخت‌ بدر آمده‌، گفت‌ که‌ “تمام‌ شد!” ۱۸ و برقها و صداها و رعدها حادث‌ گردید و زلزله‌ای‌ عظیم‌ شد آن‌ چنانکه‌ از حین‌ آفرینش‌ انسان‌ بر زمین‌ زلزله‌ای‌ به‌ این‌ شدت‌ و عظمت‌ نشده‌ بود. ۱۹ و شهر بزرگ‌ به‌ سه‌ قسم‌ منقسم‌ گشت‌ و بلدان‌ امت‌ها خراب‌ شد و بابل‌ بزرگ‌ در حضور خدا بیاد آمد تا پیاله‌ خمر غضب‌آلود خشم خود را بدو دهد. ۲۰ و هر جزیره‌ گریخت‌ و کوهها نایاب‌ گشت‌، ۲۱ و تگرگ بزرگ‌ که‌ گویا به‌ وزن‌ یک‌ من‌ بود، از آسمان‌ بر مردم‌ بارید و مردم‌ به‌سبب‌ صدمه‌ تگرگ‌، خدا را کفر گفتند زیرا که‌ صدمه‌اش‌ بی‌نهایت‌ سخت‌ بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر