تفسیر کاربردی یعقوب فصل ۱
ایمان و حکمت (۱: ۱-۸)
۱ یعقوب خود را با عنوان غلام خدا و عیسی مسیح خداوند معرفی می کند. رهبران کلیسا، صرف نظر از مقام و رتبه شان، خادم و غلام مسیح می باشند (رومیان ۱: ۱ و تفسیر آن را مشاهده کنید).خادم مسیح باید مطیع مسیح باشد. ما نیز به نوبۀ خود باید خویشتن را خادمین مسیح بدانیم و در سر سپردگی کامل به او زندگی کنیم. مهم نیست که در این جهان صاحب چه منصب و مقامی هستیم و یا اینکه چقدر قدرت و شوکت به ما محول شده است، مهم این است که این حقیقت را هرگز از خاطر دور نکنیم که ما غلامان بی منفعت مسیح می باشیم. زیرا که صاحب اصلی مقام و منصب و قدرت و ثروت ما، در حقیقت خدا می باشد.
ما نه تنها خادمین خدا هستیم، بلکه غلام عیسی مسیح خداوند نیز می باشیم. توجه به این نکته لازم است که یعقوب با استفاده از عنوان کامل " عیسی مسیح خداوند"، خاطر نشان می سازد که عیسی صرفا انسانی عادی نیست. در میان یهودیان، عیسی نامی رایج بود. عیسی به صورت یک انسان عادی در میان قوم یهود زیست و تعلیم داد و معجزات بی شماری از خود به ظهور رسانید. ولی باید دانست که عیسی انسان عادی نبود، به همین جهت است که یعقوب عیسی را با لقب "مسیح" معرفی می کند. کلمۀ مسیح به معنای کسی است که از جانب خدا مسح شده باشد (مزمور۲: ۲؛ اعمال ۴: ۲۶). در زبان عبری مسیح به معنای" مسح شده" می باشد (یوحنا ۴: ۲۵). عیسی از جانب خدا برای نجات جهانیان و آشتی دادن انسانها با خدا، مسح گردیده بود. بخش سوم عنوان رسمی عیسی، "خداوند" است. در زبان یونانی "خداوند" به معنی "خدا" می باشد. در ترجمۀ یونانی عهد عتیق، به جای نام یهوه، از کلمۀ "خداوند" استفاده گردیده است. پس با توجه به این آیه، این حقیقت آشکار می گردد که عیسی مسیح در آن واحد، هم خدا و هم انسان است و به همین علت است که او قادر است در میان انسان و خدا میانجی باشد.
یعقوب این رساله را به یهودیانی که به عیسی مسیح ایمان آورده بودند نوشته بود. این مسیحیان یهودی تبار، به خاطر آزار و اذیت از جانب رومیان و دیگر یهودیان، مجبور به ترک وطن گردیده بودند و در ممالک اطراف پراکنده شده بودند.
یعقوب این رساله را به دوازده سبط که پراکنده هستند می نویسد. قوم بنی اسرائیل از دوازده سبط تشکیل شده بود. این دوازده سبط، نوادگان دوازده فرزند اسرائیل (یعقوب نوۀ ابراهیم) بودند. ولی باید به خاطر داشت که یعقوب، این رساله را فقط برای یهودیان ایماندار ننوشته است، بلکه مخاطبین او تمامی افرادی هستند که به عیسی مسیح خداوند ایمان آورده اند. پس چه یهودی یا غیریهودی به سوی مسیح آمده باشد، این رساله حاوی پیام خدا برای اوست.
۱ یعقوب خود را با عنوان غلام خدا و عیسی مسیح خداوند معرفی می کند. رهبران کلیسا، صرف نظر از مقام و رتبه شان، خادم و غلام مسیح می باشند (رومیان ۱: ۱ و تفسیر آن را مشاهده کنید).خادم مسیح باید مطیع مسیح باشد. ما نیز به نوبۀ خود باید خویشتن را خادمین مسیح بدانیم و در سر سپردگی کامل به او زندگی کنیم. مهم نیست که در این جهان صاحب چه منصب و مقامی هستیم و یا اینکه چقدر قدرت و شوکت به ما محول شده است، مهم این است که این حقیقت را هرگز از خاطر دور نکنیم که ما غلامان بی منفعت مسیح می باشیم. زیرا که صاحب اصلی مقام و منصب و قدرت و ثروت ما، در حقیقت خدا می باشد.
ما نه تنها خادمین خدا هستیم، بلکه غلام عیسی مسیح خداوند نیز می باشیم. توجه به این نکته لازم است که یعقوب با استفاده از عنوان کامل " عیسی مسیح خداوند"، خاطر نشان می سازد که عیسی صرفا انسانی عادی نیست. در میان یهودیان، عیسی نامی رایج بود. عیسی به صورت یک انسان عادی در میان قوم یهود زیست و تعلیم داد و معجزات بی شماری از خود به ظهور رسانید. ولی باید دانست که عیسی انسان عادی نبود، به همین جهت است که یعقوب عیسی را با لقب "مسیح" معرفی می کند. کلمۀ مسیح به معنای کسی است که از جانب خدا مسح شده باشد (مزمور۲: ۲؛ اعمال ۴: ۲۶). در زبان عبری مسیح به معنای" مسح شده" می باشد (یوحنا ۴: ۲۵). عیسی از جانب خدا برای نجات جهانیان و آشتی دادن انسانها با خدا، مسح گردیده بود. بخش سوم عنوان رسمی عیسی، "خداوند" است. در زبان یونانی "خداوند" به معنی "خدا" می باشد. در ترجمۀ یونانی عهد عتیق، به جای نام یهوه، از کلمۀ "خداوند" استفاده گردیده است. پس با توجه به این آیه، این حقیقت آشکار می گردد که عیسی مسیح در آن واحد، هم خدا و هم انسان است و به همین علت است که او قادر است در میان انسان و خدا میانجی باشد.
یعقوب این رساله را به یهودیانی که به عیسی مسیح ایمان آورده بودند نوشته بود. این مسیحیان یهودی تبار، به خاطر آزار و اذیت از جانب رومیان و دیگر یهودیان، مجبور به ترک وطن گردیده بودند و در ممالک اطراف پراکنده شده بودند.
یعقوب این رساله را به دوازده سبط که پراکنده هستند می نویسد. قوم بنی اسرائیل از دوازده سبط تشکیل شده بود. این دوازده سبط، نوادگان دوازده فرزند اسرائیل (یعقوب نوۀ ابراهیم) بودند. ولی باید به خاطر داشت که یعقوب، این رساله را فقط برای یهودیان ایماندار ننوشته است، بلکه مخاطبین او تمامی افرادی هستند که به عیسی مسیح خداوند ایمان آورده اند. پس چه یهودی یا غیریهودی به سوی مسیح آمده باشد، این رساله حاوی پیام خدا برای اوست.
۲ در اینجا منظور یعقوب از تجربه ها، مشکلات و آزاریست که ما ایمانداران به خاطر عیسی مسیح متحمل می شویم، نه آن مصیبتهایی که به خاطر گناه و یا اشتباه عمدی گریبانگیر ما می شوند.
یعقوب نمی گوید که آن تجربیات و مشکلات به خودی خود باعث خوشی ما خواهند شد. بلکه او یادآور می گردد که ما موظف هستیم که آن سختیها و تجربیات را کمال خوشی دانیم. چرا ما باید به خاطر آن تجربیات خوش باشیم؟ زیرا به وسطۀ آن تجربه های سخت، بهره های عظیم روحانی را به چنگ خواهیم آورد (آیات ۳-۴ را مشاهده کنید). پیروان ادیان دیگر نیز ممکن است که سختیها و رنجهای بی شماری را متحمل گردند، ولی پیروان مسیح قدرت دارند که آن سختیها را کمال خوشی خود بدانند.
یعقوب نمی گوید که آن تجربیات و مشکلات به خودی خود باعث خوشی ما خواهند شد. بلکه او یادآور می گردد که ما موظف هستیم که آن سختیها و تجربیات را کمال خوشی دانیم. چرا ما باید به خاطر آن تجربیات خوش باشیم؟ زیرا به وسطۀ آن تجربه های سخت، بهره های عظیم روحانی را به چنگ خواهیم آورد (آیات ۳-۴ را مشاهده کنید). پیروان ادیان دیگر نیز ممکن است که سختیها و رنجهای بی شماری را متحمل گردند، ولی پیروان مسیح قدرت دارند که آن سختیها را کمال خوشی خود بدانند.
۳ در اینجا یعقوب، سختیها و مشکلات ما را امتحان ایمان می نامد. فایدۀ این سختیها و امتحانها چیست؟ یعقوب می گوید که امتحان ایمان، باعث ایجاد صبر خواهد گردید. خدا اجازه می دهد که فرزندانش دچار بعضی سختیها شوند تا آنکه ایمانشان قوی گردد (اول پطرس ۱: ۶-۷ را مشاهده کنید). در اینجا، صبر به معنی استقامت و پایداری در ایمان می باشد. شخصی که در هنگام سختی صبور می باشد، زبان به شکایت نمی گشاید و مانند اطفال خردسال، از هر چیز گله نمی کند؛ برعکس، شخص صبور با شهامت و دلیری به استقبال خطر و جفا رفته، با اتکا و توکل به خدا بر آنها پیروز می شود، سختیها باعث تقویت و آبدیده شدن ایمان چنین شخصی خواهد شد. ولی او به یاد دارد که این قدرت و قوت روحانی هدیۀ خداوندش عیسی مسیح به وسیلۀ ایمان می باشد.
صبر، یکی از میوه های روح القدس می باشد ( غلاطیان ۵: ۲۲). ما ایمانداران به اینگونه صبر و استقامت روحانی بسیار نیازمند می باشیم. به بیانی دیگر، نجات ما بستگی به این دارد که تا به آخر صبر کرده، از خود استقامت نشان بدهیم. عیسی مسیح فرمود: " هر که تا به آخر صبر کند. همان نجات یابد" (مرقس ۱۳: ۱۳؛ لوقا ۲۱: ۱۹).
از سوی دیگر، خدا اجازه می دهد که فرزندانش دچار تجربیات روحانی گردند تا که ما را تربیت نماید. ممکن است که ما در زندگی روحانی خود دچار تنبلی شده ایم و یا ممکن است که به طور موقتی از طریق او خارج شده باشیم و خدا به وسیلۀ تجربیات سخت روحانی ما را دوباره به راه خود باز خواهد آورد. ولی زمانی که این سختیها بر ما وارد می گردد نباید ایمان خود را از کف دهیم (عبرانیان ۱۲: ۵-۶). برعکس بر ماست که در میان تجربیات سخت زندگی با شکر و شادی خداوند را ستایش کنیم چون می دانیم که این آزمایشها باعث تقویت ایمان ما خواهد شد.
صبر، یکی از میوه های روح القدس می باشد ( غلاطیان ۵: ۲۲). ما ایمانداران به اینگونه صبر و استقامت روحانی بسیار نیازمند می باشیم. به بیانی دیگر، نجات ما بستگی به این دارد که تا به آخر صبر کرده، از خود استقامت نشان بدهیم. عیسی مسیح فرمود: " هر که تا به آخر صبر کند. همان نجات یابد" (مرقس ۱۳: ۱۳؛ لوقا ۲۱: ۱۹).
از سوی دیگر، خدا اجازه می دهد که فرزندانش دچار تجربیات روحانی گردند تا که ما را تربیت نماید. ممکن است که ما در زندگی روحانی خود دچار تنبلی شده ایم و یا ممکن است که به طور موقتی از طریق او خارج شده باشیم و خدا به وسیلۀ تجربیات سخت روحانی ما را دوباره به راه خود باز خواهد آورد. ولی زمانی که این سختیها بر ما وارد می گردد نباید ایمان خود را از کف دهیم (عبرانیان ۱۲: ۵-۶). برعکس بر ماست که در میان تجربیات سخت زندگی با شکر و شادی خداوند را ستایش کنیم چون می دانیم که این آزمایشها باعث تقویت ایمان ما خواهد شد.
۴ صبر و اسقامت به بلوغ روحانی ما منجر خواهد شد. خدا اجازه می دهد که ما در بوتۀ تجربیات روحانی قرار گیریم تا اینکه در آخر کار ما به ایماندارانی کامل و تمام مبدل شویم. یک مسیحی کامل و تمام و بالغ، در میان سختیها و شرایط مشکل صبور است و در مقابل مصائب زندگی استقامت می کند. شخصیت یک ایماندار بالغ هیچ چیز کم نخواهد داشت، زیرا که کامل و تماماست. تمامی میوه های روح القدس در زندگی یک چنین شخصی به ثمر رسیده و او کاملا برای خدمت خدا آماده است.
میوه یکباره و یکپارچه نمی رسد، بلکه اول آن سمتی که در مقابل تابش مستقیم خورشید قرار دارد می رسد و سپس قسمتهای دیگر میوه آمادۀ چیدن و خوردن می گردند. این امر در مورد ما مسیحیان نیز صادق است.
میوه یکباره و یکپارچه نمی رسد، بلکه اول آن سمتی که در مقابل تابش مستقیم خورشید قرار دارد می رسد و سپس قسمتهای دیگر میوه آمادۀ چیدن و خوردن می گردند. این امر در مورد ما مسیحیان نیز صادق است.
۵ همۀ مسیحیان دائما در مسیر تکامل و بلوغ روحانی پیش می روند. هر یک از ما دارای کمبودها و نقایصی می باشیم. آنچه که ما بیش از هر چیز محتاجش هستیم، همانا حکمت است. در این آیه وعده ای بسیار عطیم نهفته است: اگر کسی از ما به حکمت محتاج است، کافیست که از خدا سوال نماید و به او داده خواهد شد. خدا حکمت کافی و مورد نیاز ما را به ما عطا خواهد نمود. خدا ما را به خاطر کمبود حکمتمان ملامت نخواهد کرد. او ما را به خاطر جهالتمان مورد باز خواست و توبیخ قرار نخواهد داد. خدا پدر مهربان آسمانی ماست و اگر از او طلب نماییم او به فراوانی به ما حکمت عطا خواهد فرمود.
حکمت با دانش متفاوت است. ما با تکیه بر نیرو و تلاش خود دانش کسب می کنیم. ما به جهت کسب دانش، به مدرسه و دانشگاه رفته و زیر دست استادان علم می آموزیم. ولی حکمت حقیقی هدیۀ خداست. حکمت از دانش مهم تر است، زیرا که تنها به وسیلۀ حکمت قادر به استفادۀ صحیح از دانشمان خواهیم بود. بدون وجود حکمت، بهرۀ چندانی از دانش خود نخواهیم برد.
حکمت با دانش متفاوت است. ما با تکیه بر نیرو و تلاش خود دانش کسب می کنیم. ما به جهت کسب دانش، به مدرسه و دانشگاه رفته و زیر دست استادان علم می آموزیم. ولی حکمت حقیقی هدیۀ خداست. حکمت از دانش مهم تر است، زیرا که تنها به وسیلۀ حکمت قادر به استفادۀ صحیح از دانشمان خواهیم بود. بدون وجود حکمت، بهرۀ چندانی از دانش خود نخواهیم برد.
۶-۸ به منظور دریافت هر چیز از خدا، باید به ایمان از خدا طلب نماییم. اگر بدون ایمان دعا کنیم، خدا تقاضایمان را اجابت نخواهد نمود. این اصل تنها در مورد کسب حکمت صادق نیست بلکه به تمامی امور زندگی روحانی مربوط می گردد.
زیرا کسی که شک کند دودل و درتمام کارهای خود ناپایدار است (آیۀ ۸). شخص دودل از یک سو از خدا یک چیز می خواهد و در همان حال از سوی دیگر دلش در پی چیزی دیگر می باشد. او از یک طرف ایمان دارد که خدا دعایش را مستجاب خواهد نمود ولی در همان ساعت دلش مملو از شک است و به خاطر بی ایمانیش قادر به دریافت خواستۀ خود از سوی خدا نمی باشد. ایمان یک چنین شخصی، مانند موج دریا دایم بالا و پائین می رود. خلاصه اینکه او در ذهن خود ناپایدار است.
زیرا کسی که شک کند دودل و درتمام کارهای خود ناپایدار است (آیۀ ۸). شخص دودل از یک سو از خدا یک چیز می خواهد و در همان حال از سوی دیگر دلش در پی چیزی دیگر می باشد. او از یک طرف ایمان دارد که خدا دعایش را مستجاب خواهد نمود ولی در همان ساعت دلش مملو از شک است و به خاطر بی ایمانیش قادر به دریافت خواستۀ خود از سوی خدا نمی باشد. ایمان یک چنین شخصی، مانند موج دریا دایم بالا و پائین می رود. خلاصه اینکه او در ذهن خود ناپایدار است.
فقیر و غنی (۱: ۹-۱۱)
۹ در اینجا مقصود از برادر مسکین بردگان، غلامان، زندانیان و کسانی هستند که به خاطر شرایط و مشکلاتشان، در فقر مالی به سر می برند. از نظر دنیا، یک چنین شخصی "مسکین" و بی چیز می باشد. ولی به واسطۀ ایمان، همین برادر می تواند جایگاهی بسیار والا داشته باشد و به سرافرازی خود فخر بنماید. او فرزند خدا و هم ارث مسیح می باشد (رومیان ۸: ۱۴-۱۷). این دنیا در ستیز و مخالفت با ملکوت خدا می باشد. پس آنانی که از نظر این دنیا مسکین و ضعیف هستند، در ملکوت خدا سرافراز خواهند شد (متی ۵: ۳-۵؛ ۲۳: ۱۱-۱۲؛ مرقس ۱۰: ۴۳-۴۴ را مشاهده کنید).
۹ در اینجا مقصود از برادر مسکین بردگان، غلامان، زندانیان و کسانی هستند که به خاطر شرایط و مشکلاتشان، در فقر مالی به سر می برند. از نظر دنیا، یک چنین شخصی "مسکین" و بی چیز می باشد. ولی به واسطۀ ایمان، همین برادر می تواند جایگاهی بسیار والا داشته باشد و به سرافرازی خود فخر بنماید. او فرزند خدا و هم ارث مسیح می باشد (رومیان ۸: ۱۴-۱۷). این دنیا در ستیز و مخالفت با ملکوت خدا می باشد. پس آنانی که از نظر این دنیا مسکین و ضعیف هستند، در ملکوت خدا سرافراز خواهند شد (متی ۵: ۳-۵؛ ۲۳: ۱۱-۱۲؛ مرقس ۱۰: ۴۳-۴۴ را مشاهده کنید).
۱۰-۱۱ از سوی دیگر مقصود یعقوب از دولتمند آن دسته از مسیحیانی است که از نظر اقتصادی در شرایط مرفهی به سر می برند. این برادران نباید از ثروت و دولت خود فخر کرده به خود مغرور شوند زیرا ثروت ایشان فانی می باشد (متی ۶: ۱۹-۲۱). ثروت و دولت این جهان بسیار موقتی می باشد و پژمرده خواهد گردید (آیۀ ۱۱). پس یک مسیحی ثروتمند نباید در پی مال اندوزی باشد، بلکه باید ثروت خود را در راه کمک به فقیران به کار برده از آن به جهت کار خداوند استفاده کند (مرقس ۱۰: ۲۱-۲۳). او نباید ثروت و مال خود را متعلق به خود بداند، زیرا که هر چه داریم از آن خداوند است. پس بهتر است که یک ثروتمند مسیحی خود را فقیر انگارد و از مسکنت خود سرافراز شود (آیۀ ۱۰). زیرا تنها در آن صورت است که او به عوض افتخار کردن به ثروتش، قادر خواهد بود که به خدا فخر نماید (اول تیموتائوس ۶: ۱۷-۱۹).
دولتمند کیست؟ هر کسی که خانه و یا ملک و اندوخته ای دارد، ثروتمند می باشد. در اینجا منظور یعقوب کسانی نیست که ثروت بی شمار و اندوختۀ کثیری دارند، بلکه تمام مسیحیانی که دارای ثروتی، هر چند اندک می باشند. این افراد ممکن است که خود را" دولتمند" نشمارند، ولی در مقایسه با فقیران، اینها بسیار دولتمند می باشند.
ثروت و پول دنیا از بین می رود ولی کلام خدا تا به ابد باقی خواهد ماند. کسی که به جای تکیه بر خداوند به پول و ثروت خود تکیه می کند، به همراه مال خود تباه خواهد گردید. او مانند گُل علف درگذر است (اشعیا ۴۰: ۶-۸؛ اول پطرس ۱: ۲۳-۲۵ را مشاهده کنید). هیچ کس نمی تواند که در آن واحد هم به خدا و هم به ثروت خود تکیه نماید (متی ۶: ۲۴ را مشاهده کنید).
دولتمند کیست؟ هر کسی که خانه و یا ملک و اندوخته ای دارد، ثروتمند می باشد. در اینجا منظور یعقوب کسانی نیست که ثروت بی شمار و اندوختۀ کثیری دارند، بلکه تمام مسیحیانی که دارای ثروتی، هر چند اندک می باشند. این افراد ممکن است که خود را" دولتمند" نشمارند، ولی در مقایسه با فقیران، اینها بسیار دولتمند می باشند.
ثروت و پول دنیا از بین می رود ولی کلام خدا تا به ابد باقی خواهد ماند. کسی که به جای تکیه بر خداوند به پول و ثروت خود تکیه می کند، به همراه مال خود تباه خواهد گردید. او مانند گُل علف درگذر است (اشعیا ۴۰: ۶-۸؛ اول پطرس ۱: ۲۳-۲۵ را مشاهده کنید). هیچ کس نمی تواند که در آن واحد هم به خدا و هم به ثروت خود تکیه نماید (متی ۶: ۲۴ را مشاهده کنید).
وسوسه ها و تجربه ها (۱: ۱۲-۱۸)
۱۲ ایمانداری که متحمل تجربه و سختی گردد، تاج حیات را به دست خواهد آورد."تاج حیات"، تاج افتخار و پیروزی در جنگ بر علیه گناه، و تاج پیروزی در میدان زندگی می باشد (اول قرنتیان ۹: ۲۵؛ دوم تیموتائوس ۴: ۷-۸). ولی معنای اصلی" تاج حیات"، هدیۀ زندگی جاویدان است که به وسیلۀ ایمان به عیسی مسیح به کف خواهیم آورد. عیسی مسیح فرمود: «هر که تا به آخر صبر کند، همان نجات یابد» (مرقس ۱۳: ۱۳). اینک برای مدت کوتاهی صلیب سختی و تجربیات را حمل می کنیم، ولی پاداش ما در نهایت" تاج حیات" خواهد بود.
خداوند تاج حیات را به محبان خود وعده فرموده است. محبان خدا، آنانی هستند که به او ایمان آورده اند و احکام او را اطاعت می نمایند. زیرا که ایمان و اطاعت و محبت تفکیک ناپذیر می باشند.
لازم است که کمی در مورد کلمۀ تجربه تعمق نماییم. ما ایمانداران در طی زندگی خود از مراحل مشکل و خطرناکی عبور خواهیم کرد. خداوند اجازه می دهد که فرزندانش از این مسیرهای پر پیچ و خم عبورکنند تا ایمانشان قوی گردیده از امتحان سر بلند بیرون آیند (آیۀ ۲). ولی باید به خاطر داشت که در زمان تجربه، امکان لغزش خوردن و افتادن به دام وسوسه و گناه، بسیار قوی می باشد. به عنوان مثال اگر به خاطر ایمانمان در سختی و تجربه قرار گرفتیم، قطعا وسوسه انکار ایمان و ترک مسیحیت به سراغمان خواهد آمد. و یا اگر به خاطر فیض و بخشش خدا، ثروتی به چنگ آوردیم، ممکن است وسوسۀ پول پرستی و خودخواهی به سراغ ما آمده از کمک مالی به برادران نیازمند خود غافل شویم و به عوض اتکا به نیروی خدا، ایمان خود را بر پایۀ قدرت و ثروت خود بنا کنیم. یا اینکه امکان دارد که پس از ازدواج، در مورد شخص دیگری دچار وسوسه گردیم. در این حالت است که ایمان ما به آزمایش گذاشته خواهد شد. در این صورت اگر تسلیم این وسوسه ها شویم، مرتکب گناه خواهیم گردید و در نتیجه تاج حیات را به دست نخواهیم آورد.
در مثالهای بالا، به مواردی از تجربیات روحانی اشاره کردیم. اگر در مقابل وسوسه ها ایستادگی نکنیم و با صبر در برابر آنها مقاومت نشان ندهیم، به دام گناه خواهیم افتاد. تجربه و وسوسه، به خودی خود گناه نمی باشند. ولی اگر در حین وسوسه، مطیع تمایلات و شهوات دل خود شویم، قطعا در گناه خواهیم افتاد (آیۀ ۱۴). گناه در انسانیت گناه آلود زندگی می کند. وسوسه و تجربه ما را به ارتکاب گناه وادار نمی کنند، بلکه این انسانیت گناهکار است که ما را به گناه می کشاند.
۱۲ ایمانداری که متحمل تجربه و سختی گردد، تاج حیات را به دست خواهد آورد."تاج حیات"، تاج افتخار و پیروزی در جنگ بر علیه گناه، و تاج پیروزی در میدان زندگی می باشد (اول قرنتیان ۹: ۲۵؛ دوم تیموتائوس ۴: ۷-۸). ولی معنای اصلی" تاج حیات"، هدیۀ زندگی جاویدان است که به وسیلۀ ایمان به عیسی مسیح به کف خواهیم آورد. عیسی مسیح فرمود: «هر که تا به آخر صبر کند، همان نجات یابد» (مرقس ۱۳: ۱۳). اینک برای مدت کوتاهی صلیب سختی و تجربیات را حمل می کنیم، ولی پاداش ما در نهایت" تاج حیات" خواهد بود.
خداوند تاج حیات را به محبان خود وعده فرموده است. محبان خدا، آنانی هستند که به او ایمان آورده اند و احکام او را اطاعت می نمایند. زیرا که ایمان و اطاعت و محبت تفکیک ناپذیر می باشند.
لازم است که کمی در مورد کلمۀ تجربه تعمق نماییم. ما ایمانداران در طی زندگی خود از مراحل مشکل و خطرناکی عبور خواهیم کرد. خداوند اجازه می دهد که فرزندانش از این مسیرهای پر پیچ و خم عبورکنند تا ایمانشان قوی گردیده از امتحان سر بلند بیرون آیند (آیۀ ۲). ولی باید به خاطر داشت که در زمان تجربه، امکان لغزش خوردن و افتادن به دام وسوسه و گناه، بسیار قوی می باشد. به عنوان مثال اگر به خاطر ایمانمان در سختی و تجربه قرار گرفتیم، قطعا وسوسه انکار ایمان و ترک مسیحیت به سراغمان خواهد آمد. و یا اگر به خاطر فیض و بخشش خدا، ثروتی به چنگ آوردیم، ممکن است وسوسۀ پول پرستی و خودخواهی به سراغ ما آمده از کمک مالی به برادران نیازمند خود غافل شویم و به عوض اتکا به نیروی خدا، ایمان خود را بر پایۀ قدرت و ثروت خود بنا کنیم. یا اینکه امکان دارد که پس از ازدواج، در مورد شخص دیگری دچار وسوسه گردیم. در این حالت است که ایمان ما به آزمایش گذاشته خواهد شد. در این صورت اگر تسلیم این وسوسه ها شویم، مرتکب گناه خواهیم گردید و در نتیجه تاج حیات را به دست نخواهیم آورد.
در مثالهای بالا، به مواردی از تجربیات روحانی اشاره کردیم. اگر در مقابل وسوسه ها ایستادگی نکنیم و با صبر در برابر آنها مقاومت نشان ندهیم، به دام گناه خواهیم افتاد. تجربه و وسوسه، به خودی خود گناه نمی باشند. ولی اگر در حین وسوسه، مطیع تمایلات و شهوات دل خود شویم، قطعا در گناه خواهیم افتاد (آیۀ ۱۴). گناه در انسانیت گناه آلود زندگی می کند. وسوسه و تجربه ما را به ارتکاب گناه وادار نمی کنند، بلکه این انسانیت گناهکار است که ما را به گناه می کشاند.
۱۳-۱۴ در این آیات، یعقوب معنایی دیگر از کلمۀ تجربه به دست می دهد. کلمۀ "تجربه" در این آیات دارای معنایی متفاوت از آیات ۲ و ۱۲ می باشد. مقصود او در این آیات، وسوسه هایی است که یک ایماندار را به گناه ترغیب می نماید. هر چند خدا برای رشد روحانی ما از تجربه ها استفاده می کند، ولی او هرگز ما را وسوسه نمی کند. وسوسه گناه هرگز از سوی خدا صادر نمی شود بلکه منشا اینگونه وسوسه ها طبیعت گناه آلود خود ما می باشد.
بعضی اوقات مسیحیان در دام وسوسه افتاده فریب می خورند و مرتکب گناه می شوند. اینها ممکن است خدا را مورد ملامت قرار دهند و بگویند: " خدا مرا وسوسه کرد و به این دلیل بود که من گناه کردم". ولی ما هرگز نباید این افکار را به مغز خود راه دهیم زیرا خدا هرگز ما را به گناه ترغیب نمی کند.
پس در هنگام مطالعۀ این آیات باید در نظر داشته باشیم که یعقوب دربارۀ دو نوع تجربه سخن می گوید. نخست، در آیات ۲-۳ و ۱۲ پیرامون سختیها و جفاهایی که به خاطر ایمان به مسیح متحمل می گردیم گفتگو می کند؛ سپس در آیات ۱۳-۱۴، به شرح تجربه هایی می پردازد که از سوی خدا نبوده، بلکه زائیدۀ طبیعت نافرمان بردار و گناه آلود ما می باشند. آن تجربه ها باعث می شوند که ما به سوی گناه و شرارت کشیده شویم. خدا از تجربیات و سختیها برای تربیت و رشد ما استفاده می کند ولی او هرگز ما را دچار وسوسه و گناه نمی سازد. زیرا خدا هرگز از بدیها تجربه نمی شود و او هیچ کس را تجربه نمی کند (آیۀ ۱۳). پس ما باید تجربیات و سختیهای خارج از خود را تحمل نماییم و با تجربیات و وسوسه های درون خود مبارزه و ستیز کرده، بر آنها غلبه نماییم.
بعضی اوقات مسیحیان در دام وسوسه افتاده فریب می خورند و مرتکب گناه می شوند. اینها ممکن است خدا را مورد ملامت قرار دهند و بگویند: " خدا مرا وسوسه کرد و به این دلیل بود که من گناه کردم". ولی ما هرگز نباید این افکار را به مغز خود راه دهیم زیرا خدا هرگز ما را به گناه ترغیب نمی کند.
پس در هنگام مطالعۀ این آیات باید در نظر داشته باشیم که یعقوب دربارۀ دو نوع تجربه سخن می گوید. نخست، در آیات ۲-۳ و ۱۲ پیرامون سختیها و جفاهایی که به خاطر ایمان به مسیح متحمل می گردیم گفتگو می کند؛ سپس در آیات ۱۳-۱۴، به شرح تجربه هایی می پردازد که از سوی خدا نبوده، بلکه زائیدۀ طبیعت نافرمان بردار و گناه آلود ما می باشند. آن تجربه ها باعث می شوند که ما به سوی گناه و شرارت کشیده شویم. خدا از تجربیات و سختیها برای تربیت و رشد ما استفاده می کند ولی او هرگز ما را دچار وسوسه و گناه نمی سازد. زیرا خدا هرگز از بدیها تجربه نمی شود و او هیچ کس را تجربه نمی کند (آیۀ ۱۳). پس ما باید تجربیات و سختیهای خارج از خود را تحمل نماییم و با تجربیات و وسوسه های درون خود مبارزه و ستیز کرده، بر آنها غلبه نماییم.
۱۵ همۀ مسیحیان گهگاه با تجربیات و وسوسه ها و تمایلات شرارت آمیز روبرو می گردند (دوم قرنتیان ۱۰: ۵ و تفسیر آن را مشاهده کنید). اگر بلافاصله آن افکار و تمایلات را از خود دور سازیم، در گناه نخواهیم افتاد. ولی اگر اجازه بدهیم که آن افکار و تمایلات و وسوسه ها در فکر و قلب ما جا بگیرند، به تدریج گناه در ما رشد کرده، ریشه می گیرد و پس از مدت کوتاهی لغزش و ارتکاب به گناه را به همراه خواهد آورد. پس شهوت آبستن شده، گناه را می زاید. حتی اگر این شهوات و تمایلات و افکار ناپاک در زندگی ما عملی نشوند، صرف نگاه داشتن آن افکار در دل خودمان گناه محسوب می شود. نتیجۀ نهایی گناه، موت است. گناه، قربانیان خود را به موت روحانی رهنمون می گردد (رومیان ۶: ۲۳؛ غلاطیان۶: ۷-۸ را مشاهده کنید).
۱۶-۱۷ ای برادران عزیز من، گمراه مشوید. خدا هرگز کسی را به گناه هدایت نمی کند. بلکه او همیشه ما را به سوی نیکویی ترغیب می نماید. همۀ اعمال و خواسته های خدا به جهت نیکویی و خیریت ماست (رومیان۸: ۲۸). هر بخشندگی نیکو و هر بخشش کامل از سوی خدا به ما داده می شود.
در اینجا یعقوب، خدا را پدر نورها معرفی می کند. منظور این است که خدا خالق ماه و خورشید و ستارگان است. ولی فرق خدا با ماه و خورشید در این است که نزد او هیچ تبدیل و سایۀ گردش نیست. در ذات خدا هیچ ظلمتی وجود ندارد (یوحنا ۸: ۱۲؛ اول یوحنا ۱: ۵).
در اینجا یعقوب، خدا را پدر نورها معرفی می کند. منظور این است که خدا خالق ماه و خورشید و ستارگان است. ولی فرق خدا با ماه و خورشید در این است که نزد او هیچ تبدیل و سایۀ گردش نیست. در ذات خدا هیچ ظلمتی وجود ندارد (یوحنا ۸: ۱۲؛ اول یوحنا ۱: ۵).
۱۸ او محض ارادۀ خود ما را بوسیلۀ کلمۀ حق تولید نمود. او اراده نمود که ما را به فرزندی خود قبول کرده، به خانوادۀ خود وارد نمود (افسسیان ۱: ۴-۵ را مشاهده کنید). هر شخص مسیحی، یعنی هر کسی که به عیسی مسیح ایمان بیاورد، در خانوادۀ خدا متولد خواهد شد (یوحنا ۱: ۱۲؛ ۳: ۳). به بیانی دیگر، پس از ایمان به عیسی مسیح خلقتی تازه خواهیم شد (دوم قرنتیان ۵: ۱۷).
خدا ما را بوسیلۀ کلمۀ حق تولید کرد. در اینجا ممکن است که مقصود از کلمۀ حق، عیسی مسیح باشد (یوحنا ۱: ۱-۳). همچنین امکان دارد که منظور یعقوب از کلمۀ حق، پیام بشارت انجیل باشد (اول پطرس ۱: ۲۳). هر دو این معانی صحیح می باشند.
چرا خدا ما را به فرزندی خود قبول کرد و به خانوادۀ خود پذیرفت؟ او این کار را کرد تا که ما چون نوبر مخلوقات او باشیم.عیسی مسیح خود نخست زاده و نوبر ایمانداران است (اول قرنتیان ۱۵: ۲۰-۲۳). به همین ترتیب، همۀ ایمانداران نوبر مخلوقات خدا هستند. بر اساس شریعت عهد عتیق، یهودیان موظف بودند که هر سال نوبر محصولات خود را به خداوند تقدیم دارند (اعداد ۱۸: ۱۲). نوبر بهترین بخش محصولات می باشد. پس ما مسیحیان باید زندگی خود را کاملا پاک و خالی از گناه نگاه داریم و بهترین و پاک ترین هدیۀ ممکنه یعنی تمامیت هستی و زندگی خود را به خدا تقدیم کنیم.
خدا ما را بوسیلۀ کلمۀ حق تولید کرد. در اینجا ممکن است که مقصود از کلمۀ حق، عیسی مسیح باشد (یوحنا ۱: ۱-۳). همچنین امکان دارد که منظور یعقوب از کلمۀ حق، پیام بشارت انجیل باشد (اول پطرس ۱: ۲۳). هر دو این معانی صحیح می باشند.
چرا خدا ما را به فرزندی خود قبول کرد و به خانوادۀ خود پذیرفت؟ او این کار را کرد تا که ما چون نوبر مخلوقات او باشیم.عیسی مسیح خود نخست زاده و نوبر ایمانداران است (اول قرنتیان ۱۵: ۲۰-۲۳). به همین ترتیب، همۀ ایمانداران نوبر مخلوقات خدا هستند. بر اساس شریعت عهد عتیق، یهودیان موظف بودند که هر سال نوبر محصولات خود را به خداوند تقدیم دارند (اعداد ۱۸: ۱۲). نوبر بهترین بخش محصولات می باشد. پس ما مسیحیان باید زندگی خود را کاملا پاک و خالی از گناه نگاه داریم و بهترین و پاک ترین هدیۀ ممکنه یعنی تمامیت هستی و زندگی خود را به خدا تقدیم کنیم.
شنیدن و عمل کردن (۱: ۱۹-۲۷)
۱۹ ما باید همیشه آماده شنیدن صدای خدا، پذیرفتن کلام او، و گوش دادن به نصیحتهای برادران و خواهران روحانی خود باشیم. شخصی که دائما سخن می گوید و کمتر حاضر به شنیدن صحبتهای دیگران است، فردی مغرور و تعلیم ناپذیر می باشد. او اهمیتی به صحبتهای دیگران نمی دهد.
ما باید در گفتن آهسته باشیم. یعنی اینکه پیش از باز نمودن دهان خویش، فکر کنیم و از خدا حکمت طلب نماییم. پیش از آنکه سخنی از دهان ما خارج شود، باید از خود بپرسیم: "آیا سخنانی که از دهان من خارج می شوند حقیقت دارند؟ آیا در روح محبت گفته می شوند؟ اگر پاسخ به این سوالات مثبت بود، سپس دهان خود را به سخن باز کنیم و اگر پاسخ ما به آن سوالات منفی است، بهتر است سکوت کنیم.
ما نه تنها باید در سخن گفتن آهسته باشیم بلکه لازم است که در خشم سُست باشیم. خشمگین شدن به خودی خود گناه محسوب نمی شود (افسسیان ۴: ۲۶). به عنوان مثال، خوبست که در برابر بدیها و بی عدالتیها عصبانی شد (مرقس ۱۱: ۱۵-۱۷ را مشاهده کنید). ولی عصبانیت غیر قابل کنترل و منفجر شدن، گناه است. ما نبایستی به آسانی خشمگین و عصبانی شویم. پیش از آنکه به خشم مهلت دهیم، لازم است از خود سوال کنیم که آیا از امری شریر و شیطانی عصبانی هستیم و یا اینکه خشم ما ریشۀ انسانی دارد؟ آیا عصبانیت ما به این خاطر است که غرور ما جریحه دار شده است؟ عصبانیت ما باید هم جهت با خشم و غضب خداوند باشد. ما باید از چیزی ناراحت بشویم که خدا را به خشم می آورد. در این راستا باید به یاد داشته باشیم که انتقام از آن خداوند است. لازم است که نسبت به گناه خشم بگیریم، ولی هرگز نباید خشم خود را به سوی فرد گناهکار متوجه کنیم.
۱۹ ما باید همیشه آماده شنیدن صدای خدا، پذیرفتن کلام او، و گوش دادن به نصیحتهای برادران و خواهران روحانی خود باشیم. شخصی که دائما سخن می گوید و کمتر حاضر به شنیدن صحبتهای دیگران است، فردی مغرور و تعلیم ناپذیر می باشد. او اهمیتی به صحبتهای دیگران نمی دهد.
ما باید در گفتن آهسته باشیم. یعنی اینکه پیش از باز نمودن دهان خویش، فکر کنیم و از خدا حکمت طلب نماییم. پیش از آنکه سخنی از دهان ما خارج شود، باید از خود بپرسیم: "آیا سخنانی که از دهان من خارج می شوند حقیقت دارند؟ آیا در روح محبت گفته می شوند؟ اگر پاسخ به این سوالات مثبت بود، سپس دهان خود را به سخن باز کنیم و اگر پاسخ ما به آن سوالات منفی است، بهتر است سکوت کنیم.
ما نه تنها باید در سخن گفتن آهسته باشیم بلکه لازم است که در خشم سُست باشیم. خشمگین شدن به خودی خود گناه محسوب نمی شود (افسسیان ۴: ۲۶). به عنوان مثال، خوبست که در برابر بدیها و بی عدالتیها عصبانی شد (مرقس ۱۱: ۱۵-۱۷ را مشاهده کنید). ولی عصبانیت غیر قابل کنترل و منفجر شدن، گناه است. ما نبایستی به آسانی خشمگین و عصبانی شویم. پیش از آنکه به خشم مهلت دهیم، لازم است از خود سوال کنیم که آیا از امری شریر و شیطانی عصبانی هستیم و یا اینکه خشم ما ریشۀ انسانی دارد؟ آیا عصبانیت ما به این خاطر است که غرور ما جریحه دار شده است؟ عصبانیت ما باید هم جهت با خشم و غضب خداوند باشد. ما باید از چیزی ناراحت بشویم که خدا را به خشم می آورد. در این راستا باید به یاد داشته باشیم که انتقام از آن خداوند است. لازم است که نسبت به گناه خشم بگیریم، ولی هرگز نباید خشم خود را به سوی فرد گناهکار متوجه کنیم.
۲۰ خشم انسانی هرگز عدالت به همراه ندارد. زیرا که انسانها نسبت به یکدیگر عصبانی می شوند. ریشۀ خشم انسانی، خود خواهی و غرور است. هر زمان که حس کنیم که امنیتمان دچار خطر شده است، زمانی که ارزش و آبروی ما در معرض صدمه قرارگیرد، زمانی که غرور ما جریحه دار شود، عصبانی می شویم. به همین دلیل است که می گوید، خشم انسان عدالت خدا به عمل نمی آورد.
۲۱ پس هر نجاست و افزونی شر را دور کنید. در اینجا یعقوب با پولس و پطرس همصدا می شود (افسسیان ۴: ۲۲، ۳۱؛ ۵: ۳؛ اول پطرس ۲: ۱ و تفسیر آن را مشاهده کنید).
کلام خدا در دلهای ما کاشته شده است (اول پطرس ۱: ۲۳ را مشاهده کنید). لازم است که به آن کلام ایمان آورده، آن را بیاموزیم و نهال کلام را در خود بپرورانیم. زیرا که اگر کلام خدا در ما رشد کرده، ریشه کند، آن کلام حق ما را نجات خواهد داد. حال آنکه اگر به نهال کلامی که در ما کاشته شده است بی توجهی نماییم، ممکن است که آن کلام در ما پژمرده شده، جان دهد و متعاقبا ما نیز از نظر روحانی هلاک خواهیم شد (مرقس ۴: ۱۴-۲۰ را مشاهده کنید).
کلام خدا در دلهای ما کاشته شده است (اول پطرس ۱: ۲۳ را مشاهده کنید). لازم است که به آن کلام ایمان آورده، آن را بیاموزیم و نهال کلام را در خود بپرورانیم. زیرا که اگر کلام خدا در ما رشد کرده، ریشه کند، آن کلام حق ما را نجات خواهد داد. حال آنکه اگر به نهال کلامی که در ما کاشته شده است بی توجهی نماییم، ممکن است که آن کلام در ما پژمرده شده، جان دهد و متعاقبا ما نیز از نظر روحانی هلاک خواهیم شد (مرقس ۴: ۱۴-۲۰ را مشاهده کنید).
۲۲ در آیۀ ۱۹ خواندیم که یعقوب نوشت: در شنیدن تند و در گفتن آهسته و در خشم سُست باشید. ولی شنیدن کلام خدا کافی نیست، بلکه باید آنچه را می شنویم به عمل آوریم. ما به واسطۀ شنیدن کلام خدا نجات پیدا نکرده ایم، بلکه با ایمان آوردن به انجیل خدا و اطاعت از احکام اوست که نجات خواهیم یافت (یعقوب ۲: ۱۴-۱۷).
بسیاری از افراد کلام خدا را می شنوند و هر چند آن کلام برایشان شیرین و دلچسب است، ولی حاضر به اطاعت از آن نمی باشند. زیرا اگر کلام خدا را بخوانیم و آن را اطاعت ننماییم، در روز داوری به وسیلۀ همان کلام مورد مواخذه قرار خواهیم گرفت. کسانی که کلام خدا را شنیده، ولی از آن اطاعت نمی کنند خود را فریب می دهند.
بسیاری از افراد کلام خدا را می شنوند و هر چند آن کلام برایشان شیرین و دلچسب است، ولی حاضر به اطاعت از آن نمی باشند. زیرا اگر کلام خدا را بخوانیم و آن را اطاعت ننماییم، در روز داوری به وسیلۀ همان کلام مورد مواخذه قرار خواهیم گرفت. کسانی که کلام خدا را شنیده، ولی از آن اطاعت نمی کنند خود را فریب می دهند.